چند روزی همقدم با شهید عابدینی-۹

ماجرای بخیه های سر علی و شهادتی که نصیبش شد چه بود؟

علی دست دکتر را گرفت و گفت: دکتر جان کافیست اینقدر خودت را به خاطر این سر اذیت نکن همین که 10-12 روزی کار کند بس است.

لینک کوتاه کپی شد

 

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: عملیات کربلای 4 در پیش بود و چند تنی از فرماندهان برای شناسایی خط دشمن راهی منطقه شدند که در بین راه، با واژگونی خودرویشان دچار صدمه شدند و دراین میان، علی(1) بیشتر از بقیه آسیب دید. او را برای مداوا به بیمارستان حضرت فاطمه زهرا(س) بردند.

سرش آنقدر آسیب دیده بود که دکتر باید دورتادورش را بخیه می زد اما چند دقیقه ای که گذشت، علی دست دکتر را گرفت و به او گفت: دکتر جان نمی خواهد خودت را اینقدر اذیت کنی به اندازه ای بخیه بزن که برایم ده دوازده روزی بتواند کار کند.

دکتر که از شنیدن این حرف تعجب کرده بود، گفت مگر موتور است که باید ده روز کار کند؟!

علی لبخندی زد و گفت نه دکتر جان این سر چند روزی بیشتر بر بدن من باقی نمی ماند منظورم این است که خیلی وقتت را تلفش نکنی همین اندازه که چند روزی کار کند کفایت می کند.

چند روز بعد در عملیات کربلای پنج تیر درست به وسط سرش خورد و شهید شد.(2)

 

1. شهید علی عابدینی، فرمانده گردان خط شکن غواص از لشکر 41 ثارالله که در عملیات کربلای پنج در شلمچه به شهادت رسید.

2. برگرفته از خاطره محمد کاظمی در کتاب بهشت دور نیست.

 

 

 

 

 

دیدگاه تان را بنویسید