چند روزی همقدم با آقای سفیر

مراسم ازدواج شهید رکن آبادی چگونه شکل گرفت؟

امام از دنیا رفته بود و چند مدت بعد فرزندشان به مردم پیام دادند که هر کسی کار خیری دارد آن را عقب نیندازد و انجام دهد و آن وقت بود که آنها هم مراسم عقدشان را بی هیچ تشریفاتی برگزار کردند.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: بانو[1] اصالتاً اهل قم است اما از آنجا که پدر از نیروهای ارتش بود و مدام از این شهر به آن شهر نقل مکان می کردند، موقع به دنیا آمدنش اراک بودند و چندی بعد به قم بازگشتند و دوباره راهی گناوه شدند و تا کلاس دوم ابتدایی اش آنجا ماندند باز روانه قم شدند تا روز آخر دبیرستان.

سال 66 او هنوز دختری دبیرستانی بود که با خواهر همسرش که سه چهار سالی با هم همکلاس بودند به مدرسه می رفتند و می آمدند تا اینکه همین بهانه ای شد تا خانواده رکن آبادی از او خواستگاری کنند که با جواب منفی مواجه شدند.

دو سال گذشت و آنها دوباره دق الباب کردند و این بار دیگر برای عروس و خانواده اش بهانه درس خواندنی در میان نبود. بزرگترها دور هم نشستند و از دو جوانی که سال ها همسایه هم بودند و اما تا به حال همدیگر را ندیده بودند خواسته شد تا بروند و حرف هایشان را با هم بزنند و نتیجه دیدارشان را اعلام کنند.

هنوز چند کلامی با هم سخن نگفته بودند که عروس بسیار به دل داماد[2] نشست و همان دقایق اول رضایتش را اعلام کرد و از بانو نیز خواست تا حرف دلش را بزند. او که تا به حال به ازدواج کردن فکر نمی کرد و قصدش این بود که ابتدا دوره تربیت معلمی اش را که در شهر یزد می گذراند به اتمام برساند و یک سالی هم کار کند و بعد تصمیم به ازدواج بگیرد، انگار بر دهانش قفل زده باشند نتوانست با این موضوع مخالفتی کند و از آنجایی که به قسمت معتقد بود، با سکوتش رضایت خود را اعلام کرد.

رکن آبادی رو به بانو کرد و گفت: از همه مال دنیا همین یک دست کت و شلوار را دارم اما مطمئن باش که من همه سعی ام را برای زندگی خواهم کرد تا شرایط را بهتر کنم. او ادامه داد که زندگی اش پر پیچ و خم است و یک همراه می خواهد تا او را یاری کند برای همیشه زندگی اش.

صداقتش بر دل بانو نشست و انگار که قسمت بر این استوار بود که آنها ادامه زندگی را در کنار هم تجربه کنند.

قصدشان این بود که مراسمی ساده بگیرند که یکی از دوستانش شهید شد و مدتی بعد هم امام از دنیا رفتند و تاخیر پشت تاخیر تا اینکه فرزند امام از مردم خواستند کار خیرشان را عقب نیندازند.

عاقدی خبر شد و بی هیچ تشریفاتی حتی سفره ای هم پهن نشد، داماد و عروس به عقد هم در آمدند.[3]

 
  1. عذرا حاج علی گل.
  2. شهید غضنفر رکن آبادی، سفیر سابق ایران در لبنان که در دوم مهرماه سال 94 در حادثه منا به شهادت رسید.
  3. برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.

 

دیدگاه تان را بنویسید