همراه با امام خمینی در روزهای منتهی به انقلاب اسلامی؛ امروز هفدهم بهمن

امام خمینی خطاب به قشرهای مختلف مردم: این جانب از کلیه کسانى که پس از بازگشت من به ایران به وسیله تلگراف، نامه و مطبوعات تبریک گفته یا شکرگزارى و اظهار محبت، وفادارى، قدردانى و همبستگى کرده‏ اند، تشکر مى ‏کنم.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه جی پلاس، تنها چند روز به پایان حکومت پنجاه ساله پهلوی مانده بود و حضور نظامیان در محل اقامت امام، نوید روزهای خوشی را برای مردم به ارمغان می آورد. امروز هفدهم بهمن ماه، جمعی از پرسنل نیروی دریایی در مدرسه علوی به دیدار امام شتافتند و ایشان با تأکید بر استقلال ارتش، نکاتی را برای بازپس گرفتن حق مطرح کردند. متن این سخنرانی در پی می آید:

« [بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

شما تا حالا در خدمت طاغوت بودید. متأسفانه این جمعیتى که باید به ایران خدمت بکنند و یک ایران صحیح براى ما بسازند در خدمت کسى بودند که جدیت براى انهدام این مملکت داشت. ما پنجاه سال بود مبتلا بودیم به حکومت رضا خان و محمد رضا خان، که در این پنجاه سال دوم خیانت خیلى زیادتر شده از آن پنجاه سال اول. در این سى و هشت سال دوم که زمان ایشان بود خیانت زیادتر شد تا آن وقت. این شخص براى ما هیچ چیز نگذاشت. اینها فرار کردند؛ اموال این ملت را برداشتند و رفتند. به من نوشته بودند حالا یا در یک جایى که مجله بود یا در یک جایى که این را براى من فرستادند که یک ویلایى یک خواهر ایشان- کدام خواهر است، من آن را هم نمى ‏دانم- خریده‏ اند به فلان قدر. این فلان قدر هم یادم نیست؛ اینکه یادم هست این است: شش میلیون دلار خرج گلکارى! مى‏ فهمید؟ تصور مى ‏توانید بکنید؟ ما مى ‏توانیم بفهمیم یعنى چه؟ شش میلیون دلار، سى و هفت میلیون تومان خرج گلکارى این ویلاى خانم شده! از مال کى؟ پدر ایشان که آمد کودتا کرد چه چیز داشت؟ مشتى سرباز گرسنه؛ از مال این ملت بود و از مال ماها بود دیگر. این ملت را اینها فقیر کردند و برداشتند. این مال خودش؛ این مال عائله خودش که در [بانک‏] بود که سه بیلیون دلار بود نمى ‏دانم یا تومان، سه بیلیون و چند صد [هزار] دلار آنها که اتباعشان بودند- آن سرلشکرها و آن ارتشبدها و آن کذا و کذا- آنها هم برداشتند و رفتند.

شماهایى که خدمت مى‏ کردید به مملکت، شماها محروم! آنهایى که آن بالا بودند و خیانت مى‏ کردند به این مملکت، آن بالاییها خوردند و برداشتند و رفتند. از حالا به بعد شما در خدمت ملت باشید. ملت خودتان را خدمت بکنید. این آب و خاک مال شماست. اینجا مال خودتان باید باشد. دست این اجانب باید کوتاه بشود. چقدر امریکا باید از این مملکت ببرد و بخورد یا انگلستان یا سایر جاها؟ ما باید یکوقت هم زنده بشویم، بیدار بشویم، ملتفت بشویم، آزادى را بگیریم. حق را باید گرفت با سرنیزه، با مسلسل باید حق را گرفت از اینها؛ خودشان که نمى‏ دهند. بایستید در مقابل اینها. شما دیدید که این ملت، همین پابرهنه‏ ها، ایستادند در مقابل توپ، تانک،- نمى‏ دانم- مسلسل؛ ایستادند و پیش بردند کارشان را. این ابرقدرتها همه پشتیبان شاه بودند، و این مردم پابرهنه با مشت ایستادند در مقابل تانک، خون دادند و عقب زدند آنها را که دیگر نتوانست این [شاه‏] بماند خودش اینجا، آنها هم که رفتند.

شما از این به بعد یک قدرى توجه داشته باشید، رفقایتان را متوجه کنید، همقطارانتان را متوجه کنید. بگویید آقا، ما خیرِ شما را مى‏ خواهیم. ما فریاد مى‏ کنیم که باید ارتش ما مستقل باشد یعنى نوکر نباشد. این خیر شماست. یا اینکه خیر، ما باید ارتشمان تحت نظر امریکا باشد و بدتر از آن، اسرائیل؟! باید اینها اصلاح بشوند. باید همه ‏تان دست به دست هم بدهید و این کارها را اصلاح بکنید، درست بکنید مملکت را باید بسازید از سر. اینها خراب کردند و رفتند، و حالا باید بسازیم. اینها آن کارى که کردند قبرستانهاى ما را خوب آباد کردند! جوانهاى ما را همه زیر خاک کردند و رفتند. ما حالا باید بنشینیم و بسازیم و همه دست به هم بدهیم. اینهایى که در ارتشند و پاکدامنند ارتش را بسازند؛ آنهایى که بیرونند، در اداراتند و پاکانند، ادارات را درست کنند. مردم بازار را درست کنند، زراعت را درست کنند. اینها بکلى کشاورزى ما را از بین بردند؛ شما مى‏ دانید که‏ ایران یک جایى بود که صادر مى ‏کرد، حالا براى همه چیز دستش به دنبالِ یا امریکاست یا جاى دیگر. ان شاء اللَّه خدا همه‏ تان را حفظ کند. موفق باشید، مؤید باشید ان شاء اللَّه.

[یکى از حضار: مى ‏بخشید، البته مى ‏دانیم که خسته هستید، نمى‏ خواهیم مزاحمتان شویم اما راجع به ارتش مطالبى داریم؛ مى ‏خواستیم به عرضتان برسانیم که اینکه شما فرمودید در خدمت طاغوت بودید، اگر خداوند قبولمان کند با وجود اینکه بنده به سهم خودم ۲۵ سال توى ارتش بودم و لباس خدمت طاغوتى به تن داشتم، اگر مورد قبول خداوند باشد، خیانت نکرده ‏ام‏]

امام: «در خدمت» معنایش این است که در جایى بودید که طاغوت [با آنجا] سر و کار داشت و الّا البته من مى ‏دانم که در جمع ارتش ما مردم محترم هستند، مردم متعهد هستند، مردم صحیح هستند، پاکدامن هستند. ما دلمان به همین ارتش خوش هست که پاکدامنها زیادند. و ان شاء اللَّه اصلاح مى ‏شود مملکت ما به واسطه همینها. اینکه گفتم همه در خدمت طاغوت بودید، یعنى در یک جایى بودید که طاغوت با شما سر و کار داشت؛ نه اینکه شما هم خدمتگزار بودید. ان شاء اللَّه موفق باشید.

[همان برادر ارتشى خطاب به امام: یک موضوع دیگر اجازه بدهید به عرضتان برسانم و آن اینکه الآن خیلى انتظار تشریف فرمایى شما را به قم دارند و منتظر هستند که شما تشریف ببرید آنجا. و معتقدند که راحت مى ‏شوند که آقا مى‏ روند قم؛ دیگر از این دردسرها راحت مى ‏شوند!]

امام: نه! بگویید که من تا شما را راحت نکنم نمى‏ روم. نه، نه ان شاء اللَّه!

[یکى دیگر از برادران ارتشى: قم را مى‏ توانند خیلى زود محاصره ‏اش کنند و خیلى راحت ارتباط را قطع کنند]

امام: نخیر، این را خاطر جمع باشید. من اهل قم و اهل تهران و اهل جایى [نیستم‏]! من اهل ایرانم. من در ایران هستم و با همه ایرانى ‏ها رفیقم‏

[یکى از ارتشیان: خداوند توفیقتان بدهد و طول عمر به شما بدهد که بتوانید ما و این ملت را از شرّ این خونخوارها نجات بدهید]

امام: محتاجیم به کمک همه. همه کمک کنید. ان شاء اللَّه موفق باشید؛ خدا حفظتان کند »

(صحیفه امام؛‌ ج ۶،‌ ص ۷۴-۷۶)

 

پاسخ به ابراز محبت قشرهای مختلف مردم و برخی از بزرگان به سبب بازگشت امام به ایران از دیگر مواردی بود که در این روز از تاریخ آن روزها به ثبت رسیده است. نمونه های آن در زیر آورده می شود:

«بسمه تعالى‏ این جانب از کلیه کسانى که پس از بازگشت من به ایران به وسیله تلگراف، نامه و مطبوعات تبریک گفته یا شکرگزارى و اظهار محبت، وفادارى، قدردانى و همبستگى کرده‏ اند، تشکر مى ‏کنم و پیروزى همه را در غلبه بر دشمنان اسلام و مسلمین و برقرار ساختن جمهورى اسلامى از خداوند متعال خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینى»

(صحیفه امام؛‌ ج ۶، ص ۷۱)

 

نامه به آقایان سید جلال الدین طاهری اصفهانی و سید سجاد حجج میانه ای نیز از دیگر نمونه های این نامه هاست:‏

«بسمه تعالى‏ خدمت جناب حجت الاسلام آقاى طاهرى- دامت برکاته‏ به عرض مى‏ رساند، مرقوم محترم که حاکى از صحت مزاج شریف و ابراز محبت نسبت به این جانب بود واصل گردید. تلگرافى هم که نوشته بودید رسیده که ان شاء اللَّه جداگانه پاسخ داده مى ‏شود. مَرجوّ آنکه در مظانّ استجابت دعا فراموشم نفرمایید. از خداى تعالى عظمت اسلام و مسلمین را خواستارم. و السلام علیکم و رحمه اللَّه. ۸ ع ۱ ۹۹ روح اللَّه الموسوی الخمینى»

(صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۷۲)

 

«بسمه تعالى‏ خدمت ذى شرافت سید الاعلام و ثقه الاسلام آقاى آقا سید سجاد حجج میانه ‏اى- دامت افاضاته‏ مرقوم محترم که نسبت به ورود این جانب به ایران نوشته بودید واصل، و از ابراز محبتى که نموده بودید تشکر حاصل گردید. از اینکه مورد حمله و هجوم مزدوران واقع شده و مصدوم گردیده‏ اید بسیار متأثر شدم.[۱] از خداى تعالى شفاى کامل آن جناب و قطع دست اجانب را از کشورهاى اسلامى بخصوص کشور ایران خواستارم. و امید است از دعاى خیر فراموشم ننمایید. و السلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته. به تاریخ ۸ ع ۱ ۹۹ روح اللَّه الموسوی الخمینى‏»

(صحیفه امام؛‌ ج ۶،‌ ص ۷۳)

 

گروه دیگری که در روز هفدهم بهمن سال ۵۷ به حضور امام رسیدند،‌ جمعی از صادرکنندگان خشکبار بودند که امام در این دیدار مسائلی مانند غارت سرمایه های مادی و معنوی، حکومت ایده آل اسلامی و پشتیبانی از دولت موقت را مطرح فرمودند. متن این سخنرانی به شرح زیر است:

«[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

عرض کنم که شما آقایان شاید بهتر از من مطلع باشید که در این پنجاه سال حکومت سیاه، سلسله پهلوى براى ایران تقریباً باید گفت هیچ نگذاشتند؛ یعنى سرمایه ‏هاى انسانى را و سرمایه ‏هاى مادى ما را اینها از بین بردند. دانشگاهها که باید سرمایه انسانى براى ما درست کنند، اینها به وضع عقب افتاده ‏اى نگه داشتند و دستور داشتند که نگذارند [در] آنجا یک انسان کامل و خدمتگزار بار بیاید. و سرمایه ‏هاى مادى‏ مان آنکه زیرزمینى بود، نفت بود دادند به این و آن، و در ازاى آن، چیزهایى گرفتند که به درد ما نمى‏ خورَد؛ بلکه پایگاه درست کردند براى امریکا. یعنى نفت ما را دادند، و به اسم اینکه ما اسلحه مى‏ خواهیم، مى‏ خواهیم که در مقابل همه دوَل چه بکنیم ... با این اسم اسلحه ‏هایى آوردند که در مملکت ما کارشناسى ندارد نسبت به این اسلحه ها و باید خود آنها باشند. و این براى این بود که اگر شوروى یک ایرادى مى ‏کرد که چرا پایگاه درست کردید، اینها بگویند که پایگاه مال خود ایران است و اسلحه هم پول نفت است. لکن واقع مطلب این بود که اسلحه پول نفت نبود بلکه نفت را خوردند و به ازاى او براى خودشان کار درست کردند. این یکى از خیانتها بود که در تاریخ باید ثبت بشود.

و وضع اقتصادى مملکت هم شما بهتر مى‏ دانید که چطور [است و] به چه زمینه ‏اى رسانده‏ اند. عمده چیزى که در ایران، خاصیتى که در ایران بود کشاورزى بود. کشاورزى‏ ایران غنى بود و محصولاتش زاید بود بر آن مقدارى که احتیاج داشت؛ و [ایران‏] باید صادرکننده باشد و ما امروز واردکننده هستیم و هر چه داریم باید از غیر، از خارج بیاوریم. مراتع ما را، مراتعى که بسیار مراتع عالى است، به غیر دادند. یکى از مراتعى که کارشناسان گفتند که بهترین مراتعى است در دنیا از حیث تربیت دام، آن را- آن طورى که به من نوشته بودند- به ملکه انگلستان و آن شرکتى که او شریک بوده است واگذار کرده‏ اند. و جنگلها را منع کردند از مردم لکن دادند به غیر و به خارجیها. بالاخره مملکت ما را به یک صورت مفتضحى درآوردند که من کراراً گفتم که مملکت ما را خراب کردند لکن قبرستانهاى ما را آباد کردند! جوانهاى ما را در قبرستانها بردند، و مخازن ما را به خارج به غارت بردند. حالا هم که فرار کردند، با جیب پر فرار کردند. چه خودش، چه کسانى که مربوط به خودش بود، جیبها را پر کردند و به خارج رفتند. و مملکتى که الآن دست شما افتاده است یک مملکتى است که از همه چیز وارفته است. حالا باید بسازید. یک مملکتى است که «اجنبى زده» باید گفت، «جنگزده»، «زلزله زده»؛ این باید ساخته بشود. نه خیال کنید که یک قشرى بتواند؛ نه، یعنى نه حکومت مى‏ تواند این کار را بکند نه بازرگان مى‏ تواند این کار را بکند، نه کشاورز مى ‏تواند. همه باید دست به هم بدهید که جامعه ملى انسانى ایران ان شاء اللَّه از زیر بار این اختناق و این گرفتاریها بیرون بیاید. دست به دست هم بدهند و این وظیفه ملى را انجام بدهند که مملکت خودشان را از این انهدامى که دارد پیدا مى ‏کند نجات بدهند.

از جمله اشخاصى که- یعنى اصنافى که- در این امر خیلى [نقش‏] دارند، بازرگانها هستند. اینها هم باید در حد خودشان تشریک مساعى بکنند. ماها موعظه بکنیم و صحبت بکنیم، و اینها، آقایان هم فعالیتهاى زیادى. از ما کار دیگرى که ساخته نیست. ما باید همان صحبت بکنیم، و آقایان هم فعالیت بکنند. و امیدوارم ان شاء اللَّه که ما اگر هیچ پیروزى پیدا نکرده بودیم الّا رفتن این طایفه، این سلسله کافى بود برایمان؛ لکن البته الآن کافى‏ نیست، باید ما دنبال بکنیم تا اینکه این نهضت را به آخر برسانیم و یک حکومت عادل در اینجا باشد. یعنى یک حکومتى باشد که نخواهد جیب خودش را پر بکند، حکومتى باشد که خودش را از ملت بداند و خدمتگزار بداند، نه خودش را آقاى ملت بداند. این حکومتهایى که داشتیم [این‏] سلاطین همیشه این طور بودند که اینها عقیده ‏شان این بوده است که همه این ملتها عبد ما هستند. این بر خلاف سنت انبیا بوده است، بر خلاف سنت اولیا بوده است، بر خلاف عقل انسانى است، بر خلاف حقوق بشر است، بر خلاف قوانین دنیاست. و اینها هیچ وقت عمل نمى ‏کردند. باید حالا ان شاء اللَّه حکومتى پیش بیاید که مسئول باشد پیش ملت. مجلسى باشد [که‏] از خود ملت باشد. ما در پنجاه سال مجلسى که از خودمان باشد نداشتیم. همیشه مجلسى بوده است که دیگران، حالا یا خارجیها براى ما افراد را تعیین مى ‏کردند- چنانچه محمد رضا خان گفت که لیست مى‏ فرستادند- یا اینکه نه، اگر آنها هم نمى‏ کردند خود اینها، سرنیزه اینها بود که تعیین مى‏ کردند. ما سرنوشتمان سرنوشت سرنیزه بود. و ما امیدواریم که سرنوشتمان سرنوشت قرآنى باشد ان شاء اللَّه. خداوند ان شاء اللَّه همه شما را موفق کند و همه ما را موفق کند به خدمتگزارى.

[یکى از حضار: خیلى متشکریم. عوض همگى استدعا مى‏ کنم در تأیید فرمایشاتتان اگر مصلحت باشد، عین همین کمیته‏ هایى که هست یا هر کس دیگرى را که حضرت عالى صلاح بدانید یک نفر را تعیین بفرمایید که به امر صادرات این مملکت برسد و ما بتوانیم با او تماس بگیریم و ان شاء اللَّه به حول و قوه خداوند صادرات مملکت را تقویت کنیم که به وضع خیلى بدى درآمده در اثر حکومتهاى فاسد]

ان شاء اللَّه امیدواریم که این کار درست بشود. و آقاى مهندس بازرگان را من انتخاب کردم براى اینکه دولت تشکیل بدهد؛ یعنى دولت موقت. و ایشان را من مى ‏شناسم و مرد صالحى است. و آقایان هم باید پشتیبانى بکنند از او و در روزنامه‏ ها پشتیبانى خودشان را اعلام بکنند. و ایشان ان شاء اللَّه دولتش را تشکیل مى ‏دهد. و مجارى امور ان شاء اللَّه امیدواریم به خواست خدا به حال اول برگردد و این طور مسائل، این طور مشکلات‏ ان شاء اللَّه حل بشود، البته بتدریج.

[همان شخص: خیلى متشکریم؛ البته انتخاب ایشان [آقاى بازرگان‏] مورد تأیید همه هست و واقعاً همان طور که اول حضورتان عرض کردم، به طور کامل تبریک مى‏ گوییم به همه ملت و ما صد درصد پشتیبان ایشان هستیم و هر چه بتوانیم تا سرحد جانمان از این حکومت آتى که انتخاب فرمودید حمایت مى‏ کنیم، همان طور که دیشب امر فرمودید، در روزنامه ‏ها و هر وسایل دیگرى که بتوانیم در تأیید و پشتیبانى از ایشان کوشا باشیم‏]

موفق باشید.

[همان شخص: فقط مطلب این بود که بعضى آقایان در این چند روزى که مى‏خواستیم خدمتتان شرفیاب شویم، چند تا از آقایان به من مراجعه کردند، راجع به این حرف که اگر یکوقتى از حضرت آیت اللَّه یک غیبتى شده، ایشان به خیر [حلال‏] بفرمایند]

من همه را بخشیدم.»

(صحیفه امام؛ ج ۶،‌ ص ۷۷-۸۰)

 

جمعی از طلاب و کارکنان شرکت نفت، از قشرهای دیگری بودند که توفیق حضور در محضر امام نصیبشان شد و ایشان با بیان جایگاه اقلیت های دینی بر وحدت کلمه میان برادران سنی و شیعه تأکید کرده و همه را به حمایت از ارتش فرا خواندند. متن این سخنرانی در زیر آمده است:

«اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

‏ من از همه طبقات ملت تشکر مى‏ کنم. من [از] این اشتراک مساعى که بین دولت ما، بین ملت ما حاصل شده است از ملت تشکر مى‏ کنم. موفقیت شما مرهون پیوستگى بعضى به بعض است. من از اینکه روحانیون با دانشگاهى، روحانیون با کارکنان نفت، روحانیون با کارکنان هواپیمایى با هم اینجا آمدند و اتصال خودشان را با هم به همین معنا اعلام کرده‏ اند تشکر مى ‏کنم. آقایان روحانیون که در حوزه علمیه قم و در سایر حوزه ‏هاى مقدسه، و در مراکز ایران- تهران و سایر جاها- همه به هم پیوسته ‏اند و در راه اسلام تشریک مساعى مى‏ کنند مأجورند. خداوند تعالى همه شما را عزت و عظمت عنایت فرماید. خداى تعالى دست اجانب را از مملکت شما کوتاه کند. اینجا مملکت امام عصر- سلام اللَّه علیه- است؛ باید اجانب در او دست نداشته باشند؛ باید کسانى که پیوند با امام عصر- سلام اللَّه علیه- ندارند کنار بروند.

ما گرفتاریهاى زیاد داشتیم، و گرفتاریهاى زیاد هم در راه داریم. تا کنون آن قدر که عمل شده است و پیروزى بحمداللَّه حاصل شده است، رمز این پیروزى وحدت کلمه است. وحدت کلمه ایرانى ‏ها- همه اقشار ایران- موجب شد که ابرقدرتها را به زانو درآورد؛ آن قدرت شیطانى را رَفْض کرد. قدرتهاى بزرگ شیطانى که پشت سر او بوده ‏اند، همه را رَفْض کرد، همه را کنار زد. این رمز وحدت کلمه است. این وحدت کلمه را باید حفظ کنید؛ و با حفظ وحدت کلمه تا آخر ان شاء اللَّه خواهید رفت. باید همه آقایان، همه اقشار، همه کسانى که علاقه ‏مند به اسلام هستند، علاقه ‏مند به مسلمین هستند، علاقه ‏مند به امام زمان- سلام اللَّه علیه- هستند باید همه در صف واحد به مبارزه ادامه دهند، در صف واحد به نهضت ادامه دهند. این نهضتِ مقدس هست تا آن وقتى که ما به نهایت برسیم؛ به پیروزى نهایى که عبارت از رفتن همه قواى شیطانى و جانشین شدن قواى رحمانى در مملکتى که تعلق به امام دارد، تعلق به امام زمان دارد، تعلق به خدا دارد، تعلق به پیغمبر اسلام دارد. همه با هم، هم کلمه باید بشویم تا اینکه رَفض کنیم این قواى شیطانى را؛ این قواى شیطانى که الآن دیگر در حال تزلزل هستند و حشاشه ‏اى بیشتر از آنها باقى نمانده است.

باز هم گاهى یک صحبتهاى غیر صحیح مى‏ کنند! اگر اینها به ملت احترام قائل شدند، اگر اینها احترام به آراى ملت مى‏ گذارند، آراى ملت این است که الآن در خیابانها فریاد مى ‏زند، در تمام شهرستانها فریاد مى ‏زند. وحدت ملت و آراى ملت آن است که فردا در تمام شهرهاى ایران، در تهران، در سایر شهرهاى ایران، همراهى خودشان را با این معنایى که ما عرض کردیم پیوند دادند و همراهى خودشان را اعلام مى ‏کنند.[۲] آن کسى که قائل است به اینکه ما تابع ملت هستیم، اگر صحیح مى‏ گوید باید بپیوندد به ملت. ارتش باید بپیوندد به ملت. ارتش از ملت است، ملت از ارتش است. ما پشتیبانى [از] ارتش را اعلام مى ‏کنیم؛ روحانیت پشتیبانى خودشان را از ارتش اعلام مى ‏کنند. ارتش هم باید مثل سایر مسلمانها بیایند در صف مسلمین، و ارتش امام زمان- سلام اللَّه علیه- باشند نه ارتش دشمنان امام زمان. اى ارتش محترم! شما مُسْلم هستید، شما تابع پیغمبر و قرآن هستید، شما تابع پیغمبر اسلام و امام زمان- سلام اللَّه علیه- هستید، باید شما هم در صفوف مسلمین با هم هم صدا باشید. ما با همه مسلمین هم صدا هستیم، ما با همه ملت هم صدا هستیم.

ما پیوستگى خودمان را به اقلیتهاى مذهبى اعلام مى ‏کنیم. ما برادرى خودمان را به برادران اهل سنت اعلام مى ‏کنیم. دشمنان اسلامند که مى‏ خواهند ما را با برادرهاى خودمان مختلف کنند. دشمنهاى اسلام یا گول‏ خورده ‏هاىِ از آنها هستند که در این وقت مخالفت ما بین دو دسته را اعلام مى ‏کنند. ما اعلام مى ‏کنیم وحدت کلمه مسلمین را. اگر مسلمین وحدت کلمه داشتند، امکان نداشت اجانب بر آنها تسلط پیدا بکنند. این تفرقه در بین مسلمین است که باعث شده است که اجانب بر ما تسلط پیدا بکنند. این تفرقه مسلمین است که از اول با دست اشخاص جاهل تحقق پیدا کرد، و الآن هم ما گرفتار هستیم. واجب است بر همه مسلمین که با هم باشند. یک زمان حساسى است؛ ما بین حیات و موت مردد هستیم. ما الآن مملکتمان یا باید تا ابد زیر یوغ استعمار و استبداد باشد، یا باید الآن از این یوغ خارج بشود. اگر وحدت کلمه را حفظ نکنید، تا آخر باید مبتلا باشید.

حضرات آقایان! همه ما مسئول هستیم. روحانیون در درجه اولِ مسئولیت هستند. روحانیون باید بروند در بلاد و در جاهایى که دوردست است لازم است که بروند در دهات و قصبات و اعلام کنند مسائلى را که ما مى ‏گوییم. در جاهاى دورافتاده ممکن است که یک اغفالهایى باشد، یک تبلیغات سوئى باشد. اینها در مراکزِ مثل تهران یا سایر بلاد عظیم نمى ‏توانند تبلیغات خلاف بکنند، لکن در قرا و قصبات دورافتاده، یک حرفهاى غیر ظاهر مى‏ زنند، غیر صحیح مى‏ زنند؛ مثلًا مى ‏گویند که اقلیتهاى مذهبى در حکومت اسلام باید از بین بروند! این خلاف اسلام است. اسلام اقلیتهاى مذهبى را احترام گذاشته است؛ اسلام اقلیتهاى مذهبى را در مملکت ما محترم مى ‏شمرد. و همین طور در اسلام‏ بین شیعه و سنى ابداً تفرقه نیست؛ بین شیعه و سنى نباید تفرقه باشد. باید وحدت کلمه را حفظ کنید. ائمه اطهار ما سفارش کردند به ما که بپیوندید با هم؛ و با هم اجتماعمان را حفظ کنیم. و کسى که این اجتماع را بخواهد که به هم بزند، یا جاهل است و یا مغرض. و نباید به این حرفها گوش بکنند. برادران سنى ما نباید به یک تبلیغاتى که از طرف دشمنان اسلام مى ‏شود ترتیب اثر بدهند. ما با آنها برادر هستیم، آنها با ما برادر هستند. این مملکت مال همه ماست، مال همه ما. مال اقلیتهاى مذهبى، مال مذهبیون ما، مال برادران اهل سنت ما. همه ما با هم هستیم.

و آن چیزى که الآن بر شما آقایان اهل علم و طلاب محترم و فضلاى معظم- عَظَّمَ اللَّهُ اجْرَهم- ... هست این است که باید متفرق بشوید در بلاد، و مسائل ما را به بلاد تبلیغ بفرمایید. در بلاد، در آنجاهاى دورافتاده این مسائل را تبلیغ بکنید که این اختلافات رفع بشود و این اشتباهات برکنار برود.

من از خداى تبارک و تعالى سلامت همه علما را مى‏ خواهم. از قرارى که گفتند خدمه محترم قم[۳] هم در اینجا تشریف دارند، من از آنها هم تشکر مى‏ کنم. آنها هم از ما هستند، ما هم از آنها هستیم. آنها هم برادران اسلامى ما هستند. آنها هم خدمتگزار به فاطمه، به حضرت فاطمه معصومه هستند و بزرگند پیش ما. و من خدمتگزار همه شما هستم. خداوند همه را توفیق بدهد. و السلام علیکم و رحمه اللَّه‏»

(صحیفه امام؛‌ج ۶، ص ۸۱-۸۴)

 

همچنین در این روز جمعیت بسیاری از طبقه های مختلف مردم به دیدار امام آمدند و ایشان به بیان خرابی های رژیم شاه پرداخته و از آنان خواستند تا در سازندگی کشور مشارکت داشته باشند. متن این سخنرانی در پی می آید:

« [بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

من از عواطف شما متشکرم. ان شاء اللَّه خداوند شما را سعادتمند کند. من امیدوارم که در این وقت حساسى که مملکت ما گرفتارى عظیم دارد، همه آقایان، همه اقشار، همه اصناف مردم به هم کمک کنند. همه به هم کمک کنند و این مملکتى را که اینها خراب کردند و گذاشتند و رفتند، این مملکت به همت همه ان شاء اللَّه دوباره از نو ساخته بشود. الآن مملکت ما همه چیزهایش، همه چیزهایش خراب است از همه کشور. از این طرفْ دانشگاه را عقب نگه داشتند نگذاشتند که درست تربیت بشود، از هم ریخته است؛ سایر اقشار فرهنگ را [هم‏] به عقب راندند.

مطبوعات را به وجهى درآوردند که بعضى از آنها ورقهاى پخش فحشا بود! و سایر جهاتى که در این مملکت بود از قبیل اقتصاد، از قبیل ارتش، هر چیزى که ما داشتیم، اینها از بین بردند. آن چیزى که مهم است، یکى نیروى انسانى است که به هدر دادند؛ براى اینکه آن چیزهاى اعتیادى را، از قبیل تریاک و هروئین، اینها منتشر کردند و اینها را کشاندند به آنجاها. مراکز فحشا درست کردند و جوانهاى ما را بردند آنجا. سینماها را به صورت مبتذل درآوردند و جوانهاى ما را بردند آنجا.

جوانهاى ما را بکلى خراب کردند. و از آن طرفْ اقتصاد ما را خراب کردند؛ زراعت الآن ما نداریم. نفت ما را به هدر دادند، و به عوض آن یک آهن‏ پاره ‏هایى به نفع خود آنها آوردند براى ما!

ما باید از سر، یک مملکت را بسازیم. نه دولت [به تنهایى‏] همچو کارى مى‏ تواند بکند نه بعضِ اقشار ملت. باید همه با هم دست به هم بدهند. اگر ان شاء اللَّه همه دست به هم دادند، این مملکت از این آشفتگى خارج مى‏ شود. چنانچه دیدید که همه دست به هم دادید و بحمد اللَّه بر قدرتهاى دنیا غلبه کردید.

شما بدانید که دنبال سر این مرد،[۴] که خودش هم در اینجا دیگر قدرتمند شده بود و ارتشش، پشت سر این، تمام قدرتهاى دنیا واقع شده بودند: شوروى، امریکا- منتها بعضیها تصریح مى ‏کردند، بعضیها تلویحاً- انگلستان، چین، ممالک عربى- تمام اینها پشت سر این ایستاده بودند؛ لکن ملت مشتهایش را گره کرد و ایستاد، همه را عقب زد. و یک آدمى که اگر مهلتش داده بودند دعوى فرعونیت و الوهیت هم مى ‏کرد، همچو شد که آمد مقابل ملت با کمال ذلت ایستاد و استغفار کرد! و ملت قبول نکرد. گفت خیر نمى ‏شود، باید بروى! حالا هم رفته؛ امریکایى‏ ها هم قبولش نکردند! الآن در رباط[۵] است، کجاست، که نشسته دست و پایى مى‏ زند لکن همه اعصابش از بین رفته؛ یعنى شما خرد کردید اعصابش را، مشت زدید تا اعصابش را خرد کردید. حالا همین مشتها را گره کنید و فرود بیاورید بر مغز اینهایى که این تتمه را مى‏ خواهند نگه دارند، و حال آنکه این تتمه دیگر چیزى نیست. باید اینها عاقل باشند. آخر مگر مى ‏شود با یک ملت معارضه کرد! یک ملت است، یک آدم و دو آدم که نیست، یک حزب و دو حزب که نیست. یک ملت یک چیزى را مى‏ خواهد؛ مگر ممکن است که یک چیزى را که ملت خواست نتواند اخذ کند و نگیرد از اینها.

من از خداى تبارک و تعالى سلامت همه شما را مى‏ خواهم؛ موفق باشید. ان شاء اللَّه‏»

(صحیفه امام؛‌ ج ۶، ص ۸۵-۸۶)

  1. آقاى حجج میانه‏ اى در جریان حمله مزدوران رژیم شاه به تظاهرات مردم میانه بشدت مجروح و در بیمارستان بسترى شد. حادثه در زمان نخست ‏وزیرى شاپور بختیار اتفاق افتاد.
  2. پشتیبانی از دولت موقت آقای بازرگان.
  3. خدام آستانه حضرت معصومه (س).
  4. شاه.
  5. پایتخت مراکش.

دیدگاه تان را بنویسید