آیا فرمانده شهید لشکر 10 سید الشهدا به آرزویش رسید؟

آرزو داشت خنده دخترش را ببیند و بعد به دوستانش بپیوندد و دست آخر هم همان شد که دلش می خواست.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: حاجی[1] هر خواسته و آرزویی که داشت برآورده می شد. یکی از خواسته هایش این بود که قبل از شهادتش خنده محدثه[2] را ببیند و مدام این سوال را از مادرش می پرسید که خب بچه من کی می خندد؟ و مادر صبورانه و با لبخند همه مراحل رشد کودک را برای او توضیح می داد و مثلاً می گفت: در چهار ماهگی می خندد، در شش ماهگی دندان در می آورد و...

حاجی که هر بار این حرف ها را می شنید، آهی می کشید و می گفت اوه کو حالا تا چهار ماه دیگر.

یک روز طبق معمول همیشه برای وضو گرفتن رفت و برگشت و بالای سر محدثه نشست و همین طور که به او نگاه می کرد ناگاه فریاد خوشحالی اش همه فضای اتاق را فرا گرفت. همگی از او پرسیدیم چه اتفاقی افتاده؟  که حاجی گفت: محدثه خندید.

بله آن روز با اینکه هنوز چند هفته ای بیشتر از تولد محدثه نگذشته بود اما او مانند یک بچه یک ساله برای پدرش خندیده و حاجی را بسیار خوشحال کرده بود و اینگونه بود که یک بار دیگر حاج احمد به آرزویش رسید طوری که با شوخی به مادر می گفت: پس چه شد دختر من که هنوز چهار ماهه نشده است.[3]

 
  1. شهید کاظم نجفی رستگار، فرمانده لشکر 10 سید الشهدا (س) (این لشکر از رزمندگان استان تهران تشکیل شده بود) که در بیست و پنجم اسفند ماه سال ۶۳ در جریان عملیات بدر (این عملیات در نوزدهم اسفند ماه سال 63 صورت گرفت) که برای شناسایی شرق دجله رفته بود به همراه چند تن دیگر از فرماندهان به شهادت رسید و پیکر مطهرش سال ها بعد در خاک آرام گرفت.
  1. فرزند شهید.
  1. برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.

 

دیدگاه تان را بنویسید