وصیتنامه| شهید بستانی در ابتدای وصیتنامه اش چه سفارشی کرده بود؟

در بخشی از وصیتنامه شهید بستانی آمده است: «دنیا دوست داشتنی است و انسان را به سوی خود می کشد تا ما را به دام اندازد ولی خانه الهی و پاداشی که خداوند به ما می دهد بهتر از همه این هاست.».

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: جاسم سرباز روستازاده ای بود که مادری مهربان و پدری زحمتکش او را تربیت کرده بودند و نان کارگری پدر از او فرزندی پرتلاش ساخته بود. جاسم اخلاق و رفتاری بسیار خوب و خوش داشت تا جایی که در فامیل حسابی جای خود را باز کرده بود. او برای خدمت سربازی رفته بود و تقویم عمرش 20 سالگی را نشان می داد که دعوت الهی را لبیک گفت. سال 64 بود که او به شهادت رسید. از جاسم وصیتنامه ای به یادگار مانده است:

«فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ.»

«پس آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خویش بیرون شده و در راه خدا رنج کشیدند و جهاد کرده و کشته شدند همانا بدی های آنان را بپوشانیم و آنها را در بهشت هایی در آوریم که زیر درختانشان نهرها جاری است و این پاداشی است از طرف خدا، و نزد خدا پاداشی است نیکو.» (آیه 195 سوره آل عمران)

با نام خدا و با سلام بر پدر عزیزم، وصیتنامه خویش را شروع می کنم. اول شما مانند پروانه به دور امام بگردید و لحظه ای از یاری او و انقلاب دست بر ندارید و دعا کنید تا خدا فرج آقا امام زمان عجل الله را نزدیک کند. پدر و مادر عزیزم، من با اجازه شما به مدرسه خودسازی، یعنی جبهه رفتم و شما باید بدانید که چرا این راه را انتخاب کرده ام؟ در هنگامی که لشکر کفر بر میهن اسلامی هجوم آورده و تمام مرزهای اسلام را تصرف کرده و می خواهد اسلام را از بین ببرد.

اما در اینجا وظیفه ما جوان هاست که از این مرزها دفاع کنیم و ای کاش من توانایی آن را داشتم تا حقیقت آشکاری که شاید خیلی از ما به آن اعتقاد داریم و اطمینان، برای کسی که هنوز شک دارد و این حقیقت را پذیرا نیست، بازگو کنم و آن این که وقتی که شهدای ما جان را به جان آفرین تسلیم می کنند تنها جان نمی دهند بلکه سر آنان در دامان اباعبدالله الحسین (علیه السلام) است و ای کاش من آن موقع توانایی داشتم که این نامه را برای شما بنویسم و بگویم.

آری ای پدر و مادر عزیز و ای خواهر و برادر مهربانم و ای دوستان، اگر چه دنیا دوست داشتنی است و انسان را به سوی خود می کشد تا ما را به دام اندازد ولی خانه الهی و پاداشی که خداوند به ما می دهد بهتر از همه این هاست زیرا اگر مال دنیا را جمع آوری کردیم باید در آخر گذاشت و رفت. پس چرا آن را در راه خدا و رضای او انفاق نکنیم؟ پس چرا بدن های همه ما که ساخته شده به دست خداوند است در زیر خمپاره ها و گلوله ها تکه تکه نشود.

و شما بیایید و بنگرید و ببینید که جوان هایی که در اینجا یعنی جبهه، حضور دارند برای شهادت، و برای این که به لقاء الله و معبود خود بشتابند از یکدیگر سبقت گرفته و به جلو می روند و در اینجاست که انسان بر سر دو راهی می آید، یک راه شهادت یعنی راهی که حسین علیه السلام سرور ما رفت و راهی دیگر که یزید رفت و من با انتخاب کردن راه امام حسین علیه السلام به جبهه رفتم تا جانی که دارم در راه خدا بدهم.

و من این را می گویم:

خدایا! من با کوله باری سنگین به سوی تو می آیم، باری که پر از گناه و معصیت می باشد و می گویم: خدایا، شهادت را نصیب من کن و از گناهان من درگذر؛ و اما ای پدر و مادر عزیز! شما را به خدا سوگند که اگر من شهید شدم برای من گریه نکنید چون این کار شما باعث خجل شدن من در پیشگاه ابا عبدالله الحسین علیه السلام می شود.

خواهر و برادران عزیزم! از این که من شهید شدم برای من ناراحت نشوید چون اگر من شهید شدم به آرزوی خویش رسیده ام و به دیدار خدای خویش و به دیدار حسین علیه السلام رفته ام و شما باید این را بدانید که تا خدا را دارید غم ندارید.

پدر و مادر! می دانم که من برای شما فرزند خوبی نبودم و ای خواهر! می دانم که برای شما برادر خوبی نبودم و ای برادرانم! می دانم که برای شما خوب نبودم، اما مرا حلال کنید و هر بدی که از من دیده اید مرا ببخشید اما از خط امام دست بر ندارید و او را یاری دهید و در آخر تمام دوستان، اقوام، خویشاوندان و کسانی که من با آنها رابطه داشته ام هر گناه و هر بدی و هر سخن بدی که از من دیده و شنیده اند امیدوارم که مرا ببخشند.».

 

 

متن وصیتنامه از سایت نوید شاهد آورده شده است.

دیدگاه تان را بنویسید