امام خمینی: پیامبر اکرم(ص) با بوسیدن دست کارگر، ارزش آن را به عالمیان اعلام کرده است

امام خمینی بوسیدن دست کارگر به وسیله پیامبر(ص) را یک ارزش برای این قشر دانسته و می گوید: بزرگترین انسان کامل نسبت به کارگر اینگونه تواضع می کند که کف دستش را که علامت کار است، می بوسد.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه جی پلاس، جمعی از مسئولان و کارگران وزارت کار در یازدهم اردیبهشت ماه سال 61 همزمان با روز کارگر در حسینیه جماران به حضور امام رسیدند.

در این سخنرانی امام خمینی با تبریک این روز بر کارگران و ملت ایران به بیان اهمیت کار و کارگر پرداخته است. در بخش هایی از این سخنرانی آمده است:

«من این روز مبارک کارگر را بر شما و همه کارگرانى که در طول تاریخ رفته‌ اند و خواهند آمد، تبریک عرض مى‌ کنم. مبارک باد بر شما قشر عزیزِ عامل ارزشهاى بزرگ انسانى! و مبارک باد بر شما و بر همه ملت ما این روز مبارک! که بحمد اللَّه امروز کشور ما طورى است که روز کارگر، روز همه است و روز ارتش روز همه است و روز زن، روز همه است و همه با هم منسجم‌ اند و یک واحد الهى را متحقق کرده‌ اند. آن وحدتى را که خداى تبارک و تعالى امر فرموده‌ اند، بحمد اللَّه، در قشرهاى ملت مسلمان ایران متحقق شده است و اگر یک اقلیت ناچیزى هم باشد، در این اکثریت مستهلک است. من نمى‌ دانم که راجع به کار و کارگر از چه بعدى با شما سخن بگویم. همه ابعادش [را] که در ذهن من است یا بیشترش در ذهن من است، نمى‌ توانم در یک جلسه محدود عرض کنم. ناچارم که بعض از ابعادش را در اینجا خدمت شما عزیزان عرض کنم‌.» صحیفه امام؛ ج 16، ص 232

 

«جوانهاى خودتان را مقایسه کنید با آنهایى که بى‌ کار مى‌ گذرانند و به هرزه درى و به هرزه‌ گرى عمر خودشان را مى‌ گذرانند، و آن ارزشى که شما دارید، شما برادران دارید و آن ارزشى که اسلام به شما داده است. از پیغمبر اکرم شنیده‌ اید که نقل شده است که کف دست یک کارگر را- یعنى، همان محلى که کار درش تأثیر کرده و پینه بسته- آنجا را بوسید و این، یک نشان ارزش است براى کارگر در طول تاریخ؛ پیغمبر اسلام، که اولین فرد انسانهاست و بزرگترین انسان کامل است، نسبت به کارگر آن طور تواضع بکند و کف دست او را که علامت کار است، ببوسد! این نکته دارد که کف دست را بوسیده، نه پشت دست را؛ کف دست آثار کار درش هست، مى‌ خواهد ارزش کار را به عالمیان اعلام کند، به مسلمین اعلام کند که ارزش کار این است که آنجایى که کارگر کار کرده است، در اثر کار یک نشانه‌ اى پیدا کرده است؛ من آنجا را مى‌ بوسم که ملتهاى اسلامى و بشر ارزش این کارگر را بداند.» همان؛ ص 234

«ارزش کار در آن وقت همین مقدار بوده است که خودِ کار شریف است و خودِ کار براى انسان و روحیات انسان مفید است. و کار، اثرش هم علاوه بر آنکه براى خود انسان و مزاج انسان مفید است و در روح انسان هم تأثیر دارد، براى یک شهرى هم فایده دارد. اما دیگر مطرح نبود که اگر کار نکنم، وابسته به امریکا مى‌ شوم یا وابسته به شوروى؛ این مسأله آن وقت مطرح نبود.

امروز ارزش کار شما به همان اندازه است که دنیا پیشرفت کرده؛ همان معنایى که در دنیا، پیشرفتهایى که در دنیا شده است و اگر کارگر به آن طورى که باید کار کند، کار نکند، وابستگیهایى که در یک کشورى، در یک محیطى مى‌ شود، غیر از آن وابستگیهایى است که در سنین سابق، در قرون سابق بوده، در زمان رسول اللَّه بوده است. امروز شما با کار خودتان مى‌ توانید که یک ارزشى ایجاد کنید که اصلش آن وقت مطرح نبوده است. با کار خودتان مى‌ توانید که این وابستگیهایى که در طول تاریخ [بوده،] از آن وقتى که شرق و غرب به اینجا راه پیدا کردند و در طول سلطنت منحوس پهلوى پیدا کرده این کشور [از بین ببرید] که مى‌ دانید همه چیزهایش وابسته شده است و همه افرادش را اینها وابسته کرده بودند و همه گروهها را وابسته کرده بودند. امروز اگر شما کار بکنید و فعال در کار کردن باشید، ارزش [کار شما] این است که علاوه بر آن ارزشهاى معنوى و مادى که براى شخص خود شما دارد، علاوه بر این، یک کشور را شما نجات مى‌ دهید از وابستگى. ما تا کى باید وابسته به امریکا، وابسته به شوروى باشیم؟! بالاخره باید یک امَد(1) داشته باشد. ما باید ادراک این معنا را بکنیم که ما که در هر جا کار مى‌ کنیم؛ در امر کشاورزى کار مى‌ کنیم، در امر صنعت و در کارخانه‌ ها کار مى‌ کنیم، باید خودمان به خودمان تلقین کنیم که ما مستقلیم و ما باید مستقل باشیم. و ما نباید دستمان را به دیگرى دراز کنیم براى امورى که کشورمان محتاج است. ارزش کار شما امروز ارزش یک امرى است که نمى‌ شود مقایسه‌ اش کرد با زمانهاى سابق. رسول اللَّه در آن محیط، ممکن است- که توجه، لا بد توجه به همه محیطها داشته است- در آن محیط، دست کارگر را آن طور که نقل مى‌ کنند، کف دست کارگر و محل کار را بوسیده تا ارزش کار را در تاریخ عرضه کنند. و ما مفتخریم و شما و همه مفتخرند به اینکه یک همچو نشانى پیغمبر اکرم به شما داده.

یا در بعض روایات فرموده‌ اند که قطره عرقى که از بدن کارگر مى‌ آید مثل قطره خونى است که از شهداى در راه خدا بیاید. چقدر این ارزش دارد! آنهایى که الآن در جبهه‌ ها جنگ مى‌ کنند و در جبهه بحمد اللَّه، پیروزمندانه جنگ مى‌ کنند و اخیراً هم پیروزى بزرگى به دست آورده‌ اند. و امید است پیروزى نهایى را به دست بیاورند ان شاء اللَّه، این چقدر ارزش دارد! عرق شما هم، که در کارخانه‌ ها مى‌ ریزد، همان ارزش را دارد؛ براى اینکه، شما هم براى احیاى یک کشور، براى وابسته نبودن یک کشور به خارج، براى استقلال کشور اسلامى زحمت مى‌ کشید، آنها هم براى دفاع از یک کشور اسلامى، دفاع از اسلام زحمت مى‌ کشند. آنها کارگرند مثل شما و شما مجاهدید مثل آنها و این یک‌ نعمت بزرگى است که نصیب کارگرها در قشر وسیع و شما عزیزان [شده‌] که در کارخانه‌ ها و در مواردى که صنعت در آنجا حکمفرماست، کار مى‌ کنید.

و باید توجه کنید که نگذاشتند شما، آن اشخاصى که خائن بودند به این کشور، آن اشخاصى که وابستگى داشتند به کشورهاى ابرقدرت، آنها کوشش کردند که شما نتوانید آن چیزهایى که کشورتان احتیاج دارد، بسازید. اگر نبود در طول تاریخ، در این سده‌ هاى آخرى که خارجیها به اینجا راه پیدا کردند و نبود خیانتهایى که حکومتهاى ما بر ما کردند، شما هم امروز، الآن از همان صنعتهاى پیشرفته مى‌ توانستید تحقق بدهید، و امروز هم باید در این فکر باشید. تا در این فکر نباشید، نمى‌ توانید کشور خودتان را و نسلهاى آینده را نجات بدهید. باید به این فکر باشید که خودتان قادر بر این هستید که آن چیزهایى که در خارج درست مى‌ کنند و شما احتیاج به آن دارید و کشور شما احتیاج به آن دارد، خودتان درست کنید.

و من یک نکته دیگرى [را] هم به شما عرض مى‌ کنم که توجه کنید که اینهایى که از کارگرها پشتیبانى مى‌ خواهند بکنند و آنهایى که مى‌ خواهند کشور را به سوى غرب بکشند [یا] به اسم شرق [فعالیت مى‌ کنند] و خود کشورهاى کمونیستى و سرمایه دارى، این دو بلوک سرمایه دارى و کمونیستى، نسبت به کارگر چه جور هستند و اسلام نسبت به کارگر چه جور است. اول شخص اسلام را من عرض کردم. اول شخص اسلام، مصدّع(2) اسلام بود و شارع اسلام از قِبلَ خداى تبارک و تعالى. رفتار او با کارگر آن بود عرض کردم که کف دست کارگر را با تواضع بوسید و این نشان کارگرى را بوسید و براى کارگران افتخار ایجاد کرد. ارزش انسانى را توجه داشت که کارگر [انسان است؛] کارگر آن روز استقلال داشت و هر چه کار مى‌ کرد براى خودش بود و استقلال داشت و ارزش داشت و آن ارزش را، محل ارزش را بوسید پیغمبر اکرم و اعلام کرد ارزش کارگر را.

و دوم شخص اسلام، على بن ابى طالب- سلام اللَّه علیه- است. ایشان خودش یک. کارگر بوده؛ یعنى، قنات حفر مى‌ کرده، مى‌ رفته است قنات مى‌ کنده است آب بیرون مى‌ آورده، لکن براى خودش نه، بعد از آنکه بیرون مى‌ آمده، وقف مى‌ کرده براى مستمندان، براى آنها. یک نفر کارگر بوده است که براى اعاشه خودش هم کار مى‌ کرده و در عین حالى که آن طور قنات‌ ها را- چندین قنات از ایشان هست- کنده با دست خودش. و همان روز- به حسب نقل- همان روزى که بیعت به امامت کردند براى او و به خلافت، وقتى بیعت تمام شد، همان روز بیل و کلنگ خودش را برداشت دنبال کار ...

این، دو نفر شخص اول اسلام که کارشان باید سرمشق باشد براى همه ما، شما مقایسه کنید این احترامى که کارگر در اسلام به واسطه عمل این دو بزرگمرد تحقق پیدا کرده و این ارزشى که به شما داده است که خودش هم در عرض شما آمده است.

و این فقط [مختصّ‌] على بن ابى طالب- سلام اللَّه علیه- نیست، حضرت صادق، حضرت باقر، آنها هم، از آنها نقل کرده‌ اند که در یک محلى که داشتند، مى‌ رفتند کار مى‌ کردند. به حضرت صادق بعضى مى‌ گفتند آقا- حضرت صادق شغلش خیلى بود.

شغل معنویش زیاد بود و کار تبلیغاتى و کار تعلیماتى‌ اش زیاد بود، مع ذلک، خودش تشریف مى‌ برد به حسب این نقل و در آن جایى که داشت، کار مى‌ کرد- به او عرض کردند که خوب، این را به ما واگذار کن. فرمود: من میل دارم که کارى که مى‌ خواهم براى خودم بکنم، حرارت آفتاب را در بدن خودم حس کنم. این چقدر ارزش مى‌ دهد که یک نفر، که در زمان خودش شخص اول بود و داراى آن مقامات بود، خودش کار مى‌ کند و تعلیم مى‌ دهد که ارزش کار چى است! شما در بلوک کمونیستى سران اینها را ببینید! ادعاها و شعارها زیاد است. در طول زمان، اینها شعار داده‌ اند و ادعا کرده‌ اند، لکن وقتى که مى‌ بینید که خود آنها وضعشان چه جورى است، سلوکشان با کارگر چى است، به کارگر چه نظرى دارند، چه جور نگاه مى‌ کنند، سرمایه دارى [را] هم ملاحظه کنید، آنها چه مى‌ کنند؛ هر دو [ى‌] اینها کارگر را آلت استفاده خودشان قرار داده‌ اند. این هر دو بلوک اینها را، او آن به یک وضعى، آن به وضع دیگر، آلت قرار داده‌ اند و ابزار قرار داده‌ اند براى منافع خودشان و براى چى. در کشورهاى کمونیستى، اصل براى کارگر- من نمى‌ توانم که نسبت به کارگر این تعبیر را بکنم- اینها را مثل یک حیوان کارگر را فرض کردند که هیچ نباید [داشته باشند،] فقط خوراک به شما مى‌ دهیم؛ شما باید کار کنید خوراک بگیرید آن وقتى که کارى ازشان نمى‌ آید، طردشان مى‌ کنند و به رأى بعضیشان باید ریختشان به دریا! آن دسته دیگر هم شما را بازى داده‌ اند؛ کارگرها را بازى داده‌ اند و از راه دیگر مى‌ چاپند آنها را. اسلام براى کارگر ارزش قائل است، براى کارگر و کار ارج قائل است و ارزش قائل است و احترام قائل است؛ یعنى، همان طورى که یک شخص عالم، یک شخص مجاهد را توصیف مى‌ کند، شخص کارگر، زارع؛ هر کارگرى را [توصیف مى‌ کند؛] مى‌ گوید همه‌ شان مثل هم‌ اند؛ مثل شانه‌ اى که این رده‌ هایى که دارد، همه همقد هستند، مثل هم هستند- آن شانه‌ هاى آن وقت این طور بودند- اینها همین طور همه برابر هستند. در قرآن کریم هم تصریح مى‌ کند که امتیازها به این مسائلى که سرمایه داشتن، قدرت داشتن- نمى‌ دانم- و امثال اینها نیست، ارزشها و بزرگیها به تقواست، به ارزش انسانى است.» همان؛ ص 235-239

 

«ما نباید وابسته باشیم؛ ما باید مستقل باشیم. ما باید هر مقدارى که خودمان کار مى‌ کنیم، به همان مقدار اکتفا کنیم؛ در صدد باشیم که خود را به آن حدى برسانیم که از کشور ما هم ارزاق و گندم و جو و امثال اینها صادر بشود. و این کشور بسیار مستعد براى این معناست. و هم کوشش کنیم که دیگران به ما محتاج باشند در امور صنعتى. و مى‌ توانیم و مى‌ توانید و مى‌ توانیم.

ما فرضاً هم نتوانیم- ما فرض مى‌ گیریم که خیر، نمى‌ توانیم- اما کوشش خودمان، که یک عبادتى است، یک کار ارزشمندى است، ما کوشش خودمان را مى‌ کنیم. من کراراً این مطلب را گفته‌ ام که ما صد درصد این طور نیست که کار مى‌ کنیم که پیروز بشویم؛ البته میل داریم، اما این طور نیست که حتم داریم که ما پیروز مى‌ شویم. نه، اما در عین حالى که حتم به پیروزى نداریم، تکلیف خودمان را عمل مى‌ کنیم. ما یک انسان هستیم، شما انسان هستید و ارزشمند هستید. شما مى‌ خواهید ارزش خودتان را حفظ کنید.» همان؛ ص 241

    

 

 

1. زمان.

2. آشکارکننده.

دیدگاه تان را بنویسید