بارها قصه های مختلفی از گم شدن یکی از اعضای خانواده و رسیدن آنها به هم بعد از چند سال شنیده ایم و این حس و حال برای همه شنیدنی و زیباست. اما قصه واقعی امروز ما مربوط به خانم سالمندی است که در خانه «سالمندان امید» در موسسه حضرت علی اکبر (ع) بیرجند زندگی می کرد و بعد از دو سال در یک اتفاق جالب فرزندان و خانواده اش را پیدا کرد. گلبانو که او را با نام خدیجه 54 ساله در موسسه می شناختند حدود دو سال پیش از طریق بهزیستی مشهد به بیرجند آمد.

** به همراهی پسر کوچکم به کربلا رفتم و در آنجا گم شدم
با این خانم که کمی دچار اختلال در گفتار است به صحبت می نشینیم: اهل سنگسر یکی از توابع سمنان هستم.
می گوید: سال 95 با پسر کوچکم در روزهای اربعین برای زیارت امام حسین (ع) به کربلا رفتم.
از او می پرسم: چند فرزند دارد؟ می گوید: 5 تا، در اینجا مسئول بخش مرکز آرام می گوید: به خاطر فراموشی گاهی اشتباه می کند و دارای 9 فرزند است، 5 پسر و 4 دختر دارد.
گلبانو ادامه می دهد: در کربلا از کاروان جدا شدم و بعد مرا به ایران آوردند و به گلبهار مشهد برده و سپس به اینجا آوردند. او با بیان اینکه از مدت ها قبل به آقای ضیایی (مسئول فنی خانه امید) می گفتم، بگذارید پیش خانواده ام بروم، ادامه می دهد: ولی کسی حرف هایم را باور می کرد، گفتم من اولاد و فامیل دارم و دلبسته آنها هستم.
گلبانو یادآور می شود: بالاخره هفته پیش که به حرم امام رضا (ع) رفتیم آنجا گریه کردم و از او خواستم مرا به خانواده ام برساند او هم به درد دل من مادر رسید و آرزویم برآورده شد و خدا، لطیف را به من رساند.

** لطیف پسر گلبانو لحظه ای او را تنها نمی گذارد
لطیف پسر خدیجه یا همان گلبانو هم در حالی که اشک در چشمانش جمع شده است و اصلا از روز پیدا شدن مادر او را تنها نگذاشته است، عنوان می کند: 24 سال سن دارم مادر اربعین 95 در کربلا گم شد.
هر کاری برای پیدا کردنش انجام دادیم، ولی جواب نداد حتی خودم شخصا به عراق رفتم و عکس را پخش کردم به امید اینکه مادر را پیدا کنم، ولی ناامید برگشتم.

** همه فکر می کردیم مادر فوت کرده است
لطیف خاطرنشان می کند: همه فامیل در شهرمان جمع شده اند و منتظر آمدن مادر هستند.
او یادآوری می کند: زمانی که مادر را دیدم، باورم نمی شد او را زنده می بینم، همه ما فکر می کردیم فوت کرده است و تا سر کوچه گریه می کردیم.
او در پاسخ به سوالی که سرنوشت برادری که همراه مادر بود چه شد، می گوید: برادر کوچکم که آن زمان 10 سال داشت همراه کاروان به ایران برگشت و هم اکنون در سنگسر درس می خواند و بی صبرانه مشتاق دیدار مادر است.

** گلبانو که از آلزایمر رنج می برد در افکار خود داستانسرایی هایی داشت
نازنین صمیمی؛ روانشناس ارشد خانه امید موسسه حضرت علی اکبر (ع) هم عنوان می کند: روزهای اول که گلبانو را به مرکز آوردند اختلالات فراوانی که ناشی از جدایی از خانواده بود در او بروز می کرد.
او یادآور می شود: گلبانو که از آلزایمر رنج می برد در افکار خود داستانسرایی هایی داشت و فکر می کرد در جنگ فرزندان و خانواده اش را از دست داده است. به گفته صمیمی این خانم گاهی دچار اضطراب های بدی می شد تا جایی که یک شب حتی دست به خودکشی می زند که خوشبختانه هم اتاقی اش به موقع متوجه موضوع می شود و او را نجات می دهد.

** گلبانو تحت درمان قرار می گیرد و روز به روز بهتر می شود
روانشناس مرکز خاطرنشان می کند: پس از اینکه چند ماه تحت درمان روان پزشک قرار گرفت و مشاوره ها جواب داد، آن اضطراب ها کاهش یافت و گلبانو کم و بیش خاطراتی پراکنده از زندگی اش می گفت و گاها اسم سنگسر را به زبان می آورد.
او ادامه می دهد: خوشبختانه در ماه های اخیر حال این مادر رو به بهبودی رفت و توانست با اطرافیان ارتباط بیشتری داشته باشد و پیگیری های مداومش که می گفت من اولاد دارم، دختر عمو و پسر عمو دارم باعث شد همکاران برای پیدا کردن خانواده اش اقدام کنند که این همت بالاخره جواب داد و یک مادر به فرزندانش رسید.

** گلبانو با یک کاروان مشهدی به ایران برمی گردد
حسینعلی ضیایی؛ مسئول فنی موسسه حضرت علی اکبر (ع) هم بیان می کند: آبان سال 95 با هماهنگی خانه سالمندان خراسان رضوی تعدادی از آنها به بیرجند منتقل شدند.
وی با بیان اینکه این مادر پس از رفتن با کاروان به کربلا در همان ابتدای راه به خاطر شلوغی و آلزایمرکوتاه مدتی که داشته از گروه خود جدا شده و تمامی مدارکش را گم می کند، ادامه می دهد: به همراه یک گروه مشهدی به ایران آمده و به بهزیستی معرفی می شود.
وی ادامه می دهد: چند نفر سالمند مجهول الهویه در گلبهار مشهد بوده که یکی گلبانو ست و فرستادنش بیرجند که در تاریخ سیزدهم آذر سال 95 در اینجا مقیم شد. تا حدودی فراموشی داشته به همین دلیل در دو مرحله در بیمارستان اعصاب و روان بستری شد، اکنون هم دارو مصرف می کند.

** ابتدای کار گلبانو با هیچکس ارتباط برقرار نمی کرد
وی تاکید می کند: گلبانو ابتدا هیچ ارتباطی با بقیه برقرار نمی کرد ولی وقتی با همت و مهربانی اعضای خانه امید و کمک روانشناسان و پزشکان رو به بهبود رفت چندین بار در صحبت هایش اعلام کرد مرا به سنگسر ببرید من در سمنان فامیل و آشنا دارم.
ضیایی خاطرنشان می کند: بالاخره در یکی از روزها حاج غلامحسین کریمپورفر رئیس هیئت مدیره مرکز طبق روال هر جمعه که از همه بخش ها بازدید دارند بعد شنیدن صحبت های این مادر گفتند با هزینه شخصی خودم برای دل ایشان هم که شده پرس و جویی انجام داده و تیمی برای کشف حقیقت به این استان برود.
وی می افزاید: با توجه به افغانی بودن گلبانو با امور اتباع خارجی هماهنگ کردیم ولی هیچ سند و مدرکی به دست نیامد از آن طرف هم با بهزیستی استان سمنان هماهنگی هایی شد ولی مدرکی دال بر مفقودی چنین شخصی نداشتند.
مسئول فنی مرکز حضرت علی اکبر (ع) ادامه می دهد: در آخرین مرحله تصمیم گرفتیم با آقای راعی فرد از بازنشسته های مرکز و با همراهی خانم سلیمانی که مددیار خانه امید هستند برای یافتن خانواده گلبانو به استان سمنان برویم.
وی تاکید می کند: به ما گفته شده به بهزیستی و آگاهی و هر جایی که فکر می کنید لازم است، بروید و بدون سرنخ برنگردید.
او با بیان اینکه وقتی خدا می خواهد مادری به فرزندش برسد خودش راه را باز می کند، تصریح می کند: در سنگسر تنها چیزی که گلبانو به یاد داشت امام زاده حسین (ع) بود که قبلا در آنجا و محرم ها دسته جات برنامه داشته اند، بعد آن یک دفعه گفت در فلان کوچه خانه دختر عمویم است.
لحظه دیدار گلبانو با دختر عمو و سپس فامیل هایش بسیار دیدنی بود. او و دو دختر عمویش دو دقیقه فقط به هم نگاه می کردند و بعد آن بغض ها می ترکد و اشک ها سرازیر می شود.
روزی که قرار شده تا لطیف و مادر به شهرشان برگردند این مادر آرام و قرار ندارد و می خواهد زودتر به جمع فامیل و خانواده برگردد و هر چه مسئولان مرکز حضرت علی اکبر (ع) اصرار می کنند چند روز مهمان باشند، قبول نمی کنند و بالاخره روز 26 اردیبهشت به پسرش حکم ترخیص و انتقال داده می شود و با دلی پر از احساس و دلتنگی سوار اتوبوس شده و به سمت سمنان راهی شدند.
او دائم می گفت: دختر و پسرم از قزوین آمده اند و چشم انتظار مادر هستند. حدود 60 نفر از فامیل جمع شده اند و جشن گرفته اند تا بعد دو سال از گم شدن گلبانو او را ببینند.
منبع: روزنامه آوای خراسان جنوبی
7559*3028
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.