یادداشت جی پلاس؛

مقصر این طوفان کیست؟!

حکایت فوتبال ما در این روزها حکایت همان دزدی است که بن دیوار را می کند، به او گفتند چه می کنی گفت دهل می زنم، گفتند پس صدایش کو؟ با زیرکی جواب داد صدایش فردا بلند می شود!

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش سرویس ورزشی جی پلاس؛ آرامش قبل از طوفان در فوتبال ایران چندان طولانی نبود، آن ها که تعجب کرده بودند که چرا کی روش ساکت و بی سروصدا تمرین را با سه، چهار بازیکن برگزار می کند و برخلاف همیشه صدایش در نمی آید، تعجب شان کاملا برطرف شد.

خوش بین ها می گفتند او سرانجام دست از شاخه و شانه کشیدن برداشته و پذیرفته که باشگاه ها نمی توانند به آن شکلی که او دوست دارد، با تیم ملی همکاری کنند اما آن هایی که فقط کمی بیشتر سرمربی پرتغالی را می شناختند، می دانستند که در پس این سکوت و آرامش، طوفان عظیمی برپا خواهد شد؛ کما این که این اتفاق نیز رخ داد و کارلوس کی روش عملا با کنار گذاشتن بازیکنانی مانند سید جلال حسینی، ووریا غفوری و سید حسین حسینی به باشگاه های استقلال و پرسپولیس ضرب شست جدی نشان داد.

البته سرمربی تیم ملی نمی توانست علنا اعلام کند که این حرکت او یک اقدام متقابل و در واقع یک واکنش به عدم همکاری بوده، اما پیام این فهرست آن قدر روشن و واضح است که با بهانه هایی مانند، بالا رفتن سن و نیمکت نشینی در باشگاه و تغییر پست و ... نمی شود آن را توجیه کرد. کی روش همچون مار زخم خورده ایستاد و ایستاد و ایستاد و در نهایت ضربه را زد.

اما چرا و چگونه این اتفاق افتاد؟ مقصر این اتفاق کیست؟ حالا که نام های بزرگی از تیم ملی کنار گذاشته شده اند همه دنبال پیدا کردن کسی هستند که تقصیرها را به گردنش بیافکنند. عده ای لجبازی و غرور کی روش و زیاده خواهی او را دلیل اصلی می دانند. برخی معتقدند مقصر باشگاه ها هستند که اولتیماتوم کی روش را جدی نگرفته اند. شفر، برانکو، خود بازیکنان، فدراسیون فوتبال، وزارت ورزش و.... شاید متهم های ردیف بعدی هستند. اما به نظر می رسد مقصر اصلی، سیستم معیوب موجود است!

سیستمی که در آن منافع و مصالح درجه بندی نشده اند. ارگان هایی که به دلیل ساختار و ماهیت خود نمی توانند در یک راستا عمل کنند و به یک شکل فکر کنند.

فدراسیون فوتبال به عنوان متولی مستقیم فوتبال وظیفه دارد به بهترین شکل تیم ملی را که ویترین فوتبال کشور است برای جام جهانی آماده کند، اما از سوی دیگر باشگاه های اصلی و بزرگ، مستقیما زیر نظر وزارت ورزش و جوانان اداره می شوند و فدراسیون فوتبال طبق قوانین نمی تواند باشگاه ها را مجبور به انجام کاری کند.

امکان ندارد مصاحبه ای از یکی از طرفین اختلاف پیدا کنید که در آن از لزوم حمایت از منافع ملی صحبتی نشده باشد. مسلما همه خواها موفقیت همزمان تیم ملی در جام جهانی و باشگاه ها در آسیا هستند اما سوال اینجاست که اگر مصالح جایی با هم در تناقض بود و بنا به انتخاب باشد چه باید کرد؟

کی روش به عنوان سرمربی تیم ملی قصد جنگیدن با باشگاه ها را نداشت. او خواسته اش را دو ماه پیش مستقیم و آشکار بیان کرد؛ از مسئولان و دست اندرکاران خواست شفاف و با صراحت تمام اعلام کنند که اولویت آنها کدام یک است؟ و اگر بنا به انتخاب باشد آنها که باید تصمیم بگیرند موفقیت باشگاه ها در آسیا را بر می گزینند یا تیم ملی را؟ مسلما اگر پاسخ کی روش به روشنی داده می شد چنین مسائلی پیش نمی آمد. اما نه مسئولان وزارت ورزش و نه فدراسیون فوتبال اصلا به روی خود نیاوردند که چنین سوالی از سوی ناخدای تیم ملی در جام جهانی 2018 مطرح شده و انگار نه انگار که مخاطب اصلی این پرسش مستقیما آنها هستند!

پاسخ روشنی داده نشد و کی روش هم بلاتکلیف بود و البته موضع مسئولان را از زبان مربیان باشگاه ها می شنید! آبروی فوتبال ایران در پرمخاطب ترین رویداد ورزشی جهان آنقدر مهم بود که پای رئیس جمهور یا فراکسیون ورزش مجلس را نیز باز کند. اما این اتفاق هم رخ نداد.

به آنها که قانون را برای خود خوب و برای دیگران بد می دانند باید گفت، همچنان که در مقابل خواسته های کی روش باشگاه ها به مستندات قانونی فیفا رجوع کردند و بازیکنان خود را در اختیار تیم ملی قرار ندادند، کی روش هم با استناد به حق قانونی خود که انتخاب لیست دلخواه برای جام جهانی است برخی را دعوت کرد و برخی دیگر را خط زد.

شاید تعجب کنید اما مطمئنا رئیس جمهور می توانست فراتر از یک مراسم خداحافظی و پاداش سکه ای، افزایش همبستگی ملی در فوتبال کمک کند، هر چند روحانی به دلیل ماجراهای برجام و مسائل مختلف سیاسی و اقتصادی، آن قدر سر شلوغی داشت و دارد که طبعا انتظاری از ایشان نیست اما قطعا از مسئولان و مدیران زیرمجموعه این انتظار بود که یا مشکل را خود حل کنند یا به اطلاع رئیس جمهور برسانند.

حرف ساده بود؛ کی روش با تجربه 30 ساله بین المللی در سطح اول فوتبال دنیا معتقد است امثال تیم ایران برای رویارویی با قدرت هایی چون اسپانیا و پرتغال نیاز به آماده سازی بیشتری نسبت به آنها دارند؛ آنهایی که باشگاه های خصوصی اما حرفه ای دارند که فوتبالیست را همیشه در بالاترین سطح از آمادگی تحویل تیم ملی می دهد و در عوض قوانین فیفا هم حق استفاده از بازیکنان را تا آخرین فرصت برایشان تامین می کند؛ اما ژست حق طلبی باشگاه های ما با اوضاع و احوالی که دارند جالب بود!

باشگاه هایی که هنوز نان دولت را می خورند و دستشان در جیب بیت المال است اما برای تیم ملی خط و نشان می کشند و سرمربی اش را به مطالعه قوانین ارجاع می دهند! آنهایی کهخودشان هنوز اصول و ماهیت برند بودن باشگاه را درک نکرده و هنوز هم گزارشگران ما آنها را نماینده فوتبال ملی ایران در آسیا می دانند! (تصور روزی مثلا انگلیس یا اسپانیا برای موفقیت رئال و بارسا یا لیورپول و منچستریونایتد در فوتبال باشگاهی اروپا و جهان مثلا به برزیل فخرفروشی کند!) آنهایی که هنوز صعودشان از گروه های منطقه ای غرب آسیا با اما و اگر روبروست! و در آخر آنهایی که اگر موفق شوند، متولیان وزارتی به آن پز می دهند اما مساله اینجاست که همان متولیان، اگر تیم ملی هم در جام جهانی عملکرد بهتری داشته باشد می توانند پز موفقیت شان را بدهند؟ یا عملکرد خود را فانی در مسیر حل مشکلات هر تیم ایرانی، می دانند و اساسا دنبال پز دادن نیستند؟ آنها به همین سادگی و زیبایی در عمل منافع ملی را در اولویت قرار می دهند؟ چرا تا امروز کاملا انجام نداده اند؟ قطعا یک جای کار ایراد بزرگی دارد!

دیدگاه تان را بنویسید