23 ساله های زمان جنگ، اینگونه مناجاتنامه می نوشتند

بار الها ای معبودا ترا به فاطمه زهرا (س) قسم می دهم در آن هنگام که در قلب دشمن نفوذ می کنیم یاد دنیا را از ضمیر و درونمان به در آوری تا دلربایی های فریبنده این دنیای فانی را نخوریم.

لینک کوتاه کپی شد
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: سال 42 بود که علیرضا در روستای ابوعلی از توابع کازرون به دنیا آمد. او از همان سربازانی بود که روزی روح الله (س) مژده آمدنشان را داده بود تا روزگاری تومار ظلم و ستم را بر هم پیچند. بعد از گذراندن دوران ابتدایی در همان زادگاهش به همراه خانواده راهی کازرون شد و این بار برای ادامه تحصیل با مشورت بزرگترها و موافقت خانواده، حوزه علمیه را انتخاب کرد.
 
بعد از سال هایی، اساتیدش به او پیشنهاد دادند که حالا دیگر به قم برود و تحصیل را آنجا ادامه دهد که مدتی نیز از شروع جنگ تحمیلی می گذشت.
علیرضا که احساس تکلیف می کرد ترجیح داد تا ابتدا ادای دینش را انجام دهد سپس تحصیل را ادامه که کوچکی جثه اش اجازه رفتن را از او گرفت اما او کوتاه نیامد و دست به کار شد و پس از مدتی به عنوان مبلغ به جبهه راه یافت و تا اینکه بعد از چند ماهی موفق شد تا این بار برای جهاد عازم شود. رفت و آمدهای علیرضا او را تا مرز شهادت رساند.
آری سرانجام او در دوازدهم خرداد 65 به دیدار معبودش شتافت. از علیرضا مناجات نامه ای به شرح زیر باقی مانده است:
 
 
«بسم الله الرحمن الرحیم  
بار خدایا من عقیده دارم که اگر تنهاترین تنهاها شوم باز تو هستی. تو جانشین همه نداشتن ها هستی. بارالها اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو مهربان جاودان آسیب ناپذیر من هستی. ای پناهگاه ابدی، تو می توانی جانشین همه بی پناهان شوی. خداوندا، این انسان ضعیف خود را در شدت هیجان شادی ها و اطمینان، به غیر تو از دست داده است. اینک از گم کردن خود اندوهناک است عنایتی فرما و او را بار دیگر به سوی خودش بازگردان. 

پروردگارا: خداوندا، بار الها، آفریدگارا، بارقه های فروزانی هستند که از اعماق جان ما بر می آیند و در اعماق جهان هستی فرو می روند و آنچنان درخشندگی به جهان هستی می دهند که جهان را برای مورد توجه قرار گرفتن خداوندی برازنده می سازند. (روح) 

خداوندا وقتی به خود می آیم می بینم که محال است کسی در دوران زندگانی ولو برای لحظاتی چند در این جهانِ پر ازدحام احساس غربت ننماید. راستی لحظاتی در ما وجود دارد که حتی خودمان را از خویشتن بیگانه می بینم. 

آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست     عالمی دیگر بباید ساخت از نو آدمی
 

بارالها تو آن همدم و معشوق شایسته ای هستی که این غربت وحشتناک را با انس و الفت مبدل می سازی. خداوندا مرغ ناچیز تنم در قفس تنم محبوس و چشم به تو دوخته و با لرزاندنِ بالهای ظریفش، آماده حرکت به سوی توست؛ نه برای اینکه از قفس تن پرواز کند و در جهان پهناور هستی بال و پری گشاید. نه. زیرا زمین و آسمان با آن همه پهناوری جز قفس بزرگتری برای این پرنده شیدا چیزی نیست او می خواهد آغوش بارگاه بی نهایتت را باز کنی و او را به سوی خود بخوانی. مگر این چشم نیاز، این بال ظریف، این پاره گوشت، به نام قلب را تو به من ارزانی نداشته ای.
 

 الهی من بدم اما تو خوبی           یقین دارم تو ستار العیوبی 
 الهی عاشقم عاشق ترم کن           خدایا آتشم خاکسترم کن
 دلم خواهد از اینجا پر بگیرم           زمین کربلا منزل گزینم
 

بار خدایا بنده کوچک تو برای رضای خالق خویش و انجام وظیفه شرعی و مبارزه با کفر جهانی به جبهه نور علیه ظلمت هجرت و از تو خواستارم که پیروزی نهایی را نصیب رزمندگان اسلام بنمایی و راه بسته شده کربلا را باز کنی ان شاءالله.
 
بار الها ای معبودا ترا به فاطمه زهرا (س) قسم می دهم در آن هنگام که در قلب دشمن نفوذ می کنیم یاد دنیا را از ضمیر و درونمان به در آوری تا دلربایی های فریبنده این دنیای فانی را نخوریم. 

بار الها ای پروردگار عالم هستی اگر قلم تقدیر تو فرمان شهادتم را به امضا رسانید چنان کن که ابتدا مزه فتح و پیروزی را به چشم ببینم ان شاءالله. 

پروردگارا این دنیا فانی است جای ماندن نیست با همه وداع می کنم و به سوی تو هجرت می کنم و از تو می خواهم که مرا در جوار رحمت خویش سکنایم دهی و گناهانم را عفو و بخشش نمایی. 

بار خدایا ای خدای بزرگ در این دنیا که محل امتحان است همه چیزم را به تو می سپارم و از تو یاری می جویم و از تو عاقبت به خیری می خواهم و پدر و مادر و برادرانم و تمام اقوام و بستگانم و همه مؤمنین را از وسواس شیطان در امان بدار و آنها را بیامرز.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار، از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزای.

والسلام  

 

 

متن مناجات نامه از سایت نوید شاهد آورده شده است.
 

 

دیدگاه تان را بنویسید