35 سال بعد؛ درگذشت جراحی که رگ های شهید را بوسیده بود

مجید سر نداشت، وقتی پیکرش را مقابل دکتر گذاشتند، خم شد و بر رگ های بریده اش بوسه زد و سپس سجده شکر به جای آورد...

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: مجید تنها پسر دکتر بود، شهید شده و پیکرش سر نداشت، پیکر را آورده و مقابل دکتر بر روی خاک ها قرار دادند و گفتند: او مجید است.

پدر دو زانو نشست، به نوشته روی جیب مجید که با خون گلویش رنگارنگ شده بود، نگاهی کرد، بله مجید بود، نوشته شده بود: مجید ابوترابی. آرام لبانش را بر رگ های بریده اش گذاشت و بوسه ای بر آنها زد و سپس سر به سجده گذاشت و شکر الهی گفت.

پدر در همه سال های جنگ، در خط مقدم، همرزمان مجید را مداوا کرده بود و با جراحی بر روی آنها بسیاری شان را به زندگی بازگردانده بود و اکنون پیکر بی سر فرزند را مقابل خود نظاره می کرد.

او را به گلستان شهدای نجف آباد منتقل کردند تا در کنار دوستان شهیدش آرام گیرد. از میان جمعیت یکی خود را به دکتر رساند و از او خواست تا مجید را در قبری که او می گوید به خاک بسپارند و قصه را برای دکتر اینگونه روایت کرد:

اینجا چهار قبر خالی بود که ما چهار نفر (او و دوستانش) شب های جمعه به اینجا می آمدیم و دعای کمیل می خواندیم و سپس در این قبرها می خوابیدیم، رسول و علی ابراهیمی در همان قبرهایی که روزی در آن می خوابیدند دفن شدند و این قبر برای مجید کوچک بود و همه بدنش در آن، جا نمی شد و سرش را به یک طرف خم می کرد و همیشه می گفت: باید سر من از بدنم جدا شود تا در این قبر جا بگیرد...

دیروز یازدهم آذرماه یکهزار و سیصد و نود و شش یعنی 35 سال پس از شهادت مجید، پدر که روزهای زیادی از زندگی اش را در خط مقدم جبهه گذرانده بود، به فرزند شهیدش پیوست.

او متولد سال 1313 در نجف آباد اصفهان بود و تخصص جراحی عمومی خود را از دانشگاه علوم پزشکی اصفهان گرفته بود، تخصصی که سال های سال، زندگی دوباره می بخشید.

 

مجید در سال 61 به شهادت رسیده بود.

 

دیدگاه تان را بنویسید