حضرت آیت الله العظمی سبحانی دلایل تحمیل صلح به امام حسن(ع) را مورد بررسی قرار دادند.

به گزارش جماران به نقل از شفقنا، این مرجع تقلید شیعیان در سیزدهمین جلسه تفسیر قرآن در مدرسه حجتیه با اشاره به نام دیگر سوره توبه اظهار داشتند: نام دیگر این سوره«الفاضحه» است، به عبارت دیگر این سوره، اسرار منافقان را برملا و آنان را رسوا می سازد.

ایشان با اشاره به آیه«یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ » ادامه دادند: یکی از کارهای قرآن کریم درباره منافقان، رسواساختن آنهاست و لذا این آیه می فرماید: منافقان می ترسند اما از آنچه می ترسند، خداوند آن را بیرون می ریزد.

آیت الله سبحانی به اشکال این آیه اشاره کرده و افزودند: منافق ایمان به خداوند دارد اما ایمان به پیامبر اکرم(ص) و وحی ندارد پس چگونه آیه قبل می گوید:«یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِمْ ».

ایشان ادامه دادند: برخی می گویند که همه این ضمائر به مومنین باز می گردد که این برخلاف ظاهر قرآن است، برخی می گویند منافقین در باطن عقیده داشتند پیامبر اکرم رسول خداست که این هم صحیح نیست چون اگر منافقین عقیده به پیامبر داشتند خداوند منافقان را جزو کافران به حساب نمی آورد.

این مرجع تقلید شیعیان بیان داشتند: وجه سوم متعلق به سید رضی است، ایشان می فرماید علیهم به منافقان باز می گردد اما گمان در این آیه، گمان منافقان است اما از نگاه مردم است.

ایشان سید مرتضی و سید رضی را ستارگان آسمان علم و دانش دانسته و عنوان کردند: شیخ مفید در مسجد براصا نشسته بود، دید زن باوقاری به نام فاطمه آمد که این دو برادر(سید مرتضی و سید رضی) را به همراه داشت. سلام کرد و خود را معرفی نمود و سپس گفت: این دو فرزندم را آوردم که به آنها فقه بیاموزی. یک مرتبه شیخ مفید گریست. گفت: دیشب در خوای حضرت زهرا(س) را دیدم که دست حسنین(ع) را گرفته و مسجد آورده و به من می گوید به اینها فقه بیاموز. لذا این دو پسر را تربیت کرد که خدمات عظیمی به اسلام و تشیّع کردند.

آیت الله سبحانی در ادامه از علامه طباطبایی به عنوان مردی اهل فکر و فقه و فلسفه و عرفان و اخلاق به تمام معنا یاد کرده و افزودند: ایشان در تفسیر این آیه می فرماید:«حسب نظرالنبی». یعنی این سوره از سوی خداست از نظر پیامبر اکرم که منافقان را رسوا می سازد.

ایشان در ادامه به آیه«وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآیَاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ» اشاره کرده و بیان داشتند: پیامبر اکرم در سال نهم هجرت با ۳۰ هزار مسلمان به سوی تبوک حرکت کرد، در نیمه راه منافقان می گفتند این مرد فکر می کند می تواند بر روم غلبه کند، آنها قدرت بیشتری نسبت به مسلمانان دارند. شاید جبرئیل امین به پیامبر اکرم خبرداد. پیامبر اکرم، منافقان را خواست و از آنها سئوال کرد. منافقان گفتند ما شوخی کردیم.

این مرجع تقلید شیعیان با اشاره به میلاد امام حسن(ع) گفتند: باید بدانیم هر مسلک و دینی که تک قانونی باشد پیش نمی رود چون احوال و روزگار باهم مختلف است لذا باید دو قانون داشته باشد که با اختلاف احوال، هردوقانون کارساز باشد. اگر اسلام فقط دعوت به جهاد یا فقط دعوت به صلح کند، صحیح نیست. باید شرایط را ببیند بنابراین در اسلام دوبرنامه است.

ایشان با طرح این سئوال که چرا حسن بن علی(ع) صلح را انتخاب کردند، ادامه دادند: امام حسن(ع) صلح را انتخاب نکردند بلکه صلح را به ایشان تحمیل کردند، فرمانده لشکر وقتی ببیند لشکرش کارساز نیست و اگر جنگ کند لشکریانش کشته می شوند، در اینجا صلح بر ایشان تحمیل می شود.

آیت الله سبحانی به دلیل تحمیل صلح به امام حسن(ع) اشاره کرده و گفتند: هنگامیکه خبر حرکت معاویه رسید، عبیدالله بن عباس را در راس لشکری فرستاد که جلوی آمدن معاویه را بگیرد، اما فرمانده خائن، یک میلیون درهم گرفت، رها کرد.

ایشان بیان داشتند: خدا نکند فرمانده کل دچار فرماندهان جزئی باشند که فریب دینار و درهم را بخورند. بعد از آنکه مساله صلح در بین لشکریان مطرح شد، حضرت ابتدا مساله جنگ را مطرح کردند و در آخر صلح را مطرح کرد. همه لشکریان گفتند ما زندگی می خواهیم. چنین لشکری نمی تواند دربرابر دشمن عرض اندام کند.

این مرجع تقلید شیعیان افزودند: علاوه بر این، شامیان منسجم بودند و پشت سر معاویه بودند اما عراقی ها چون از طوائف مختلف بودند، منسجم نبودند. دسته اول شهادت طلبان بودند که حضرت را برای جهاد تشویق می کردند. دوم اینکه بخش عمده لشکر امام حسن را خوارج تشکیل می دادند که اگر با معاویه جنگ می کردند، برای معاویه بود والا حسن بن علی برای آنها مهم نبود. دسته سوم دنیاطلبان بودند و هرکجا دنیا باشد به آن طرف می رفتند. دسته چهارم افراد دودل بودند که نمی دانستند حق با حسن بن علی است یا معاویه. هنوز چهره معاویه را نشناخته بودند و پنجم کسانی بودند که تابع رئیس عشیره بودند. با این سپاه غیر منسجم حضرت نمی تواند جنگ کند و لذا صلح بر ایشان تحمیل شد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.