همراه با امام خمینی در روزهای منتهی به انقلاب اسلامی؛ امروز نوزدهم بهمن، همافران به دیدار امام رفتند

امام خمینی در دیدار با معلمان: اگر انسان با جهاد براى خدا از این دنیا برود یعنى از عالم پست به عالم بالا مى‏ رود، به عالمى مى ‏رود که فوق این عوالم است.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه جی پلاس، امروز نوزدهم بهمن ماه است، روزی که در خاطره تاریخ انقلاب اسلامی با دیدار همافران با امام خمینی در مدرسه علوی به ثبت رسیده است. در این روز امام در جمع های مختلف به ایراد سخن پرداختند از جمله: بازاریان تهران، همافران، اعضای انجمن اسلامی پزشکان، مهندسان و معلمان، جمعی از افسران نیروی هوایی و همافران اصفهان و طبقه های مختلف مردم.

نوزدهم بهمن ماه، سخنرانی در جمع کارکنان نیروی هوایی و زمینی:

«اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

درود بر شما سربازان امام عصر- سلام اللَّه علیه. همان طور که فریاد زدید تا کنون در خدمت طاغوت بودید.[۱] طاغوتى که تمام هستى ما را ساقط کرد، طاغوتى که خزاین ما را تهى کرد، طاغوتى که ما را برده خارجیها کرد. و از امروز در خدمت امام عصر- سلام اللَّه علیه- و در خدمت قرآن کریم هستید. «قرآن کریم» ى که سعادت همه بشر را بیمه کرده است. «قرآن کریم» ى که هر کس در زیر بیرق او واقع بشود در دنیا و آخرت سعید است. «قرآن کریم» ى که آزادى و استقلال را توصیه کرده است. ما همه تابع قرآن کریم و تابع موازین اسلام و قواعد اسلام هستیم. ما همه از شماها، روحانیت از شماها تشکر مى ‏کند.

ما امیدواریم که با هم [با] پیوستگى به هم بتوانیم این طاغوتها را تا آخر از بین ببریم و به جاى او یک حکومت عدل اسلامى؛ که مملکت ما براى خودمان باشد و همه چیز ما به دست خودمان باشد. ما مى‏ خواهیم که سرنوشت ما را خودمان تعیین کنیم نه سفارت امریکا و سفارت شوروى. ما مى ‏خواهیم که مملکت خودمان را خودمان تعمیر کنیم نه‏ یهودیها و اسرائیل. ما مى ‏خواهیم مملکتمان را آزاد کنیم؛ اختناق در مملکت ما نباشد. ما مى‏ خواهیم ارتش ما آزاد باشد؛ اسرائیل در آن تصرف نکند، امریکا در آن تصرف نکند.

درود بر شما که قدر نعمت خدا را دانستید و به دامن قرآن پیوستید. درود بر شما که ترک کردید حکومت «طاغوت» را و به حکومتِ «اللَّه» پیوستید. من امیدوارم که سایر اشخاصى که در آن خدمت هستند، آنها هم وظیفه خودشان را بفهمند و به ملت بپیوندند. ما صلاح همه شما را مى ‏خواهیم. ما مى‏ خواهیم که شما آزاد باشید. ما مى ‏خواهیم که مملکت را شما مستقل کنید. و ما مى‏ خواهیم که دیگران، کسان دیگر، کسانى که مى ‏خواهند در شما تصرف بکنند، اینها نباشند. دست اجانب کوتاه باشد. خداوند نصرت به همه شما عنایت کند. باید این نهضت را حفظ کنید تا ان شاء اللَّه به آخر نقطه و نهایت؛ که قیام یک حکومت عدل انسانى اسلامى است به جاى یک حکومت طاغوتى.

و السلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته‏»

(صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۱۰۱-۱۰۲) 

 

سخنرانی در جمع بازاریان تهران و روشن کردن چهره سلسله پهلوی و لزوم وحدت کلمه:

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏‏

ایشان فرمودند که پانزده سال،[۲] و من عرض مى‏ کنم که پنجاه و هفت- هشت سال. رنج ملت ما از زمان رضا شاه شروع شد و کسانى که آن زمان سیاه را به خاطر دارند مى ‏دانند که رضا شاه با این ملت چه کرد. رضا شاه، به حسَب آنچه در رادیو دهلى بود، منصوب از طرف انگلستان بود. براى سرکوبى ملت ما! و بعد از رضا شاه، محمد رضا از طرف قواى ثلاثه، از طرف امریکا و انگلستان و شوروى، تحمیل شد بر ما؛ چنانچه در کتاب خودش این مطلب را دارد که آنها صلاح دیدند که من باشم. البته آنها صلاح خودشان را دیدند! براى اینکه نوکرى بهتر از او که همه خزاین ملت ما را به آنها بدهد تسلیم کند و مملکت ما را از حیث کشاورزى، از حیث بازرگانى، از همه چیزها عقب رانده کند و به نفع آنها بکند [نداشتند]؛ البته آنها او را «مأمور» کردند و خودش هم مى‏ گوید «مأموریت براى وطنم»!! این «مأموریت» همان است، نه اینکه یک چیز دیگر بوده [باشد].

مى‏ دانید که بعد از آن سالهاى رنج و عقده‏ هایى که ملت ما پیدا کرد، به قیام همگانى‏ ملت، آن قدرت شیطانى عظیم و آن قدرتهاى بالاتر از همه قدرتها، که قدرتهاى شیطانى [بودند]، قدرت امریکا، قدرت شوروى، قدرت چین، انگلستان- اینها همه پشتیبانى کردند از او، لکن ملت وقتى که یک مطلبى را خواست، با مشتِ گره کرده در مقابل همه اینها ایستاد و همه را شکست داد. و من مى ‏دانم که بازار تهران مرکز فعالیت سیاسى- اسلامى همیشه بوده است. بازار تهران بود که همیشه باعث مى‏ شد که کارهایى که علما پیشنهاد مى‏ کردند، یا کسانى که دلسوز به این مملکت بودند پیشنهاد مى ‏کردند، به پشتیبانى بازار تهران و بازرگانان تهران این امور انجام مى ‏شد. و من باید تشکر کنم از همه اصناف و اشخاصى که بازارى هستند، به هر صورتى که هستند، من باید از آنها تشکر کنم که در این نهضتْ سهم عظیمى آنها داشتند. و اگر بازارهاى ایران نبود معلوم نبود که ما بتوانیم به مقصد برسیم. این پشتیبانى بازارهاى ایران و پشتیبانى سایر اصنافى که ما داریم، این اسباب این شد که الحمدللَّه تا کنون به این پیشرفت عظیم رسیده است. ولى باز اول کار است؛ باید تتمه اینها هم به قبرستانها بروند و بعد از آن فرض، یک حکومت اسلامى؛ که حکومت از جانب ملت باشد، ملت تعیین کند آن را، مستند به ملت باشد.

ما در طول تاریخ ایران یک حکومت مستند به ملت نداشتیم. زمان سلاطین سابق که اصلًا ملتها به حساب نمى ‏آمدند، و بابْ بابِ قلدرى بود! از زمان رضا شاه به این طرف هم که ما اطلاع داریم و در مشاهدات ما بوده، باز همین معنا بود. بنا بر این یک حکومت ملى، یک سلطنت ملى، یک انتخابات ملى در این وطن نبوده است؛ از اینکه این انتخابات و مجالسْ مجالسِ ملى نبوده است. دولتهاى ناشى از این مجلس هم غیر قانونى است، و مستند به آراى ملت نبوده است. این شخصى هم که الآن به جاى محمد رضا خان و به امر محمد رضا خان به مسند وزارت نشسته است، ایشان هم [که‏] ادعا مى ‏کند من «ملى» هستم قانونى هستم، نه قانونى هست و نه ملى هست. اما ملى نیست براى اینکه احترام به این ملت هیچ نمى‏ گذارد، احترام به این فریادهایى که الآن هم در بین خیابانها هست نمى ‏گذارد؛ و اما قانونى نیست براى اینکه منشأش مجالسى است که آنها قانونى نیستند. و خود ایشان هم قبل از اینکه به وزارت برسد تصدیق داشت به اینکه مجلسیْن قانونى نیستند. حالا که به وزارت رسیده مى‏ گوید که قانونى هستند! البته اشخاصى که این طور باشند که آنکه به نفع خودشان است یکجور است، آنکه به نفع خودشان نیست یک موضوع؛ اگر به نفع او شد قانونى است، اگر به نفع ما شد غیر قانونى است.

این مسائلى است که بازار با ما همیشه شریک بودند در این مصایب و در این پیشرفتها. لکن آنچه باید عرض کنم، رمز این تقدم و پیروزى وحدت کلمه بود. اگر وحدت کلمه نبود این پیروزى حاصل نمى‏ شد. شما مى ‏بینید که الآن از مرکز تا هر جا بروید، تمام مملکت با هم، یک مطلب، یک شعار دارند؛ یک شعار، آن هم شعار اسلامى. شعار اینکه رژیم را ما نمى ‏خواهیم، سلطنت این سلسله را نمى ‏خواهیم، و حکومت اسلامى مى‏ خواهیم، حکومت عدل اسلامى مى ‏خواهیم. این وحدت کلمه که در بین یک ملت حاصل شد، آن وقت مى‏ فهمیم به اینکه این قدرتهاى بزرگ با وحدت کلمه ملت نمى ‏توانند کارى بکنند. چنانچه ما دیدیم این معنا را. و من امیدوارم که این وحدت کلمه تا آخر محفوظ بماند.

و عرض مى‏ کنم که الآن مملکت ما حساسترین زمان تاریخ را دارد مى ‏گذراند: یعنى تحول از «طاغوت» به حکم «اللَّه»، تحول از ظلم به عدل، تحول از خیانتها به امانتها. این حساسترین وقتى است که ما الآن درش واقع هستیم. و لهذا بر من که یک طلبه هستم و بر شما آقایانى که بازرگانان هستید و بر علماى اعلام و بر طلاب علوم دینیه و بر دانشگاهیها، بر کارگران، بر اجزاى ادارات، بر دهقانان، بر همه اینها واجب است که از این نهضت پشتیبانى کنند؛ که اگر خداى نخواسته از این پشتیبانى نشود تزلزلى در این پیدا بشود، تا ابد ما دیگر زیر بار اینها هستیم. فهمیدند اینها که آن چیزى که قدرت دارد، وحدت ملت و اسلام است. تحت بیرق اسلام است که این قدرت حاصل شده است، و مى‏ تواند با ابرقدرتها مقابله کند. این معنا را که فهمیدند آنها، درصدد بر مى ‏آیند که این قدرت را بکوبند. و دنبال این هستند که علما را از شما جدا کنند، شما را از علما جدا کنند، دانشگاه را از علما جدا کنند، دانشگاه را از بازار جدا کنند. [بین‏] همه اینها به هم [بزنند] که این وحدت کلمه از بین برود و بعد کارهاى خودشان را بکنند. و بعید هم ندانید که اینها همان رژیم سلطنتى را بخواهند حفظش کنند؛ گرچه دیگر به نظر انسان نمى ‏رسد که یک چیز پوسیده ‏اى را هم اینها بخواهند! و لهذا دیدید که محمد رضا وقتى که پناه برد به [ابرقدرتى که‏] دنبال او بود، یعنى پشتیبانى ازش مى ‏کرد، راهش نداد در مملکت خودش![۳] اینها این طورند که هر وقت به منفعتشان باشد، یک فردى را [حمایت‏] مى ‏کنند.

باید ما همه متنبه باشیم که ان شاء اللَّه از حالا همان طورى که تا حالا قدرتها با هم بوده است، پشتیبانى بوده است، بازار از کارگرها، کارگرها از بازار، همه از علما، علما از آنها، پشتیبانى کردند و همه با هم در صف واحد همه با هم فریاد کردند و همه با هم خواستند این مسائل دینیه و مسائل اسلامیه و انسانیه را، از حالا به بعد هم تا آخر نهضت ان شاء اللَّه باقى باشد؛ تا اینکه به یک ایران که مال خودمان باشد نه همه مخازنش را به این و آن بدهند، [برسیم‏] یک ایرانى که زراعتش را خودمان بکنیم نه آنجایى که زراعت مى ‏شود اسرائیل بکند، و زراعتش هم از دست ما بگیرند و تمام بشود همه چیز.

 من از خداى تبارک و تعالى توفیق همه شما را مى‏ خواهم.

و السلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته.»

(صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۹۷-۱۰۰)

 

امام در جمع اعضای انجمن اسلامی پزشکان و معلمان به بیان محسنات نهضت اسلامی پرداخته و با مطرح کردن جرایم پنجاه ساله خاندان پهلوی، اتحاد را شرط سازندگی دانستند. متن سخنان این دیدار به شرط زیر است:

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

یکى از محسّنات این نهضت اسلامى این بود که ما قبل از این با این چهره ‏ها مواجه نبودیم. شما مشغول اعمال خودتان، ما هم مشغول کار خودمان بودیم؛ و این طور اجتماعات میسر نبود. نه شما ما را دیده بودید و نه ما شما را، و نه مواجه شده بودیم که مطالبى که داریم با هم صحبت کنیم. و این نهضت مقدس اسلامى که همه قشرها را فراگرفت، این فرصت را داد و وسایل را مهیا کرد که ما با آقایان مواجه باشیم و بتوانیم مسائلى را پیش آقایان طرح بکنیم. شما مى‏ دانید که گرفتارى ملت ایران از پنجاه و چند سال پیش از این تا حال چقدر بوده است، و جرایم این پدر و پسر به این مملکت چقدر زیاد بود، و همه اقشار این مملکت در اختناق و در زحمت به سر مى‏ بردند. از آن طرف، دانشگاهها، دانشکده ‏ها، همه آنها، دانشسراها، نمى‏ توانستند ایفاى وظیفه ‏اى که محول به آنهاست بکنند. و همین طور مهندسین و دیگر قشرها آزاد نبودند که مطالبى را که دارند بگویند یا اعمالى را که مى ‏خواهند به نفع ملت است انجام بدهند. ما مواجه شدیم در اروپا به بسیارى از محصلین که در آنجا هستند، و بسیارى از آنها که دولت فرستاده آنجا. مِنْ جمله مسئله انرژى اتمى که چهار صد نفر در آلمان هستند؛ و اینها عده‏ اى‏ شان آمدند پیش ما، و مطالبشان این بود که اولًا ما را عقب نگه داشته ‏اند نمى ‏گذارند که ما ترقى علمى بکنیم؛ و ثانیاً این انرژى اتمى براى ایران ضرر دارد نه فایده. تا آن وقتى که این قابل کار است در ایران نفت و گاز هست، آن وقتى که نفت و گاز تمام بشود اینها قابل عمل نیستند.

علاوه، ضررهاى مادى دیگر دارد. و این تعمدى بوده است که از دستگاه دولتى شده است؛ بر[اى‏] اینکه هم جوانهاى ما را عقب نگه دارند و نیروى جوانان ما را از بین ببرند، و هم نگذارند که این مملکت ترقى بکند. با اسم «مترقى کردن مملکت» مملکت را به عقب راندند.

و ان شاء اللَّه امیدواریم که با همت همه اقشار مملکت بتوانید شما این مملکتى را که عقب رانده شده است، و اینها رفتند و اینجا را خراب کرده رفتند، بتوانید که همه با هم دست به هم بدهید، با وحدت کلمه، با وحدت، فعالیت، ایران را از سر بسازید. معلمها بچه ‏هاى ما را تربیت کنند، یک تربیت صحیح، مهندسین ما کارهاى نافع به جا بیاورند، و همین طور سایر اقشار.

من از خداى تبارک و تعالى مسألت مى ‏کنم که همه ما را به وظایف ملى و اسلامى آشنا کند. و امیدوارم که دست اجانب از این مملکت کوتاه بشود که شما مملکت خودتان را خودتان اداره بکنید و خزاین مملکت شما مال خود شما باشد. مملکت ایران از ممالکى است که همه چیز دارد خودش، لکن این قدر خورنده دارد که به ملت نمى ‏رسد؛ آن قدر چپاولگر هست و بود که ملت دستش کوتاه بود از این ذخایر. ما همه چیز داریم، هیچ چیز نداریم! همه چیز داریم، اگر آزاد باشیم، اگر مستقل باشیم؛ هیچ نداریم، در این وضعى که زندگى مى ‏کردیم. و من امیدوارم که دیگر از این به بعد این طور زندگى نکنیم. الآن وقتى است که شما طبقه روشنفکر بیشتر از دیگران مؤاخِذ هستید، بیشتر از دیگران باید کار بکنید، بیشتر از دیگران مسئول این مملکت و ملت هستید. همه شما باید هر چه فعالیت دارید، اولًا در راه این نهضت، این نهضت را به پیش برانید تا اینکه به آخر برسد و مملکت شما مستقل بشود و این اختناقهایى که تا حالا بوده است تکرار نشود؛ و ثانیاً به استقرار یک حکومت عادل، یک حکومت عدل و مستند و مبتنى بر آراى خود ملت ...»

(صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۱۰۳-۱۰۴)

 

جمعی از معلمان، قشر دیگری از مردم بودند که در این روز به حضور امام رسیده و از بیاناتشان که حول موضوع قیام برای خدا بود، استفاده کردند. متن آن را دنبال کنید:

«اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم

‏ بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

من با اینکه حالم مقتضى نیست لکن چند کلمه به شما خانمها و آقایان عرض مى‏ کنم. خداى تبارک و تعالى مى ‏فرماید که، به پیغمبر اکرم امر مى ‏فرماید: قُلْ انَّما اعِظُکمْ بِواحِدَهٍ انْ تَقُومُوا لِلّه[۴]؛ مى ‏فرماید که به این امت بگو که من فقط یک موعظه به شما دارم و آن موعظه این است که قیام کنید براى خدا، نهضت کنید براى خدا. اگر نهضت، نهضت الهى باشد این پیروزى در آن هست، چه به حَسَب ظاهر ما شکست بخوریم باز پیروزیم، اگر شکست نخوریم هم پیروزیم، براى اینکه ما براى خدا کار کردیم. وقتى براى خدا شد، این پیروزى است خودش و اگر قیامى که بکنند قیام شیطانى باشد، روى هواهاى نفس باشد، روى هواهاى شیطانى باشد، این شکست است چه به حَسَب ظاهر پیروز بشود یا نشود. مَثَل آن، مقابله حضرت امیر با معاویه است؛ این دو لشکر مقابل هم ایستادند: یکى طاغوت و لشکر طاغوت بود، یکى لشکر خدا بود؛ اگر پیروز شده بود حضرت امیر و کسانى که همراه او بودند پیروز بود، اگر شکست مى ‏خورد باز پیروز بود. در صفین، حضرت امیر باید گفت که شکست خورد، براى اینکه با حیله‏ هایى که کردند نتوانستند کار را پیش ببرند ولى تا آخر این- جند الهى- پیروزمند بود. سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- کشته شد، شکست خورد لکن بنى امیه را همچو شکست که تا آخر نتوانستند دیگر کارى‏ بکنند؛ همچو این خون، آن شمشیرها را عقب زد که تا الآن هم که ملاحظه مى‏ کنید باز پیروزى با سید الشهداست و شکست با یزید و اتباع اوست.

در این نهضتى که شما ملت ایران- زن و مرد- همه قائم به آن هستید، این نهضت براى خداست. مى‏ خواهید که طاغوت را از بین ببرید، مى‏ خواهید که کسانى که ملت شما را تضعیف کرده‏ اند و ملت شما را در تحت اختناق و فشار و چپاول درآورده ‏اند نجات بدهید، مى‏ خواهید که حکومت خدا را در ایران ایجاد کنید، چه شکست بخورید و چه شکست بدهید پیروز هستید. ما اگر کشته بشویم به بهشت مى ‏رویم ان شاء اللَّه اگر براى خدا باشد، و اگر بکشیم هم به بهشت مى ‏رویم؛ آنها اگر کشته بشوند جهنم مى ‏روند، اگر بکشند هم جهنم مى‏ روند. این میزان، خدایى بودن یک امر و شیطانى بودن است، شیطان و جنود شیطان همیشه، در شکستند و قرآن و خدا و لشکر خدا همیشه پیروز هستند.

دنیا یک جزء بسیار کمى است از عالم، دنیا یعنى آن چیز خیلى پست. عالَم مُرکبى است از ماوراى این طبیعت و این طبیعت؛ این طبیعت در آخر مرتبه وجود واقع شده است، پایین تر از همه مراتب است. اگر انسان با جهاد براى خدا از این دنیا برود یعنى از عالم پست به عالم بالا مى‏ رود، به عالمى مى ‏رود که فوق این عوالم است و اگر شیطانى باشد، به اسفلِ اسفلین مى ‏رود یعنى از این دنیا پست تر، و در جهنم چاه عمیق است، در چاه عمیق فرو مى ‏رود. اینهایى که لشکر شیطان هستند و تَبَع شیطان هستند، دارند پله پله طرف اسفل السافلین مى‏ روند. آنهایى که لشکر خدا هستند و براى خداست، دارند طرف بالا مى‏ روند، هر چه عمل بکنند، عمل آنها، آنها را به بالا مى ‏برد و هر چه عملِ این طرف بکند و شیطانى عمل بکند، عمل آنها، آنها را به پایین مى ‏برد.

مواظب باشید که اعمالتان اعمال صالح باشد، قیامتان براى خدا باشد، اعمالتان براى خدا باشد. هر کدام بچه دارید تربیت کنید، تربیت الهى بکنید، تربیت شیطانى نکنید. هر کدام مدرسه مى ‏روید، چه به مدرسه که مى‏ روید تربیت الهى بشوید. هر کدام معلم مدرسه هستید، تربیت کنید بچه ‏ها را به تربیت الهى؛ تربیتهاى شیطانى را از آن دست بردارید. من از شما که در اینجا آمده ‏اید و زحمت کشیدید با این حالى که دارم تشکر مى‏ کنم و به شما دعا مى ‏کنم. و امیدوارم که با این تشکلى که دارید، این وحدت کلمه‏ اى که دارید که همه را با هم در یک محل جمع کرده است، ما را با شما در یک محل جمع کرده است، امیدوارم که وحدت روحى و وحدت عقیدتى داشته باشیم و همه در صف واحد به جلو برویم به سوى حکومت عدل الهى. خداوند همه شما را حفظ کند و موفق باشید.»

(صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۱۰۵-۱۰۷)

 

علاوه بر کارکنان نیروی هوایی و زمینی، جمعی از افسران نیروی هوایی و همافران اصفهان نیز برای دیدار با امام در مدرسه علوی حاضر شدند که ایشان در بیانات کوتاهی، قدردانی خود را از نظامیان پیوسته به ملت ابراز داشتند. متن آن در پی می آید:

«اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

ما از شما سربازهاى امام زمان- سلام اللَّه علیه- و قرآن تشکر مى ‏کنیم. اگر شما تا حال تحت سلطه طاغوت بودید، امید است که از این به بعد زیر سایه امام زمان- سلام اللَّه علیه- و از سربازان ایشان محسوب شوید. ما از اوضاع ایران متأسفیم. از اوضاع دولت ایران تا کنون تأسفات زیاد است. اینها هر جنایتى که داشتند در حق ما کردند. از بزرگترین جنایات اینکه با ارتش آن قدر بدرفتارى کردند. توده ارتش توده اسلامى بود، و متوجه و متعهد است لکن ...، بعضِ از سرانى که در خدمت اجانب هستند، آنها استفاده ‏ها را بردند و از این مملکت رفتند یا مى ‏روند و سایرین را محروم کردند.

الآن که شما به دامن ملت برگشتید، ملت شما را با آغوش باز مى‏ پذیرد. و ما سعى داریم که شما را ان شاء اللَّه در موقعى که حکومت عدل پیدا شد با کمال خوشى پذیرایى کنیم. خداوند تعالى شما را حفظ کند. ما از اینکه شما در راه هدف ما کوشش کردید تشکر مى‏ کنیم.

و السلام علیکم.»

(صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۱۰۸)

 

پشتیبانی از دولت موقت، موضوع سخنرانی دیگری از امام در روز نوزدهم بهمن ماه بود که در جمع قشرهای مختلف مردم بیان شد. متن این سخنرانی در پی می آید:

«اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

از عموم ملت ایران که در این سالهاى طولانى زحمات کشیدند و صفوف خود را فشرده کردند و براى مبارزه با دستگاه ظلم رنجها بردند مصیبتها کشیدند تشکر مى ‏کنم. از این اجتماع عظیم ملت ایران در این روز که براى پشتیبانى از دولت جناب مهندس بازرگان، که دولت شرعى و دولت امام زمان- سلام اللَّه علیه- است، تشکر مى‏ کنم. باید همه خبرگزاریها بدانند که این اجتماع عظیمى که در ایران، از مرکز گرفته است تا آخر، شهرستانها و قصبات، براى پشتیبانى از این دولت بوده است، این کافى است براى جواب آنها که گفته مى ‏شود و مى‏ گویند: «باید ملت بگوید». ملت با چه زبانى بگوید؟ ملت فریاد مى ‏زند! ملت چندین وقت است، چندین سال است که در این امورى که دارد، فریاد مى ‏زند. امروز هم با فریادها، با شعارها پشتیبانى خودشان را از دولت اسلامى اعلام کردند، و اظهار تنفر از مخالفین کردند.

خوب است که این مخالفین دست از این خطاها بردارند. [هنوز] دیر نشده است. اینها برگردند به دامن ملت. باز هم توبه آنها قبول است. این قدر با این ملت لجاجت نکنند. این قدر این ملت را اذیت ندهند. الآن به من اطلاع دادند که در گرگان و بعضى جاهاى دیگر در این روزها کشتارها شده است. آخر چرا این طور کارها مى‏شود؟ این چماقدارها، که سابق محمد رضا در پناه آنها زندگى مى‏ کرد و حالا شماها در پناه آنها زندگى مى ‏کنید، این چماقدارها کى هستند؟ اینها از چه سازمانى هستند؟ آخر چرا با ملت این طور عمل مى ‏کنید؟ چرا این قدر خونریزى راه مى ‏اندازید؟ چرا این قدر با مردم لجاجت مى‏ کنید؟ ما مى‏ خواهیم که این مملکت آرامش داشته باشد؛ ما صلاح همه ملت را مى‏ خواهیم. ما مى‏ خواهیم که یک ارتش مستقل داشته باشیم- یک ارتشى که مربوط به غیر نباشد، مربوط به ملت باشد. ارتش باید برگردد به دامن ملت؛ همان طورى که عده کثیرى، گروههاى کثیرى برگشتند و ما با آغوش باز آنها را پذیرفتیم، شما هم برگردید و همه ارکان دولت برگردند.

من اعلام مى ‏کنم که موافقت کردن با این دولتى که ما فراهم آوردیم تکلیف شرعى همه است و مخالفت کردن بر همه محرّم است. ما اعلام مى ‏کنیم که خدمت کردن به این دولت طاغوتى خدمت به طاغوت است، خدمت به کفر و شرک است. نباید خدمت بکنید. خدمت به اجانب است. نباید خدمت به اینها بکنید. من از خداى تبارک و تعالى مى ‏خواهم که ایران یک ایران آزاد و مستقل باشد.

من از ملت مى ‏خواهم که به همین طور که ادامه دادند تا کنون نهضت خودشان را، باز هم ادامه بدهند تا اینکه ان شاء اللَّه به پیروزى نهایى واصل شویم. پیروزى ان شاء اللَّه نزدیک است. و رمز پیروزى وحدت کلمه است. باید همه کلمه خود را واحد کنید. باید همه پشتیبان هم باشید تا اینکه به پیروزى برسید.

و اخیراً چیزى به من اطلاع دادند که موجب تأثر شد. و آن اینکه در بعضى از مناطق اشخاصى که از اهالى آنجا هستند حمله کردند به این جنگلها، و جنگلها را دارند خراب مى ‏کنند. این جنگلها مال ملت است، نباید آن را خراب کرد. باید به نظر ولى امرش، به نظر حاکم باشد. جایز نیست بر آنها که بروند و جنگلها را بِبُرند و خراب کنند. باید برادرهاى ما نصیحت کنند آنها را. جلوگیرى کنند نگذارند که این چیزهایى که تا کنون هستش و دیگران بردند، حالا ما خراب بکنیم! اینها خرابى است، نباید این خرابیها بشود؛ چنانچه نباید اشخاص را بیخود و بى‏ جهت مورد شتم و مورد آزار قرار داد. اینها یک موازینى دارد، موازین شرعى دارد، موازین قانونى دارد؛ هرج و مرج نباید واقع بشود. خودتان را معرفى نکنید به اینکه یک مردم هرج و مرج طلب هستید.

شما مردم، ملت شریف ایران، ثابت کردید که با یک قدم راسخ و با یک نظم و یک اراده مصمم کارها را دارید پیش مى‏ برید، و یکى پس از دیگر این قواى شیطانى را منهدم مى ‏کنید. خداوند ان شاء اللَّه به شما همه توفیق بدهد و به ما توفیق این را بدهد که خدمتگزار همه باشیم.»

(صحیفه امام؛ ج ۶،‌ ص ۱۰۹-۱۱۱)

 

پیام به شهید صدوقی و سپاسگزاری از مردم استان یزد از اسنادی است که تاریخش در این روز به ثبت رسیده، متن آن به شرح زیر است:

«بسمه تعالى‏ خدمت ذى شرافت حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقاى حاج شیخ محمد صدوقى- دامت برکاته‏

به عرض عالى مى ‏رساند، گروههاى زیادى از کارکنان و کارمندان دولتى و غیر دولتى از اهالى محترم شهرستان بافق، نامه‏ ها و طومارهایى در مورد تبریک ورود این جانب به کشور ارسال داشته‏ اند که با مشاغل و گرفتاریهاى زیادى که اکنون دارم، از دادن پاسخ به یکایک آقایان محترم معذورم. حضرت مستطاب عالى مراتب تشکر و سلام حقیر را به عموم ایشان ابلاغ فرمایید، و یادآورى کنید همبستگى خود را کما کان با سایر طبقات ملت حفظ نموده از تفرقه و اختلاف پرهیز نمایید.

از خداى تعالى عظمت اسلام و مسلمین و ادامه توفیقات همگان را خواستارم. و السلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته. به تاریخ ۱۰ ربیع المولود ۱۳۹۹ روح اللَّه الموسوی الخمینى‏»

(صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۹۶)

  1. شعار ارتشیان حاضر:« نظامیان ملى، به فرمان خمینى، از طاغوت گسستیم، به ملت پیوستیم».
  2. نماینده بازاریان در سخنان کوتاهى به پانزده سال تبعید امام اشاره کرد.
  3. اشاره به امریکا، که اجازه ورود به شاه نداد.
  4. بخشى از آیه ۴۶ سوره سبأ.

دیدگاه تان را بنویسید