جی پلاس/ به مناسبت شهادت یازدهمین اختر آسمان امامت؛

علت گریه امام عسکری در خردسالی چه بود؟/یوم النوبه به چه معناست و علت شادی شیعیان در این روز/وکیل ایرانی امام که بود؟موقعیت امام(ع) در بین معاندان

امام حسن عسکری علیه السلام، یازدهمین امام شیعیان در هشتم ربیع الثانی سال ۲۳۲ در مدینه متولد شدند و در بیست و هشت سالگی در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ به شهادت رسیدند. ایشان فرزند امام هادی(ع) هستند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، هشتمین روز از ماه ربیع الاول مطابق با شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، یازدهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت ما را بر آن داشت که شمه ای از زندگی آن حضرت را برای مخاطبان منتشر کنیم. متن زیر برگرفته از دانشنامه اسلامی است:

 

ابومحمد حسن بن علی عسکری علیهما السّلام (۲۳۱ یا ۲۳۲ - ۲۶۰ ه.ق) یازدهمین امام شیعیان اند. ایشان فرزند امام هادی علیه السلام است و پس از شهادت پدر بزرگوارشان در سال ۲۵۴ به امامت رسیدند. سالهای امامت ایشان در شهر سامرا و غالبا تحت کنترل شدید خلفای عباسی سپری شد. به نحوی که ارتباط آن حضرت با شیعیان بسیار محدود و تنها به وسیله وکیلان خاص آن حضرت بود.

 

آن حضرت در سال ۲۶۰ هجری به وسیله زهری که به دستور معتمد عباسی به ایشان خورانده شد به شهادت رسیدند. ایشان پدر حجت خدا بر زمین، امام زمان عجل الله فرجه الشریف اند.

 

ولادت

منابع غالبا ولادت آن حضرت را در ربیع الثانی سال ۲۳۲ در مدینه[۱]گفته اند اما در روز آن اختلاف دارند روز دهم [۲] یا هشتم [۳] یا چهارم[۴] ربیع الثانی تاریخ هایی است که ذکر شده است. [۵] ابن خلّکان تولد ایشان را روز پنجشنبه یکی از ماههای سال ۲۳۱ دانسته و قول دیگری را نیز که ششم ربیع الآخر سال ۲۳۲ است، نقل کرده است. [۶]

 

منابع نام مادر آن حضرت را حُدَیث یا حدیثه گفته اند.[۷] برخی منابع نیز سلیل را به عنوان نام ایشان مطرح کرده اند که ممکن است لقب او باشد[۸]. در ستایش این بانو در روایتی از قول امام علی النقی علیه السلام آمده است: سلیل مسلولة من الآفات و العاهات و الأرجاس و الأنجاس (سلیل از آفتها، گزندها، پلیدیها و ناپاکیها محفوظ است‌.)[۹]

 

کنیه و القاب

کنیه آن حضرت «أبومحمد» است و این کنیه را امام هادی علیه السلام بر ایشان نهاده اند[۱۰] که اشاره به این دارد که فرزند آن حضرت امام منتظر است که روایات ائمه پیشین ایشان را همنام پیامبر معرفی کرده بودند.

القاب آن حضرت که هر کدام آینه ی صفات برجسته و والای ایشان است، عبارتند از:

خالص: ایشان از هر آلایش و پلیدی پاک بودند.[۱۱]

هادی: ایشان نماد هدایت و نشانه ی راهیابی و حرکت در صراط مستقیم برای عالمیان بودند. [۱۲]

عسکری: سامرا یک منطقه ی نظامی به شمار می رفت و امام را به خاطر اقامت در آنجا (یا محله ای از آنجا) «عسکری» لقب دادند. لازم به ذکر است همانطور که مورخان تصریح کرده اند اگر در جایی لقب «عسکری» به تنهایی به کار رود مراد امام حسن عسکری است نه پدرشان. [۱۳]

زکی: ایشان شریف ترین و پاک نهادترین انسان روزگار خود بودند جان و دل خود را پاک کرده در راه اعمال نیک پرورش داده بودند. [۱۴]

خاص: خداوند ایشان را با فضائل و اجابت دعا، ویژه و خاص خود کرده بود. [۱۵]

صامت: ایشان خاموش بودند و جز به یاد خدا، تعلیم و حکمت گویی، لب نمی گشودند. [۱۶]

سراج: ایشان چراغی بودند در تیرگی ها و مردم را به صلاح و تقوا راهنمایی می کردند. [۱۷]

تقی: ایشان پرهیزگارترین انسان زمان خود بودند و بیش از هر کس پاسدار احکام دین و متکی به پروردگار به شمار می رفتند. [۱۸]

ابن الرضا عنوانی است که امام جواد و امام عسکری علیهما السّلام هر دو به آن شهرت یافته اند. [۱۹]

 

شمایل امام

احمد بن عبیدالله بن خاقان، خصوصیات ظاهری و رخسار حضرت را چنین توصیف می کند: «امام گندمگون، درشت چشم، نیکوقامت، خوبروی و خوش اندام بود و هیبت و جلالی تمام داشت»[۲۰]

همچنین گروهی رخسار امام را گندمگون مایل به سپید دانسته اند.[۲۱]

 

دوران کودکی

هنگامی که امام حسن عسکری علیه السلام در دوران طفولیت به سر می بردند متوکل پدرشان امام هادی علیه السلام را به شهر سامرا منتقل کرد و لذا آن حضرت از کودکی در سامرا بودند.

از داستانی که از دوران کودکی آن حضرت نقل شده است مشخص می شود که آن حضرت از همان ابتدا از علمی الهی برخوردار بوده اند:

روزی شخصی امام حسن عسکری علیه‌ السلام را در آن هنگام که کودک بود مشاهده کرد که در کنار عده ای از کودکان که بازی می‌ کردند ایستاده است و گریه می‌ کند. او پنداشت که امام به خاطر نداشتن بازیچه ای که در دست کودکان دیگر است می گرید، از این رو نزد حضرت رفت و گفت: «ناراحت نباش، ای پسر رسول خدا! من برایت یک اسباب بازی می ‌خرم!»

آن حضرت ناراحت شده و گفت: ما را برای بازی نیافریده اند.

آن مرد حیرت کرد و گفت: پس برای چه آفریده اند؟

فرمود: برای دانش و پرستش.

مرد با تعجب پرسید: از کجا این را می گویی؟

فرمود: «زیرا خداوند فرموده:

«افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون»[۲۲]

«آیا گمان می‌کنید که شما را بیهوده (و برای بازی) آفریده ایم و شما به ما بازگشت نمی کنید؟»

... او گفت: «با آنکه کودک هستی و گناهی بر تو نیست چرا اینگونه منقلب هستی و از خدا می‌ترسی؟»

حضرت فرمودند: مادرم را دیدم که می خواست با چند قطعه هیزم ضخیم آتشی بر پا کند. پس برای روشن کردن آن هیزم های بزرگ، هیزمهای کوچکی را روشن کرد گریه من از این جهت است که مبادا ما جزئی از آن هیزم های ریز و کوچک دوزخیان قرار گیریم!» [۲۳]

 

خلفای معاصر با امام

متوکل (۲۳۲ تا ۲۴۶)

منتصر (۲۴۶ تا ۲۴۸)

مستعین (۲۴۸ تا ۲۵۲)

معتز (۲۵۲ تا ۲۵۵)

مهتدى (۲۵۵ تا ۲۵۶)

معتمد (۲۵۶ تا ۲۷۹)

 

دوران امامت

با شهادت امام هادی علیه السّلام در سال ۲۵۴، امام عسکری علیه السّلام به سمت امامت شیعیان اثنی عشری منصوب شدند. روایاتی که در وصیت امام هادی علیه السّلام درباره امامت فرزندشان وارد شده، در بسیاری از کتب حدیث و تاریخ شیعه، به چشم می خورد.[۲۴].امام هادی (علیه السلام) در وصف فرزند خویش می فرمایند: «فرزندم ابومحمد اصیل ترین چهره ی خاندان نبوی و استوارترین حجت است. او بزرگ فرزندانم و جانشین من است و امامت و احکام آن به سوی او بازمی گردد».[۲۵]

 

محدودیت ها و فشارهای خلفای عباسی بر امام

امام حسن عسکری علیه السلام تحت فشارها و محدودیتهای زیادی از طرف خلفای عباسی زندگی می کردند چرا که در آن دوران شـیعه بـه صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بـود و این باعث می شد که خلفا احـساس خـطر کنند. [۲۶] روشن است که امام عسکری علیه السّلام همانند سایر امامان، در صورت داشتن اختیار و آزادی، نه سامرا بلکه مدینه را برای زندگی انتخاب می کردند. در واقع اقامت طولانی ایشان در سامرا جز نوعی بازداشت از طرف خلیفه قابل توجیه نیست. به همین جهت از امام خواسته بودند حضور خود را در سامرا، به طور مداوم به آگاهی حکومت برساند؛ چنان که طبق نقل یکی از خدمتکاران امام، آن حضرت هر دوشنبه و پنجشنبه مجبور بود در دار الخلافه حاضر شود.[۲۷]

 

نحوه ارتباط شیعیان با امام عسکری علیه السلام

از برخی روایات فهمیده می شود که در زندگی امام حداقل دورانی وجود داشته که امکان دیدار مستقیم با آن بزرگوار در خانه‌ شان نبوده است و شیعیان معمولاً در مسیری که امام به مرکز حکومت رفت و آمد می کردند، توفیق زیارت چهره آن حضرت را داشته اند. در کتاب الغیبه آمده است که در یوم النـوبه (روز مـراجعه امـام بـه مرکز حکومت) شـور و شـعفی در میان مردم پدید می آمد و خیابانها مملو از جمعیت می شد. آن گاه که امام در خیابان حضور می یافتند، هیاهو خاموش می شد و امـام از مـیان مـردم عبور می کردند. [۲۸]

 

علی بن جعفر از حلبی نقل می کند: در یکی از روزها که قرار بود امام به دار الخلافه برود ما در عسکر به انتظار دیدار وی جمع شدیم؛ در این حال از طرف آن حضرت توقیعی بدین مضمون به ما رسید:

ألّا یسلمنّ علیّ أحد و لا یشیر الیّ بیده و لا یؤمئ فإنّکم لا تؤمنون علی أنفسکم. [۲۹] کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا که در امان نیستید!.

این روایت به خوبی نشان می دهد که دستگاه خلافت تا چه حد روابط امام با شیعیانش را زیر نظر داشته و آن را کنترل می کرده است.

 

در چنین وضعیتی امام تنها از طریق وکلا با شیعیان ارتباط داشتند و آنها مسئولیت رد و بدل کردن نامه‌های شیعیان به امـام یا وکیل ارشد آن حضرت و همچنین جمع آوری امـوال مـربوط بـه امام از تمامی مناطق شیعه نشین و رساندن آن به امام را بر عهده داشتند. عثمان بن سعید، شخصیت موجّه و شناخته شده شیعی، وکیل ارشد امـام بـود و همه اموال به دست او می رسید.[۳۰] فرزند او محمّد بن عثمان نیز منصب وکالت را بـه عـهده داشـت.[۳۱] احمدبن اسحاق اشعری، از عالمان بزرگ قم و از اصحاب خاص امام حسن عسکری علیه السلام وکیل آن حضرت در نـاحیه قـم بود.[۳۲] و از وکلای بغداد می توان به ریان بن صلت بغدادی خراسانی اشعری اشـاره کرد.[۳۳] وکیل آن حـضرت در کوفه ایوب بن نوح بن دراج بود[۳۴] و علی بن جعفر همانی برمکی از وکلای مکه[۳۵] و عبداللّه بن حمدویه بیهقی از وکلای حضرتش در بیهق و نیشابور بود.[۳۶] [۳۷]

 

موقعیت امام در سامرا

امام عسکری علیه السّلام اگر چه بسیار جوان بودند ولی به دلیل موقعیت بلند علمی و اخلاقی، به ویژه رهبری شیعیان و اعتقاد بی شائبه آنان به امام و احترام بی چون و چرای مردم از وی، شهرت فراوانی پیدا کرده بودند.

 

سعد بن عبد الله اشعری از علمای معروف شیعه می گوید: در شعبان سال ۲۷۸- هیجده سال پس از رحلت امام علیه السّلام- در مجلس احمد بن عبید الله بن خاقان- که آن روزها مسئولیت خراج قم را بر عهده داشت و به آل محمد و مردم قم نیز عداوت می ورزید- نشسته بودیم. سخن از طالبیون ساکن سامرا و مذهب و موقعیت آنان در پیش حاکم به میان آمد، احمد گفت: من کسی از علویان را چون حسن بن علی عسکری علیه السّلام در سامرا ندیده و نشنیده بودم که این چنین به وقار و عفاف و زیرکی و بزرگ منشی در میان اهل بیت خود شناخته شده و پیش سلطان و بنی هاشم محترم باشد، چنان که او را بر افراد مسن حتی امرا و وزرا و منشیان نیز برتری می دادند. روزی من بالای سر پدرم ایستاده بودم؛ آن روز پدرم برای دیدار با مردم نشسته بود. یکی از حاجبان وارد شد و گفت: ابن الرضا در بیرون در ایستاده ‌است. پدرم با صداى بلندى گفت: او را اجازه ورود بدهید و آن حضرت وارد شد...

 

وقتى پدرم او را دید چند قدم به سوى او رفت، کارى که ندیده بودم با کسى حتى امرا و ولات عهد انجام بدهد. وقتى به او نزدیک شد، دست به گردنش انداخت و صورت و پیشانى او را بوسید. آنگاه دستش را گرفت و در جاى خود نشاند.

 

پدرم خود روبروى او نشست و با وى به گفتگو پرداخت. در سخنان خود، او را با کنیه -که حاکى از احترام او بود- مورد خطاب قرار مى‌ داد و مرتب مى‌ گفت: پدر و مادرم فدایت.... شب هنگام نزد پدرم رفتم... و از وى پرسیدم: پدر! آن شخص که امروز آن همه اجلال و احترامش نمودى، چه کسى بود که حتى پدر و مادرت را فداى او مى‌ کردى؟ گفت: او ابن الرضا، امام رافضیان بود؛ آنگاه ساکت شد. چند لحظه بعد سکوتش را شکست و ادامه داد: فرزندم اگر روزى خلافت از دست بنى عباس بیرون رود، در میان بنى هاشم، جز او کسى شایستگى تصدى آن را ندارد. او به خاطر فضل، صیانت نفس، زهد، عبادت و اخلاق نیکو سزاوار مقام خلافت است. اگر پدر او را دیده بودى مردى بود بزرگوار، عاقل، نیکوکار و فاضل. با شنیدن این سخنان آتش خشم سرتاسر وجودم را فرا گرفت. در عین حال حس کنجکاویم براى شناختن او برانگیخته شد.

 

از هر کس از بنى هاشم، منشیان، قضات، فقها، حتى مردم عادى که درباره ‌اش سؤال مى ‌کردم او را در نزد آنان در نهایت جلالت و بزرگوارى و مقدم بر سایر افراد اهل بیت مى ‌یافتم. همه مى ‌گفتند: او امام رافضیان است. از آن پس اهمیت وى پیش من رو به فزونى گذاشت؛ زیرا دوست و دشمن او را به نیکى مى ‌ستودند. ...[۳۸]

این روایت با توجه به راوى آن که خود یکى از معاندان سر سخت اهل بیت بوده، موقعیت اخلاقى و اجتماعى امام را در میان عامه مردم و حتى خواص نشان مى‌‌دهد.

 

بازداشت های امام

روایات زیادی درباره بازداشت امام عسکری علیه السّلام وجود دارد که البته از جهاتی با یکدیگر ناسازگارند. علت این امر، افزون بر این که می تواند اشاره به تعدّد بازداشت آن حضرت باشد، اشتباه مردم در نام خلفا نیز هست.این بازداشت ها عبارت اند از:

خبری درباره زندانی شدن آن حضرت در دوران مستعین (۲۴۸- ۲۵۲) در دست است. صیمری در کتاب «الاوصیاء» نقل کرده است که مستعین دستور بازداشت امام عسکری علیه السّلام و آوردن وی به کوفه را به سعید حاجب داد. ابو الهیثم بن سیابه ضمن نامه ای که به امام نوشت، از این خبر اظهار نگرانی کرد. امام در جواب وی نوشتند: پس از سه روز فرجی حاصل خواهد شد. سه روز بعد، مستعین خلع شد و خطر رفع شد.[۳۹] این خبر در منابع دیگر درباره معتز نقل شده است.

 

معتز دیگر خلیفه سختگیر عباسی امام عسکری و برادرش جعفر را زندان کرده است. با توجه به شهادت امام هادی علیه السّلام در سال ۲۵۴ و امامت فرزندش، آمدن دو برادر به زندان باید در سال ۲۵۴ یا ۲۵۵ باشد. صالح بن وصیف از ایادی عباسیان که حراست امام را در زندان بر عهده داشت، از طرف برخی شخصیتهای عباسی به سختگیری بر آن حضرت و آزار وی تشویق می‌شد که در پاسخ آنها گفت: قد وکّلت به رجلین شرّ من قدرت علیه فقد صارا من العباده و الصّلاه الی أمر عظیم. دو تن که آنها را بدترین مردم می دانستم بر او مأمور کردم ولی آنان چنان تحت تأثیر امام عسکری قرار گرفتند که در عبادت و نماز به حد والایی رسیدند.[۴۰] مدارکی حاکی از آن است که شخص امام در زندان به طور دائم روزه بوده اند. [۴۱]

 

خبری هم درباره دوران مهتدی (۲۵۵- ۲۵۶) موجود است. این خلیفه مدعی بود که عمر بن عبد العزیز عباسیان است.[۴۲] ابو هاشم جعفری گفته است: در دوران مهتدی، هنگامی که در زندان بودم، امام عسکری علیه السّلام را به زندان آوردند. با کشته شدن مهتدی در سال ۲۵۶ خدا جان او را از خطر مرگ رهانید؛ زیرا خلیفه قصد کشتن آن حضرت را داشت.[۴۳]

 

بار دیگر که امام زندانی شدند در عصر معتمد عباسی (۲۵۶- ۲۷۹) بوده است. در روایتی آمده که آن حضرت در سال ۲۵۹ ق در زندان معتمد عباسی بوده و علی بن جرین زندانبان او بوده است. او در پاسخ معتمد که درباره امام از وی سؤالاتی کرده، چنین گفته است: همواره روزها روزه دار و شبها مشغول نماز است.[۴۴]

 

شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام)

مطابق با نقل شیخ صدوق آن حضرت را معتمد عباسی با خوراندن سم به ایشان به شهادت رساند.[۴۵] و منابع تاریخ شهادت آن حضرت را هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری گفته‌اند. [۴۶] از آنجا که امام یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بودند، هنگام رحلتشان هاله‌اى از غم و بهت‌زدگى فضاى سامرا را فرا گرفت. احمد بن عبید الله در روایتى که قسمتى از آن پیش از این ارائه شد، این صحنه را چنین وصف کرده:

 

وقتى امام عسکرى علیه السّلام رحلت کردند، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت. مردم فریاد مى‌زدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى هاشم، شخصیتهاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.[۴۷]

 

اصحاب امام حسن عسکری(ع)

برخی از اصحاب و شاگردان ممتاز امام حسن عسکری علیه السلام عبارتند از:

حسین بن اشکیب سمرقندى‌: نجاشى تألیفات او را بر شمرده که در میان آنها کتابى با عنوان «الرد على الزیدیة» به چشم مى‌ خورد.[۴۸]

محمد بن خالد برقى‌

احمد بن محمد برقی: کتاب «المحاسن» وى دائرة المعارفى مشتمل بر احادیث امامان(ع) در تمامى زمینه‌هاى مختلف معارف دینى از قبیل اخلاق، تفسیر و جز آن بوده است.

حسن بن موسى خشاب: از اصحاب امام عسکرى علیه السّلام تألیفاتى از خود باقى گذاشته که کتاب «الرد على الواقفیه» از آن جمله است.

احمد بن اسحاق اشعری: او نماینده ویژه و مورد اعتماد امام عسکری علیه السلام در شهر قم بود. او وجوهات جمع آوری شده را در سفرهای متعدد به حضور امام علیه السلام تقدیم می کرد و مسائل مردم قم را نزد امام می برد و پاسخ می گرفت. احمد بن اسحاق به جز امام یازدهم، به حضور امام جواد(ع) و امام هادی(ع) نیز رسیده است و نیز جواب نامه هایی از طرف امام زمان (عج) دریافت داشته است.[۴۹]

احمد بن محمد بن مطهر:او مأمور کارهای امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ بود.[۵۰]

ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری: او از نسل جناب جعفر طیار ـ علیه السلام ـ و از بزرگان دودمان خویش و اهل بغداد بود، در خدمت ائمه ـ علیهم السلام ـ مقام و منزلتی بزرگ داشت، امام جواد و امام هادی و امام حسن عسکری ـ علیهم السلام ـ را درک کرد و در اوایل غیبت صغری از ناحیه امام عصر ـ علیه السلام ـ از وکلا و کارگزاران نیز بوده است.[۵۱]

ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی: او اهل نوبخت و بزرگ متکلمین بغداد و بزرگ طایفه نوبختیه محسوب می شد. کتب زیادی تصنیف کرده و از جمله کتاب انوار در تواریخ ائمه اطهار علیهم السلام. ابن ندیم در کتاب فهرست می نویسد که ابوسهل کتابهای بسیاری تألیف کرده که بعضی از آنها به خط خود اوست و درباره علم کلام و فلسفه است و کتابی هم در باب امامت نوشته است و جمعی از ناقلین فلسفه مثل ابو عثمان دمشقی و اسحق و ثابت از وجود او استفاده می کردند.[۵۲]

ابو عمرو عثمان بن سعید عَمْری: او از بزرگان اصحاب و وکلای امام هادی و امام حسن عسکری و امام قائم ـ علیهم السلام ـ است، از سن یازده سالگی در خدمت حضرت امام هادی ـ علیه السلام ـ نشو و نما یافته و رابط و واسطه میان مردم و امام هادی و امام عسکری علیهما السلام بود و در زمان غیبت صغری توفیق پیدا کرد تا نایب اول امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه ـ شود.[۵۳]

 

اوصاف و ویژگی های امام حسن عسکری علیه السلام

دانش امام

از احادیث نقل شده از آن حضرت آشکار می شود که آن حضرت همچون امامان دیگر به مدد ارتباط با عالم غیب، از آگاهی و دانشی غیبی برخوردار بوده اند و به نظر می رسد آن حضرت بیش از امامان دیگر، از این آگاهی به صورت «ابزار هدایت» استفاده می‌کردند.[۵۴] چنانچه در بسیاری از روایات نقل شده از آن حضرت راوی ابراز داشته است که من فلان مطلب به ذهنم رسید یا فلان تقاضا را در ذهن داشتم و امام علیه السلام بدون آنکه من کلامی بگویم در آن مورد چنین گفت یا تقاضای مالی و غیره مرا همانگونه که در ذهن داشتم پاسخ داد.[۵۵]

 

در مورادی علم آن حضرت در زمینه های مختلف برای دیگران از غیر اصحاب آن حضرت نیز ثابت شده بود. به عنوان نمونه «بطریق» شاگرد «بختیشوع» پزشک مسیحی از استاد خود نقل نموده است که به او درباره آن حضرت گفت: «بدان که او داناترین فرد روزگار ماست که بر زمین زندگی می کند» [۵۶]

 

عبادت های امام حسن عسکری (علیه السلام)

امام حسن عسکری - علیه السلام - عابدترین فرد زمان خود بود و بیش از همه به اطاعت خداوند و انجام دستورات الهی می پرداخت؛ شبها را با تلاوت قرآن، نماز و سجود برای خدا تا بامداد سر می کرد. محمد شاکری می گوید: «امام در محراب می نشست و به سجده می رفت و من می خوابیدم و بیدار می شدم لیکن ایشان همچنان در حال سجده بودند» [۵۷]

 

جود و بخشش

یکی دیگر از صفات بارز امام - علیه السلام - سخاوت و بخشش ایشان بود؛ ایشان بخشنده ترین مردم بودند و وکلایی در بیشتر مناطق اسلامی تعیین فرموده بودند تا حقوق شرعیه را از مردم وصول کرده به فقیران، تهیدستان و درماندگان بدهند و با آنان عهد کرده بود که این اموال را در راه خیر و حل اختلافات میان مسلمین و دیگر موارد مفید صرف کنند. یکی از موارد بخشندگی امام علیه السلام را مورخان چنین نقل کرده اند: «محمد بن علی بن ابراهیم بن امام موسی بن جعفر می گوید: دستانمان خالی و روزگارمان سخت شده بود پدرم به من گفت: ما را نزد این مرد - امام حسن عسکری - که وصف بخشش و سخاوت او را شنیده‌ایم ببر، به او گفتم: آیا او را می شناسی؟ گفت: او را نمی شناسم و تا کنون او را هرگز ندیده ام. ما نیز به قصد دیدار امام راه افتادیم در میانه راه پدرم گفت: چقدر خوب است که ایشان به ما پانصد درهم عطا کند؛ دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای خوراک (آرد) و یکصد درهم برای مخارج. من هم با خود گفتم: ای کاش! به من نیز سیصد درهم ببخشد؛ با صد درهم الاغی بخرم و با صد درهم مخارج خود را تأمین کنم و صد درهم دیگر را خرج پوشاک کنم و به سوی منطقه ی «جبل» بروم. هنگامی که به خانه حضرت رسیدیم غلام ایشان به سوی ما خارج شد و گفت: علی بن ابراهیم و فرزندش محمد داخل شوند، همین که وارد شدیم و بر حضرت سلام کردیم ایشان به پدرم گفتند: یا علی! چرا تا کنون نزد ما نیامده ای؟ آقای من از اینکه شما را با این حال دیدار کنم خجالت می کشیدم. اندکی درنگ کردیم و سپس خارج شدیم. غلام حضرت به دنبال ما آمد و به پدرم کیسه ای پول داد و گفت: این پانصد درهم است؛ دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای خوراک (آرد) و صد درهم برای مخارج. سپس کیسه ی دیگری به من داد و گفت این سیصد درهم است صد درهم را برای الاغ خریدن خرج کن و صد درهم برای پوشاک و صد درهم برای مخارج. به سوی «جبل» نیز مرو بلکه به «سوراء» [۵۸]روانه شو. محمد نیز راه سوراء را پیش گرفت و در آنجا وضع مالی او خوب شده از توانگران علوی گشت»[۵۹]

 

تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام

کتاب تفسیرى به امام عسکرى علیه السّلام نسبت داده شده که شامل تفسیر سوره حمد و قسمتى از سوره بقره است. این کتاب از ابتداى طرح آن در محافل علمى، از قرن چهارم تا به امروز، مورد قضاوتهاى گوناگونى قرار گرفته است. شمارى از عالمان آن را از آثار امام دانسته و احادیثى نیز از آن نقل کرده‌اند. برخى دیگر آن را ساختگى شمرده و آن را فاقد اعتبار علمى دانسته‌اند. بخشى از این قضاوتها متکى به سند کتاب است؛ زیرا دو نفر به نامهاى یوسف بن محمد بن زیاد، و محمد بن سیار، اساس روایت آن هستند که افرادی مجهول هستند و در کتب رجالی شرح حالی از آنها نیامده است. واسطه این دو و شیخ صدوق نیز، محمد بن قاسم استرآبادى است، که او نیز همانند دو راوی بلاواسطه تفسیر توثیق نشده است گرچه شیخ صدوق به او اعتماد داشته است.[۶۰]

البته ابن شهر آشوب نیز در کتاب معالم العلماء تفسیری ۱۲۰ جلدی را در زمره کتابهای حسن بن خالد برقى دانسته است.[۶۱] که این تفسیر بر جای نمانده است.

 

چند حدیث از امام حسن عسکری (علیه السلام)

حکمت روزه

جعفر بن محمد بن حمزه ی علوی از حضرت درباره ی حکمت تشریع روزه پرسش کرد و امام پاسخ داد: «فرض الله تعالی الصوم لیجد الغنی مس الجوع فیحنو علی الفقیر...» [۶۲] .

خداوند متعال روزه را واجب کرد تا دولتمندان، فشار گرسنگی را حس کنند و بر فقیران دل بسوزانند و آنان را دستگیری کنند...

 

دوستی و دشمنی نیکان

حب الابرار للأبرار فضیله للأبرار، و بغض الفجار للأبرار زین للأبرار، و بغض الأبرار للفجار خزی للفجار... [۶۳]

دوستی نیکان نسبت به یکدیگر برایشان فضیلت است و بغض بدکرداران نسبت به نیکان زیور و زینت آنان است، لیکن بغض نیکان نسبت به بدکاران مایه ی خواری بدکاران است....

 

دروغ کلید پلیدی‌ها

جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ فِی بَیْتٍ، وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الْکَذِب‌[۶۴]

همه‌ی پلیدی‌ها در خانه‌ای گذارده شده و کلید همه‌ی آنها، «دروغ» قرار داده شده است

 

تفکر

لَیْسَتِ العِبادةُ کثرةُ الصّیامِ و الصّلاة، و اِنَّما العبادةُ کثرَةُ التّفکُّرِ فی امرِ الله[۶۵]

عبادت، روزه و نماز بسیار نیست؛ بلکه عبادت، تفکر بسیار در امر خداوند است.

 

شب زنده داری

إنّ الوُصولَ الی اللهِ سفَرٌ لا یُدرَکُ إلا بامْتِطاعِ اللّیل[۶۶]

همانا رسیدن به خدا، سفری است که جز با مرکب قرار دادن شب (شب زنده داری)‌ نمی توان به آن دست یافت.

 

پانویس

۱. اخبار الدول، ص ۱۱۷؛ بحر الانساب، ص ۲؛ تحفۀالامام، ص ۸۶؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۵۸، ۲۶۶؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۱۳

۲. مسار الشیعة، ص ۳۰

۳.اعلام الوری، ص ۳۶۷

۴.مصباح کفعمی، ص ۵۳۰

۵. کافی، ج ۱، ص ۵۰۳

۶.وفیات الاعیان، ج ۲، ص ۹۴

۷.کلینی، کافی، ۱۳۹۱ق، ج۱، ص۵۰۳؛ شیخ مفید، الارشاد، قم، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۱۳

۸.کمال الدین، شیخ صدوق، ص۳٠٧؛اثبات الوصیة، ص: ۲۴۴

۹. اثبات الوصیة، على بن حسین مسعودى، ‌ ص ۲۴۴

۱۰. اخبار الدول، ص ۱۱۷ . بحرالانساب، ص ۲. تحفۀالانام، ص ۸۶ و النجوم الزاهرة، ج ۳، ص ۳۲

۱۱. اخبار الدول، ص ۱۱۷ و بحرالانساب، ص ۲

۱۲.بحرالانساب، ص ۲

۱۳.بحرالانساب، ص ۲

۱۴.تحفۀالانام، ص ۸۷ . بحار، ج ۵۰ ، ص ۲۳۶ (و در اخبارالدول و کتب دیگر، الخالص آمده است).

۱۵.تحفۀالانام، ص ۸

۱۶.تحفۀالانام، ص ۸

 ۱۷.جوهرة الکلام، ص ۱

۱۸.سفینۀالبحار، ج ۱، ص ۲۵۹

۱۹.مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۲۱؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۳۶؛ نور الابصار، ص ۱۶۶

۲۰. بحارالانوار، ج ۵۰ ، ص

۲۱.بحار، ج ۵۰ ، ص ۲۳۸ و اخبار الدول، ص ۱

۲۲. سوره مومنون،آیه۱۱۵

۲۳. احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج‌۲۹، ص۶۵، نقل با تلخیص

۲۴. الغیبه، طوسی، ص ۱۲۰- ۱۲۲؛ کشف الغمّه، ج ۲، صص ۴۰۴- ۴۰۷؛ الارشاد، ص ۳۳۵؛ روضه الواعظین، ص ۲۴۷؛ بحار الانوار، ج ۵۰، صص ۲۳۹- ۲۴۶

۲۵. اعیان الشیعه، ج ۴، ق ۳، ص ۲

۲۶. معارف، مجید. پژوهشی در تاریخ حدیث شـیعه، تهران، موسسه فرهنگی و هنری ضریح، ۱۳۷۶ ش، ص ۳۷۳

۲۷. الغیبه، طوسی، ص ۱۲۹، در بعضی نسخه ها «دار العامه» آمده که گویا منظور همان «دار الخلافه» است.

۲۸.طوسی، الغیبه، ص ۲۵۱

۲۹. الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۴۳۹؛ الصراط المستقیم، ج ۱، ص ۲۰۷

۳۰.طوسی، الغیبه، ص ۳۵۴

۳۱. همان، ص ۴۰۰

 ۳۲.طوسی، الفهرست، ص ۶۳

 ۳۳.طوسی، الفهرست، ص ۲۹۵

۳۴. طوسی، ص ۴۹۶

۳۵. مجلسی، زندگانی حضرت جـواد و عـسکریین عـلیه السلام، ص ۱۹۵

۳۶.طوسی،الغیبه، ص ۲۶۸

۳۷. نقش امام حسن عسکری علیه السلام و اصحاب ایشان در حدیث امامیه، فرزند وحی،جمال / دارابی،فرشته، سفینه، شماره ۳۷، صفحه ۱۲۲

۳۸. بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۲۵؛ الکافی، ج ۱، ص ۵۰۵؛ الغیبه، طوسی، صص ۱۳۱- ۱۳۲؛ کمال الدین، ج ۱، ص ۴۰- ۴۱؛ اعلام الوری، صص ۳۵۷- ۳۵۹؛ الارشاد، ص ۳۳۸- ۳۴۰؛ کشف الغمه، ج ۱، ص ۴۰۷

۳۹. بحار الانوار، ج ۵۰، صص ۳۱۲- ۳۱۳ از مهج الدعوات ابن طاووس.

۴۰. الارشاد، ج۲، ص ۳۳۴؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۱۴؛ روضه الواعظین، ص ۲۴۸

۴۱. نور الابصار، ص ۱۶۸؛ الفصول المهمه، ص ۲۸۶؛ الکافی، ج ۱، ص ۵۱۲

۴۲.المنتظم، ج ۱۲، ص ۸۳ (حوادث سال ۲۵۵)

۴۳. بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۳ از مهج الدعوات، ص ۳۴۳؛ الغیبه، طوسی، ص ۱۲۳

۴۴. بحارالأنوار،ج ۵۰،ص ۴۱۳ از مهج الدعوات،ص ۳۴۴.

۴۵. شیخ صدوق، الإعتقادات، ج۱، ص۹۹

۴۶. موسوعة الإمام العسکری علیه السلام، ج۱، ص۱۳۴ و۱۳۵

۴۷. کمال الدین، ج ۱، ص ۴۳؛ نور الابصار، ص ۱۶۸؛ الغیبه، طوسى، ص ۱۳۲

۴۸. رجال النجاشى، ص ۴۴، ش ۸۸

۴۹. احمد بن اسحاق، نماینده ویژه امام عسکری علیه السلام، مجله مبلغان، فروردین و اردیبهشت 1387، شماره 102

۵۰. منتهی الآمال، ج2، ص473.

۵۱. سید کاظم ارفع، سیره عملی اهل بیت (ع)، ج13، ص43

۵۲. منتهی الآمال، ج2، ص 476.

۵۳. سید کاظم ارفع، سیره عملی اهل بیت (ع)، ج13، ص44

۵۴. طبسی، محمد جواد، حیاة الامام العسکری علیه‌السلام، ص۱۲۱.

۵۵. رجوع کنید: بحار الانوار، جلد ۵۰، بخش مربوط به زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام، باب معجزاته و معالی أموره صلوات الله علیه‌ (ص۲۴۷-۳۰۶)

۵۶. بحارالانوار، ج۵۰ ، ص۲۶۰

۵۷. دلائل الامامۀ، ص ۲

۵۸.سوراء: جایی که گفته میشود کنار بغداد است و خود بغداد نیز گفته شده است. معجم البلدان، ط دار صادر، ج ۳، ص

۵۹. کشف الغمه، ج ۳، ص ۲

۶۰. لطفی، مهدی، تفسیر امام حسن عسکری(ع)، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۷۴۲-۷۴۴

۶۱. معالم العلماء، ص ۳۴: عبارت چنین است: حسن بن خالد برقى، اخو محمد بن خالد، من کتبه: تفسیر العسکرى من املاء الامام علیه السلام، مائة و عشرون مجلدة.

۶۲. کشف الغمۀ، ج ۳، ص ۱۹۳ و من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴

۶۳. المجالس السنیۀ، ج ۲، ص ۶

۶۴. نزهة الناظر و تنبیه الخواطر، ص 145

۶۵. بحارالانوار، ج75، ص 373

۶۶. اعلام الدّین، ص 311

 

منابع

زندگانى امام حسن عسکرى علیه السلام‌، باقر شریف قرشى / مترجم سید حسن اسلامى، جامعه مدرسین، قم ۱۳۷۵ ش

حیات فکرى و سیاسى ائمه، رسول جعفریان ،انصاریان، قم‌، ۱۳۸۱ ش‌‌

احقاق الحق و ازهاق الباطل، قاضی نور الله شوشتری

نقش امام حسن عسکری علیه السلام و اصحاب ایشان در حدیث امامیه، فرزند وحی،جمال / دارابی،فرشته، سفینه، شماره ۳۷

 

دیدگاه تان را بنویسید