چند روزی همقدم با شهید احمد حاتمی-۱

کودکی های بانو روح افزا چگونه گذشت؟

سفره حضرت رقیه(س) که با تلاش فرزندان خانه پهن می شد تنها بخشی از آشنایی عملی آنها با اهل بیت(ع) و مکتبشان بود.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: اردیبهشت سال 1340 بود که فرشته[1] در خانواده ای پرجمعیت به دنیا آمد. خانه ای سه طبقه، حیاطی پر از درختان انجیر، انگور و پرتقال که جایگاهی برای بازی بچه ها بود و پله هایی که حتی کودکان قد و نیم قد روح افزا به آنها هم رحم نکرده و مدام پله ها را بالا و پایین کرده و قهقهه کودکانه شان دل مادر را نوازش می داد و جوجه هایی که گوشه ای از حیاط برای خود دانه می خوردند و گاهی همبازی بچه ها می شدند تا روزی که یکی از همین جوجه ها زیر پای یکی از آنها ماند و له شد و بچه ها آن را در باغچه دفن کردند و برایش مراسم گرفتند و گریه و زاری به راه انداختند.

آنها نه تنها کودکی می کردند که درس دینداری را هم در همان خانه و از چراغانی و نیز سیاه پوش کردن خانه در ایام عید و عزای ائمه(ع) از پدر و مادر آموخته بودند. کلاس قرانی داشتند که بانویی به خواهر و برادرها قران می آموخت و روحانی ای که هر دو هفته یک بار به خانه شان می آمد تا برایشان قصه های قرانی بخواند و تعریف کند و سفره حضرت رقیه (س) که با همت خود بچه ها بر پا می شد و نان و خرما و پنیر و شمع هایی که سفره کوچکشان را تزئین می کرد و اینگونه روز به روز با حضرت اخت تر می شدند.

کودکان خانه روح افزا با نسیم عطر ائمه(ع) کم کم رشد می کردند و بزرگ می شدند و حالا وقت آن بود تا با محیط اطراف نیز آشنا شوند و پدر شب ها که به خانه می آمد مانند یک خبرنگار همه مطالب روزنامه را می خواند و آنگاه مو به مو برای مادر تعریف می کرد و این روزنامه خوانی فرزندانش را نیز کنجکاو کرده بود که بیرون چه خبر است اما با اینکه به نظر می رسید خود فعالیت های انقلابی دارد هیچ گاه دلش نمی خواست بچه ها وارد این ماجراها شوند تا مبادا در دام ساواک گرفتار شوند.

حجاب دخترانش چادر بود و یکی از هم محله ای ها هم از اعضای ساواک؛ و پدر بیم آن داشت که نکند روزی آنها را گرفتار کند.

هر چند که پدر اصلا دلش نمی خواست فرزندانش در اعتصابات سال 57 حضور داشته باشند اما هم شیوه تربیتی اش و هم فضای غالب جامعه و درکی که آنها از جریان ها پیدا کرده بودند، نمی گذاشت ساکت بنشینند و در یکی از روزهایی که مدرسه را به تعطیلی کشانده بودند، ناظم مدرسه[2] با خبر کردن پلیس قصد داشت تا آنها را دچار دردسر کند و می گفت شما اینجا و برادرانتان در مدرسه پسرانه آشوب به راه انداخته اید و همین گفته ناظم، آشوبی در دل بانو انداخت که نکند یکی از برادرانش دستگیر شده باشد و سپس تعقیب پلیس باعث شد تا ضربه های باتوم تن آنها را لمس کند و به خانه هم که برگشتند پدر با خبردار شدن از موضوع، کتک مفصلی آنها را مهمان کرد اما این تازه اول ماجرای آنها برای شرکت فعال تر در اعتصابات انقلابی بود.[3]

 

ادامه دارد...

 
  1. دکتر فرشته روح افزا، فارغ التحصیل رشته الکترونیک از دانشگاه منچستر انگلستان و پژوهشگر و محقق، وی همسر شهید سید احمد حاتمی، نابغه فضایی ایران است.
  2. آنها در مدرسه غیرانتفاعی خوارزمی تحصیل می کردند.
  3. برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.

 

دیدگاه تان را بنویسید