در ادامه سرمقاله آمده است: دیگر کار از «یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» گذشته است، همانطور که از «کان الله غفورا رحیما» هم خواهد گذشت.
به گفته هرم پور، آزادی بیخ گوشها آنچنان صدا کرده و زیر زبانشان مزه که گاهی فاجعه بارتر از آنچه در خانه هستند بیرون می آیند، آنهم به بهانه ی آزادی!
وی ادامه داد: دیگر قدم زدن در خیابان های شهر لذت بخش نیست، زنان هزار قلم آرایش و دختران عریان نما، با موهای بافته و افتاده، آرامش روح و روان مردم را برده اند و ایمان ها را یکی یکی به داخل زندان بی غیرتی کشیده اند و بر باد فنا داده اند.
ادامه سرمقاله به این شرح است: دیوارهایی که در ایام انتخابات صحبت کشیدنش بود، مدت هاست که کشیده شده اند، یک طرفش زنان و دختران بی حجابی که به هیچ قید و بندی وصل نیستند و آن طرفش زنان و دخترانی که برای حفظ حیا و شرف و آبرو و حجاب خود و خانواده هایشان مجبور به خانه نشینی شده اند.
تف به این آزادی و بی قیدی که غیرت را از مسئولین ما هم برده است، تف به این بی قیدی که خیابان های شهرمان را نمایشگاه ناز و عشوه و فروشگاه لاابالی گری کرده است.
تف به این بی تفاوتی که هر روز، خانواده ای را به خزان می برد و عفت و غیرت دختری و پسری را چون مار در چنبره ی زهرآگینش خفه می کند!
در این سکوت مرگبار مسئولین و در این وانفسای فروش ایمان، صدها انتظار داشتن از روحانیت محترم و دستگاه های فرهنگی و دینی ارزشی و البته نیروی انتظامی بیجا و بی سبب نیست، که حداقل این طبقات بی تفاوت بی دردِ بی قید را با قالب های جامعه اسلامی آشنا کنند.
حرف از بگیر و ببند و دستبند انداختن بر دستان کسی نیست، حرف از تنگ کردن راه نفس بر گلوی کسی نیست، حرف از جلوگرفتن از آزادی نیست، حرف از بدست آوردن آزادیست.
حرف از آشنا ساختن و مقید کردن و ملزم نمودن طبقاتی از جامعه برای پذیرفتن قالب جامعه اسلامیست.
در وانفسایی که دستان همه ی این متولیان از روحانیت گرفته تا نیروی انتظامی را هم در این میدان کارزار فرهنگی از پشت بسته اند و آنچنان هجمه آورده اند که دیگر همه چیز را عادی کنند، ما به عنوان شهروندان بیرجندی مطالبه ی آزادی داریم.
ما می خواهیم بدون دغدغه به همراه خانواده هایمان در خیابان های مدرس و معلم و توحید قدم بزنیم بدون اینکه چشم هایمان به سنگ فرش خیابان دوخته باشد، ما می خواهیم در محل کارمان فقط کار کنیم، ما می خواهیم یک جمعه به تفرجگاه های اطراف شهرمان برویم.
بدون اینکه شاهد هم آغوشی دختران و پسران در دشت و کوه باشیم و به زحمت جمع کردن بطری های مشروب و ویسکی و آلات قمار و فسادشان بیفتیم، ما می خواهیم گاهی به همراه دوستانمان به سفره خانه های سنتی اطراف شهر برویم بدون اینکه شاهد رفتارهای مشمئز کننده دختران و پسران و گاهی زنان و مردان شهرمان در پستوهای بی حیایی باشیم.
ما می خواهیم برای خرید به فروشگاه های بزرگ شهر برویم بدون اینکه دختران فروشنده به جای تبلیغ و فروش کالا، خودشان را تبلیغ کنند و عفتشان را بفروشند.
ما می خواهیم کنسرت برویم بدون اینکه فرزندانمان بیاموزند که سرلخت کنند یا مختلط برقصند، ما می خواهیم درجشن های انتخاباتی مان شرکت کنیم بدون اینکه به مقدساتمان توهین شود و یا هنجارهای دینی و عرفی و اعتقادی و سیاسی شکسته شود یا خط قرمزها زیرپا گذاشته شود!
ما آزادی می خواهیم!
چه کسی می خواهد این آزادی را به ما بدهد؟
همان کسی که به دلیل نوشتن این سطرها فردا گلایه خواهد کرد؟
یا تهدید خواهد نمود؟
یا دست به قلم خواهد شد و از بی شرافتی برخی آدم های زبون دفاع خواهد کرد؟
یا آن کسی که نخواسته به دام سیاست های پیدا و پنهان افتاده و بیچاره وار با چشمان بسته فقط به جلو می رانندش؟ بیرجند سنگر فتح نشده ی این سالهاست که دشمنانِ دوست نما و دوستانِ دشمن صفت برای فتحش برنامه ها دارند.
جناب استاندار! جناب فرماندار! مسؤولین محترم شوراها و کمیسیون ها و کمیته های مختلف!
آمار فساد خانه ها و دستگیری ها در پارتی های شبانه و آسیب های فاجعه بار اجتماعی و ریزش های ارزشی و وقایع خوفناک خوابگاههای دانشجویی و وضعیت استخدام های پوششی در شرکت ها و مؤسسات و هزاران سوء استفاده بعدش اگر دست شماست، آمار خون به دل شدن خانواده ی شهدا و استخوان در گلو بودن جانبازان و آزادگان و ایثارگران و
اشک در چشم و آشوب به دل خانواده های ارزشی هم دست ماست.
شما آن طرف خاکریز، ما این طرف؛ در کارزار زورآزمایی آمارها و دلها، حرف آخر را حرفی چونان ذوالفقار علی می زند که تیغ بر هوای نفس بکشد و سر از تن فساد و لاابالی گری جدا کند.
عجالتاً و خجالتاً، شما مرد میدان این کارزارِ سخت نیستید، حداقل با سکوتتان خونابه به دل دلسوزان نریزید، آزادی ما را به ما باز گردانید و برای ما هم حقی قائل باشید، اگر جامعه اسلامی که حکومتش اسلامیست و صد البته قوانینش هنوز در برخی حوزه ها و در مقام اجرا با اسلام فرسنگ ها فاصله دارد، حجاب نماد اسلامی بودن است، بی تعارف به دل خودمان می گوییم «الفاتحه».
بله! ما طالب آزادی بیشتری هستیم، ما می خواهیم جرمی مرتکب شویم و آنهم اینکه در جامعه ای که حکومش اسلامیست، اسلامی زندگی کنیم، لطفا آزادی بدهید و کمکمان کنید!
سایت ایرنا خراسان جنوبی www.irna.ir/skhorasan
کانال اطلاع رسانی : http://telegram.me/birjand
3215*2047*خبرنگار- محمدرسول ابراهیمی اسفدن*انتشاردهنده - عباسقلی اشکورجیری*
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.