یادداشتی از طلبه ای مجاور حرم حضرت امیر(س)؛

راهی دراز از قطره مفاهیم تا اقیانوس وجود

گاهی در طوفان افاضات دوستان و خیالات و انباشته های باطنی شان این منم که به گنبد امیرالمومنین علیه السلام نگاه می کنم و با خود می گویم واقعا ما داریم کجا می رویم و تا وقتی صاحبان ولایت هستند چرا ما آنقدر در به دریم!

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، گاهی با خودم گمان می کنم این حجم از فرافکنی در ما از کجا نشأت گرفته است.

روح هر کس حکایت گر قضایا و هواجسی(وسوسه ها) است که او صبح تا به شب با آن درگیر است.

در قشر مذهبی توجیهات و فرافکنی های محیّر العقولی را می بینم که نمی دانم واقعا باید چه گفت!

روزی نیست که کسی با ما نگوید که من مشکلی دارم، مسئله ای دارم، دردی دارم که فلان است و دیگر به انتها رسیده ام و فقط باید به من یک عارفی، صاحب نفسی، روشن ضمیری، صاحبدلی نشان داده شود تا او بفهمد که این درد بی درمان من چه راهکاری دارد. آن ها هم که فاز معنوی تر دارند تمام اموراتشان لنگ این است که استاد کاملی می خواهند که اسفار اربعه را طی کرده باشد و بیاید به ایشان از صقع ملکوت دستور بدهد که این ذکر یا این فعل از پستوی عنقای اسرار برای تو به تحفه تنزل یافته و این آن است که عمری در به درش بودی، به قول آیت الله بهجت (ره) بعضی ها منتظرند کسی از پشت کوه قاف بیاید و دستشان را بگیرد و مشکلات را حل کند، بدانید که نخواهد آمد.

گاهی در طوفان افاضات دوستان و خیالات و انباشته های باطنی شان این منم که به گنبد امیرالمومنین علیه السلام نگاه می کنم و با خود می گویم واقعا ما داریم کجا می رویم و تا وقتی صاحبان ولایت هستند چرا ما آنقدر در به دریم!

شیطان و تحرکات قوه خیال تا چه حد در وجود ما استیلا یافته است.

نتیجه خواندن چند کتاب عرفانی و زندگینامه علما به جای اینکه ما را توحیدی بار بیاورد و ما را متوسل به ساحت وجود اهل بیت علیهم السلام و این قرآنی که در حال خاک خوردن روی میز است بکند، حلّ مشکلات غیر قابل حل ما به خیال خودمان را حواله به کنجی از کنج ها و پیری از پیرها می دهد که خدای متعال هنوز برای حل مشکل چنین زاویه ای را خلق نکرده است.

نمی گویم اولیا نیستند اما چرا ما متوجه نمی شویم حاضر شدن نزد اهل باطنی که برایمان نتیجه بخش باشد نتیجه توسل و انجام مو به موی شریعت و تحمل تشنگیها و گرسنگی های متعدد در این راه است وگرنه که شمر در گودال قتلگاه چهره مظلوم اباعبدالله را می دید و دلش باز راهی به حقیقت نیافت حتی اعماق وجود تاریکش صوت لایتناهی حسین (ع) را نشنید که برایم قدری آب بیاور و باز هم نانجیبانه سر از گریبان حقیقت هستی جدا کرد.

اهل دل که زیادند اما مهم دلی است که اهل باشد و قابلیت حضور نزد آنان را در خود بیابد.

وقتی ما به التزامات اولیه و پیگیرانه شریعت پایبند نیستیم واقعا چرا از لابلای کتب عرفانی به این نتیجه می رسیم که مشکلمان فقط در دست کس خیالی ای است که نمی دانیم کیست و کجاست.

پس چه می شود این همه خون دل اهل بیت علیهم السلام و اولیا در توصیه به التزام و استقامت در قرائت قرآن روزانه، مراقبه جدی به ترک گناه به هر شکل که هست و از مهم ترین آن ها رابطه میان زن و شوهر است که طرفین باید در کمال صمیمیت و گذشت و بدون اصطکاک کشتی زندگی شان را به ساحل برسانند، زن توجه کند مرد با هویت «مدیر بودن» خلق شده است و در اموری که شرع دستور داده باید حرفش پذیرفته شود و مرد توجه داشته باشد که زن موجودی «لطیف، شکننده و عاطفی» است که از کوچکترین عملکردی بزرگترین رنج ها برایش خلق می شود.

وقتی ما ساحت انجام واجب و ترک محرم را منحصر در نماز و روزه تعریف کردیم آن هنگام که مشکلاتمان که ناشی از عملکرد و انتخاب های خودمان است، سر برآورد تازه به فکر استاد و اهل دل و اهل معنا می افتیم.

بیایید به جای خیال بافی، التزام به ترک گناه، نماز اول وقت، تمسک به اهل بیت علیهم السلام و... را نصب العین قرار دهیم، که بسیاری از کسانی که عمری دنبال کسی بودند تا مشکلاتشان را حل کند با این دستورات به نتیجه رسیده اند و اگر لازم بوده باشد به محضر اولیاء هم حاضر شده و از همه مهم تر با امام عصر روحی له الفداء ارتباط گرفته اند و حضرت حتی برای تربیت معنوی آنان را به کسی از اولیای خویش حواله داده اند، نمی شود تا ما زندگینامه چند بزرگوار را خواندیم سینه سپر کنیم و ژست سیر در ملکوت بگیریم و منتظر باشیم از کرّوبیان جملگی خادم ما باشند، گذشتگان قائل بوده اند که برای سلوک لازم است هر سه روز یک بار قرآن کریم ختم شود ما کجا و این ملاکات کجا.

از قطره مفاهیم تا اقیانوس وجود راهی دراز در پیش است.

گشایش ها و ترقی ها در خارج از وجود فرد تعریف نشده اند، این خیالات یکسر امواجی است که از زاویه شیطان در دنیای مدرن برای اهل ایمان و اهل دقت طراحی شده است تا ایشان را در عقبات حفظ ایمان در آخرالزمان زمینگیر کند.

الغرض آنکه مطلقا حقایق را خارج از خود جستجو نکنیم جهان مدرَک هر کس تمثلی از حقایق درون اوست که با اولویت بندی خودش برایش به جلوه در آمده اند .

مکتوبات طلبه ای ساکن در نجف اشرف

 

دیدگاه تان را بنویسید