هم بازی روزهای نوجوانی که همسر آینده فرشته شد

از همان روزهای ابتدای آشنایی شان، مهرشان در دل یکدیگر نشسته بود و حالا وقت آن رسیده بود تا این مهر را با خطبه ای، دائمی کنند.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: دوران دبستان فرشته[1] که به انتها رسید، برادرش[2] برای مادر پیغام فرستاد که او را برای ادامه تحصیل راهی تهران کند. [3]خانواده مجید[4] همسایه دیوار به دیوار خانواده برادر بودند.

فاصله سنی کم فرشته و مجید، آنها را همبازی هم کرده بود و مجید مانند برادری هوای فرشته را داشت و مهرشان در دل هم نشسته بود. با هم بزرگ و بزرگتر شدند. فرشته دیپلم گرفت و راهی تربیت معلم شد و مجید هم راهی پادگان و پیش از رفتن به ننه[5] گفته بود که ای کاش تا برگشتنش، فرشته به خانه بخت نرفته باشد.

این گفته که به گوش فرشته رسید، دست و پایش را گم کرد و ضربان قلبش تا هزار بالا رفت و کم مانده بود که از خوشحالی داخل حوض بیفتد.

سال 58 بود و پایان سربازی مجید. برای معلمی پذیرفته شد اما این کارها روحش را اقناع نمی کرد. مدتی بعد بر کوس جنگ نواخته شد و او را به سوی خود فرا خواند. رشد فکری که در این مدت نصیب مجید شده بود، هر روز بیشتر از روز پیش این گمان را در ذهن فرشته محکم می کرد که او دیگر قصد ازدواج ندارد و اگر هم داشته باشد دیگر فرشته همتای او نخواهد بود.

همین افکار بود که به فرشته اجازه داد تا برایش خواستگار به خانه بیاید، قرار و مدارهای ازدواج گذاشته شد که خبر به گوش خانواده مجید رسید و آنها را آشفته کرد و از خانواده فرشته خواستند تا قرارها را بر هم زنند و خود به خواستگاری او آمدند و...[6]

 
  1. فرشته سلطان مرادی، همسر شهید.
  1.  فرشته بعد از به دنیا آمدن و مردن چند بچه دیگر زنده مانده بود و مادر نامش را فرشته گذاشته بود تا دیگر همنامی در روستا نداشته باشد بلکه او زنده بماند و او تنها فرزند مادر بود و برادر ناتنی ای داشت که در تهران زندگی می کرد. او دریکی از روستاهای اراک به دنیا آمده بود.
  1. فرشته دوران دبستان را در محل تولدش گذراند و چون دیگر امکان تحصیل نداشت، برادرش خواست که او به تهران بیاید.
  1. شهید مجید رمضان، رئیس ستاد لشکر 27 حضرت رسول (ص) که در بیست و سوم دی ماه سال 65 به درجه رفیع شهادت نایل شد.
  1. این بانو در خانه برادر فرشته و خانه پدر مجید کار می کرد و بچه ها به او ننه می گفتند.
  1. برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.

 

دیدگاه تان را بنویسید