روایت انقلابی که ۴۰ ساله شد-۷۲

تقاضای فرستاده دولت امریکا از امام چه بود؟/آیا شاه اعتقادی به توانایی دولت بختیار داشت؟

سولیوان در گزارش خود تاکید کرده بود که کلیه عناصر معتدل در داخل و خارج دولت در این امر اتفاق نظر دارند که شاه باید هر چه زودتر کشور را ترک کند، ولی گروهی از افسران ارتش هنوز مصرانه از شاه می خواهند که بختیار را فراموش کند و سیاست مشت آهنین را به موقع اجرا بگذارد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: روز دوم ژانویه (12 دی 1357) شاه به سولیوان گفت که تصمیم گرفته است شاپور بختیار یکی از اعضای برجسته جبهه ملی را به نخست وزیری منصوب کند. شاه در مورد توانایی بختیار و امکانات او برای جلب پشتیبانی عمومی تردید داشت ولی می خواست پیش از آنکه به راه حل دیگری روی آورد هرگونه امکان عملی و شانس موفقیت را در اختیار یک دولت غیرنظامی بگذارد. شاه از تفویض اختیار وزارت دفاع و امور نظامی به بختیار خودداری کرد که خود منعکس کننده نگرانی های او درباره امکان موفقیت بختیار در جلب همکاری مخالفان غیرمذهبی بود.

شاه به سولیوان گفته بود که خود او هم به امکان موفقیت سیاست مشت آهنین اعتقاد ندارد، زیرا ممکن است با خرابکاری از طرف اعتصابیون اقتصاد کشور فلج شود. او همچنین گفته بود که در هیچ شرایطی دستور سرکوب خونین مردم را نخواهد داد. سولیوان و شاه سپس درباره موضوع تشکیل شورای سلطنت مذاکره کردند. شاه به سولیوان گفت که با بختیار توافق کرده است پس از تشکیل کابینه بختیار برای استراحت از کشور خارج شود و دست نخست وزیر جدید را در اقدامات خود برای کنترل اوضاع باز بگذارد. شاه همچنین گفت که در نظر دارد تصمیم خود را به اطلاع عموم برساند ولی تاریخ قطعی خروج خود را از کشور تعیین نخواهد کرد تا اطمینان حاصل کند اوضاع آرامتر شده و کشور و ارتش پس از خروج وی به کام هرج و مرج نخواهند رفت. سولیوان در تعقیب دستوراتی که از ما گرفت به شاه گفت که امریکا از مسافرت او استقبال می کند و در عین حال دعوت پرزیدنت سادات را برای مسافرت به مصر به وی ابلاغ کرد.

سولیوان در گزارش خود برای ما نوشت که به عقیده او شاه در اجرای تصمیم خود برای خروج از کشور طفره می رود و راه حل های دیگر را به کلی از نظر دور نداشته است. ادامه تردید و دودلی شاه در این مورد عواقب وخیم و مصیبت باری برای حکومت بختیار به وجود می آورد زیرا او دیگر نمی توانست مخالفان را قانع کند که شاه اختیارات خود را به او تفویض کرده و دست او را در حکومت باز گذاشته است. سولیوان به شاه هشدار داد که طفره رفتن او از اجرای تصمیمی که برای خروج از کشور گرفته کار بختیار را دشوارتر و راه حل های سیاسی دیگر را هم غیرممکن خواهد کرد.

روز بعد - سوم ژانویه سولیوان یک پیام خصوصی برای شخص من فرستاد و ضمن آن نوشت که برای امریکا لحظه واقعیت در ایران فرا رسیده است. او در گزارش خود تاکید کرد که کلیه عناصر معتدل در داخل و خارج دولت در این امر اتفاق نظر دارند که شاه باید هر چه زودتر کشور را ترک کند، ولی گروهی از افسران ارتش هنوز مصرانه از شاه می خواهند که بختیار را فراموش کند و سیاست مشت آهنین را به موقع اجرا بگذارد. در گزارش سولیوان همچنین آمده بود که بعضی از ژنرال های دیگر ایرانی هم در نظر دارند اگر شاه در چند روز آینده تصمیم قاطعی اتخاذ نکند دست به کودتا بزنند و خود او را هم از سلطنت خلع کنند. من با نتیجه گیری این گزارش موافق بودم که مصالح آمریکا و ایران ایجاب می کند که شاه بی درنگ از ایران خارج شود. سولیوان اظهار نظر کرده بود که اگر رئیس جمهوری امریکا مستقیما در این کار مداخله کند و از شاه بخواهد که ایران را ترک کند او دیگر مقاومت نخواهد کرد. در غیر این صورت به عقیده سولیوان می بایست در چند روز آینده در انتظار یک کودتای نظامی در ایران باشیم.

روز چهارم ژانویه (14 دی 57) پرزیدنت کارتر برای بررسی نظریات سولیوان با مشاوران خود تشکیل جلسه داد. در این جلسه توافق شد که به تقاضای سولیوان پاسخ مثبت داده شود و من بی درنگ پیامی از طرف رئیس جمهوری برای سولیوان مخابره کردم که ضمن آن از شاه خواسته شده بود از تردیدهای خود دست بردارد و شانس بختیار را برای توسعه کابینه و جلب همکاری مخالفان افزایش دهد. در این پیام ما از تصمیم شاه درباره تشکیل یک دولت غیرنظامی به ریاست بختیار پشتیبانی کردیم و حمایت خود را از این دولت در راه حفظ استقلال و ثبات و تمامیت ارضی ایران اعلام داشتیم. در این پیام تصریح شده بود که پرزیدنت کارتر تصمیم شاه را برای خروج از ایران و تشکیل یک شورای سلطنتی تایید می کند و از مسافرت وی به امریکا استقبال می کند. پیام با تاکید رئیس جمهوری بر لزوم حفظ وحدت فرماندهان نظامی و نیروهای مسلح پایان می یافت و از سولیوان خواسته شده بود که این مطلب را مستقیما به فرماندهان نظامی ابلاغ کند.

روز بعد من پیام دیگری برای سولیوان فرستادم و توضیحات بیشتری درباره نظریات رئیس جمهوری دادم تا این دستورات را دقیقا به موقع اجرا بگذارد. در این پیام تاکید کردم ما بختیار را که یک عنصر ناسیونالیست طرفدار غرب است تایید می کنیم و یک حکومت غیرنظامی را که در غیاب شاه زیر نظر شورای سلطنت کار کند بر راه حل های دیگر ترجیح می دهیم. ما همچنین می خواستیم که بختیار از حمایت یکپارچه نظامیان برخوردار شود ولی در عین باید نظامیان آمادگی لازم برای دست زدن به اقدامات ضروری را در صورت عدم موفقیت دولت غیرنظامی داشته باشند. من در پیام خود به سولیوان در این مورد تاکید کردم که هدف هر گونه طرح احتمالی از طرف نظامیان باید منحصر به برقراری نظم باشد.

حفظ وحدت و یکپارچگی نیروهای نظامی ایران برای ما به صورت یک مساله حیاتی در آمده بود. پرزیدنت کارتر پس از مشورت با هارولد براون، ژنرال دیوید جونز (رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح امریکا) و خود من تصمیم گرفت یک افسر عالیرتبه امریکایی را برای همکاری مستقیم با رهبران نظامی ایران به تهران بفرستد. کار این مامور نظامی در تهران اقداماتی قانونی و آماده کردن آنان برای جلوگیری از سقوط و از هم پاشیدگی کامل کشور بود. افسری که برای انجام این ماموریت انتخاب شد ژنرال رابرت هایزر بود که در آن هنگام معاونت ژنرال الکساندر هیگ فرمانده کل نیروهای پیمان آتلانتیک را در اروپا به عهده داشت. هایزر که شخصا با بسیاری از ژنرال های برجسته ایران آشنا بود روز پنجم ژانویه وارد تهران شد. سولیوان از حضور غیرمنتظره یک ژنرال امریکایی در حوزه ماموریت خود برآشفته شد و با عصبانیت از ما خواست که به هایزر دستور داده شود کارهای خود را با او هماهنگ کند. این کار انجام شد و در پیامی به دنبال سفر هایزر به تهران مخابره شد تاکید کردیم که سولیوان و هایزر باید هر چه از دستشان برمی آید برای جلب همکاری و حمایت نیروهای مسلح از دولت غیرنظامی و طرفدار غرب بختیار انجام دهند تا این دولت بتواند بر اوضاع مسلط شده چرخ اقتصاد کشور را به حرکت در آورد. با وجود این یادآوری کردیم که احتمال عدم موفقیت دولت هم نباید از نظر دور بماند و در صورتی که حکومت بختیار در معرض سقوط قرار بگیرد نقشه هایی برای دست زدن به اقدامات ضروری به منظور خاتمه دادن به اغتشاش و خونریزی و خشونت آماده اجرا باشد.

عصر روز پنجم ژانویه سولیوان دوباره به دیدن شاه رفت و مضمون پیام رئیس جمهوری را به اطلاع وی رساند. شاه هنوز درباره احتمال موفقیت بختیار بدبین بود. او تصمیم خود را برای خروج از ایران مورد تایید مجدد قرار داد ولی هنوز درباره تاریخ قطعی اجرای این تصمیم مردد بود.

سولیوان در همین ملاقات به شاه گفت که وی اطلاعاتی از طریق افسران ارتش به دست آورده که حاکی از توطئه بعضی از فرماندهان نظامی برای جلوگیری از خروج او از کشور است. سولیوان گفت که عده ای از افسران گروهی تشکیل داده و نقشه هایی طرح کرده اند تا شاه را برای جلوگیری از خروج از کشور یا تحت عنوان حفاظت وی تحت بازداشت قرار دهند و سپس به پاکسازی کشور دست بزنند. سولیوان افزود که افسران مذکور تقاضای همکاری و پشتیبانی ما (امریکا) را کرده اند و از شاه پرسید که آیا وی از چنین نقشه هایی اطلاع دارد. شاه گفت: فرماندهان ارتش از طرف خود او مامور طرح نقشه و آمادگی برای اقدام ضروری در صورت شکست بختیار شده اند و فکر توقیف و بازداشت خود را از طرف فرماندهان ارتش پوچ و بی معنی خواند. شاه با تاکید بر این مطلب که بزودی از کشور خارج خواهد شد همکاری ما را با نظامیان مورد تایید قرار داد و گفت اگر ژنرال ها از حمایت امریکا برخوردار نشوند نقشه اقدامات احتیاطی عملی نخواهد شد.

اما هایزر ژنرال ها را در وضع آشفته و وحشت زده ای یافت. در میان آنها نوعی بی اعتقادی نسبت به شاه در حال رشد بود و بعضی از آنها حتی نسبت به برقراری تماس و همکاری با آیت الله خمینی و نیروهای مذهبی ابراز تمایل می کردند. بعضی از ژنرال ها به هایزر گفتند که رهبران مذهبی و نظامی در مخالفت با کمونیسم وحدت نظر دارند و زمینه مساعدی برای همکاری بین آنها وجود دارد. گزارش های سولیوان هم نظر هایزر را تایید می کرد. سولیوان بر آنچه از طرف هایزر مخابره شده بود افزود که ژنرال ها خواهان برقراری تماس مستقیم با خمینی هستند و می خواهند او را قانع کنند که فرصتی به بختیار بدهد تا از بروز هرج و مرج در کشور پس از خروج شاه جلوگیری کند و امکان استفاده از آشفتگی و هرج و مرج را به کمونیست ها و عوامل رادیکال دیگر ندهد. سولیوان عقیده داشت که پس از خروج شاه از کشور خود آیت الله خمینی هم قطعا وجود یک ارتش منسجم و موثر را برای حفظ امنیت داخلی و خارجی کشور در جریان انتقال رژیم به جمهوری اسلامی ترجیح خواهد داد. از سوی دیگر قرائنی وجود داشت که حاکی از تمایل آیت الله خمینی به ادامه حکومت عناصر غیرمذهبی در جریان شکل گرفتن برنامه های او برای استقرار جمهوری اسلامی بود.

من با نظریات سولیوان درباره اوضاع ایران موافق بودم و روز هفتم ژانویه از کارتر که در گوادلوپ مشغول مذاکره با سران کشورهای دیگر غرب بود تقاضا کردم به من اجازه دهد باب مذاکرات مستقیم با آیت الله خمینی را در پاریس بگشایم. نقشه من این بود که تئودور - الیوت، سفیر سابق و افسر عالی رتبه بازنشسته وزارت خارجه امریکا را که قبلا در ایران و افغانستان خدمت کرده و به اوضاع منطقه آشنایی کامل داشت برای ملاقات و مذاکره با آیت الله خمینی به پاریس بفرستم. پیامی هم برای آیت الله خمینی تهیه کردیم که الیوت همراه خود به پاریس ببرد. قرار بر این بود که الیوت از آیت الله خمینی تقاضا کند قبل از مراجعت به ایران فرصتی برای استقرار نظم به بختیار بدهد و استدلال ما نیز این بود که اگر چنین فرصتی به بختیار داده نشود ارتش درصدد کودتا برخواهد آمد و برخورد بین ارتش و نیروهای مذهبی به سود کمونیست ها تمام خواهد شد. من برای رئیس جمهور توضیح دادم که منظور ما از تماس با آیت الله خمینی مذاکره با او نیست بلکه می خواهیم فقط فرصتی برای بختیار از او بگیریم تا کمونیست ها و سایر افراطیون چپ از این موقعیت سوءاستفاده نکنند.

 

برشی از کتاب توطئه در ایران؛ ص 37-41 (خاطرات وزیر خارجه سابق امریکا)

 

دیدگاه تان را بنویسید