حکایتی از روزه قضاهای شهید زین الدین

200 روز قضای روزه داشت و اگر هر کدام از بچه ها حتی یک روز هم روزه می گرفتند، می شد 10 هزار روز روزه.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: آقای صادقی از دوستان آقا مهدی زین الدین، خاطره روزه قضاهای شهید را اینطور نقل می کند: چند روزی به شهادت آقا مهدی مانده بود که با چندتا از بچه ها داشتیم از سردشت به طرف کرمانشاه می رفتیم.

از هر دری سخنی گفته شد و آقا مهدی وسط حرفهایش گفت: من 200 تا روزه بدهکارم. همه تعجب کردیم و او با ادامه دادن صحبتش، پاسخ تعجب ما را داد و گفت: من شش ساله که هیچ جایی ده روز نبودم و به همین خاطر نتوانستم برای روزه گرفتن، قصد کنم و اینهمه روزه بدهکار شدم. 

خبر شهادتش، زلزله ای بر پا کرد که کسی نمی توانست جلوی ویرانگری اش را بگیرد، اشک امان بچه ها را بریده بود، داغ آنقدر سنگین بود که عده ای از بچه ها از گریه بی حال شدند و روی دست ها به بیرون حسینیه برده شدند. صدای ناله و فریاد بود که فضا را پوشانده بود. 

چند ساعتی گذشت، پایان مراسم عزاداری بود که گفتم بچه ها آقا مهدی 200 روزه قضا داشت و آن را به من سپرده است، چه کسی حاضر است که برای او روزه قضا بگیرد؟

هیچ کس را نمی توانستی ببینی که سر جایش نشسته باشد، و اگر قرار بود که هر یک از آنها حتی یک روز هم روزه بگیرد، 200 روز که هیچ، می شد 10 هزار روز روزه.

 

 

 

برگرفته از خاطره ای نقل شده در سایت تبیان.

شهید مهدی زین الدین، فرمانده لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع)، این لشکر از رزمندگان استان قم تشکیل شده بود. او به همراه برادر بزرگوارش مجید زین الدین در بیست و هفتم آبان ماه سال 63 در منطقه سردشت به شهادت رسیدند.

 

 

دیدگاه تان را بنویسید