روزهای انقلاب به روایت صادق طباطبایی-۷

امام چگونه توطئه تغییر ساعت حکومت نظامی را خنثی کرد؟/ پاسخ استفتای امام برای شکستن قسم نظامیان

‌‌فرمانداری نظامی ساعات منع عبور و مرور را در شهر 5 / 4 بعد از ظهر اعلام ‎‌کرد و بلافاصله پس از پخش اعلامیه از رادیو، امام اعلام داشت که توطئه‌ای‎ ‎‌در کار است و مردم نه فقط نباید دستور فرمانداری نظامی را مراعات کنند، بلکه باید‎ ‎‌به خیابان‌ها ریخته و تظاهرات را گسترش دهند.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: وقتی‌ ساعت‌ دو بعد از ظهر روز 21 بهمن‌ از اخبار شنیدیم‌ که‌ فرمانداری‌ نظامی، ساعت‌‎ ‎‌حکومت‌ نظامی‌ را به‌ ساعت‌ 4 بعد از ظهر جلو آورده‌ است، امکان‌ توطئه‌ از سوی‌ رژیم‌‎ ‎‌علیه‌ انقلاب‌ در ذهن‌ همه‌ ما تقویت‌ شد. واکنش بختیار نسبت‌ به‌ موضعگیریهای امام‌ از ‌‎ ‎‌آن‌ رو بود که‌ او از مراحل‌ بعدی‌ طرح نظامیان برای مقابله با انقلاب اطمینان‌ داشت.‎ ‎‌هنگامی‌ که‌ امام‌ اعلام‌ کردند که‌ اعلامیه‌ حکومت‌ نظامی‌ خدعه‌ و نیرنگ‌ است، بعضیها‎ ‎‌نگران‌ بودند. من‌ البته‌ تعجب‌ می‌کردم‌ از آنها، چرا که‌ صرفنظر از بمباران‌ هوایی اگر ‌‎ ‎‌همه نیروهای‌ ارتش‌ به‌ خیابانها می‌آمدند به‌ اندازه‌ نصف‌ جمعیت‌ در چهار پنج خیابان‌‎ ‎‌تهران‌ هم‌ نمی‌شدند. البته‌ امام‌ هم‌ که‌ این‌ تصمیم‌ سرنوشت‌ساز را گرفتند و احتمال‌ هم‌‎ ‎‌‎‎‌دارد که‌ در این‌ زمینه‌ مشورت‌ هم‌ کرده‌ باشند من‌ یادم نمی‌آید یا نشنیده‌ام‌ که‌ کسی‌‎ ‎‌مخالفت‌ کرده‌ باشد. ممکن‌ است‌ برخی‌ تصور کنند که‌ این‌ تصمیم‌ امام‌، اشراقی‌ بوده‌‌، ‌‎ ‎‌گذشته‌ از ویژگیهای‌ ممتاز امام، به‌ نظر من‌ این‌ تصمیم‌ از روی‌ تعقل‌ و منطق‌ سیاسی‌‎ ‎‌بود و شجاعت‌ در تصمیم‌گیری، چرا که‌ در آن‌ مقطع‌ احتمال‌ توطئه‌ به‌ ذهن‌ خیلی‌ها‎ ‎‌می‌رسید و اطلاعیه‌ و دستور حکومت نظامی، موید و مقدمه‌ این‌ توطئه بود.‌

ظاهراً به شورای انقلاب، تصمیم‌ ژنرالهای‌ ارتش‌ برای‌ اجرای‌ کودتای موسوم‌ به‎ ‎‌«عملیات‌ کورتاژ» یا به‌ روایتی‌ دیگر «عملیات‌ نجات» که‌ توسط ژنرال‌ هایزر و‎ ‎‌فرماندهان‌ نیروهای‌ هوایی‌ و زمینی‌ ارتش‌ تنظیم‌ و تهیه شده بود، ابلاغ شده‌ بود.‎ ‎‌گرچه‌ اجرای‌ این‌ طرح، غیرعقلانی‌ و غیرمحتمل و مآلاً ناموفق‌ به‌ نظر می‌رسید ولی‌‎ ‎‌شرط‌ عقل‌ اتخاذ تدابیر لازم‌ را ضروری می‌کرد. علاوه بر افزایش‌ تدابیر حفاظتی‌ از ‌‎ ‎‌محل‌ اقامت‌ امام‌ و جان ایشان،‌ به‌ ماها نیز گفته‌ شد؛ امشب (‌21 بهمن‌‌) و فردا شب‌ را‎ ‎‌در محلهای دیگر (‌غیر از مکانهایی‌ که‌ شبهای قبل‌ استقرار داشتیم) به‌ سر بریم.‌

‌‌وقایع جالب این ساعات و اقدامات دولت بختیار و ستاد ارتش را از زبان تیمسار‎ ‎‌قره‌باغی (اعترافات ژنرال، صفحات 317 به بعد‌) مرور می‌کنیم‌:‌

‌‌فرمانداری نظامی ساعات منع عبور و مرور را در شهر ساعت 5 / 4 بعد از ظهر اعلام ‎‌کرد و بلافاصله پس از پخش اعلامیه از رادیو، [امام] خمینی اعلام داشت که توطئه‌ای‎ ‎‌در کار است و مردم نه فقط نباید دستور فرمانداری نظامی را مراعات کنند، بلکه باید‎ ‎‌به خیابان‌ها ریخته و تظاهرات را گسترش دهند. همزمان با گسترش تظاهرات در ‌‎ ‎‌شهر... بسیاری از کلا‌نتری‌ها بدون مقاومتی تسلیم شدند. یک ستون تانک مرکب از سی‌‎ ‎‌دستگاه تانک نیز که به سرپرستی سرلشکر ریاحی، فرمانده لشکر گارد برای کمک به‎ ‎‌نیروهای گارد در مرکز آموزش هوایی دوشان‌تپه حرکت کرده بود، در بین راه متوقف‎ ‎‌شد. تعدادی از این تانک‌ها به تصرف مردم درآمد و تعدادی را هم آتش زدند و عده‌ای‎ ‎‌از افسران و فرماندهان این واحد، از جمله خود سرلشکر ریاحی کشته شدند.‌

‌‌در آخرین جلسه شورای امنیت ملّی که عصر روز یکشنبه 21 بهمن در حضور‎ ‎‌بختیار تشکیل شد، بختیار برای اولین و آخرین بار به فرمانداری نظامی تهران دستور ‌‎ ‎‌داد که برای اجرای مقررات حکومت نظامی و متفرق ساختن مردم به اسلحه متوسل‎ ‎‌شوند و به سپهبد مقدم رئیس ساواک (منحله) هم دستور داد طرحی را که برای‎ ‎‌دستگیری عده‌ای از رهبران مخالفان تهیه شده بود به موقع اجرا گذارد، ولی دیگر برای‎ ‎‌اجرای این دستورات خیلی دیر شده بود؛ نه فرمانداری نظامی در آن شرایط قادر به‎ ‎‌متفرق ساختن مردم بود و نه رئیس ساواک منحل شده نیرویی برای اجرای طرح‎ ‎‌دستگیری رهبران مخالف در اختیار داشت.‌

‌‌مسلسل‌سازی تسلیحات ارتش، از نیمه شب 21 بهمن ماه مورد حمله افراد مسلح‎ ‎‌قرار گرفت و صبح روز بعد به تصرف مردم درآمد. قره‌باغی در خاطرات خود (همان)‎ ‎‌می‌نویسد‌: تلا‌ش او در تمام شب برای اینکه نیروی کمکی برای مدافعان مسلسل‌سازی‎ ‎‌بفرستد، به نتیجه‌ای نرسید و در تمام شب فرمانده هوانیروز و معاون او را پیدا نکرد.‌

‌‌در محل‌ استقرار امام، پیامهای‌ ایشان‌ پخش می‌شد. گروهی‌ از کارکنان رادیو‎ ‎‌تلویزیون، یک‌ شبکه‌ مدار بسته‌ تلویزیونی‌ در آن‌ منطقه‌ برپا کرده بودند و فرامین‌ امام‌‎ ‎‌هم‌ از روی‌ موج‌‌‎ FM‎‌پخش‌ می‌شد و هم‌ دهان‌ به‌ دهان می‌گشت‌ و جمعیتی‌ که‌ در ‌‎ ‎‌سرتاسر شهر حضور داشتند پیام‌ را دریافت می‌کردند. درایت رهبری‌ و اقیانوس حضور ‎‌مردم‌ عامل‌ اصلی‌ شکست توطئه‌ و پیروزی‌ انقلاب‌ بود.‌

‌در آن‌ روز تمامی‌ محلات‌ و خیابانها سنگربندی‌ شده بود، مردم‌ از همه امکانات‌‎ ‎‌موجود برای‌ یاری‌ رساندن‌ به‌ یکدیگر استفاده می‌کردند. خود شاهد بودم‌ که‌ خاک‌‎ ‎‌باغچه‌ها را در گونی‌ می‌ریختند و در کوچه‌ و خیابان‌ سنگر درست‌ می‌کردند.‌

‌‌فکر می‌کنم‌ در روز 21 بهمن‌ تا ساعت‌ 5 / 3 ـ 4 خدمت‌ امام‌ بودیم. بعد من‌ آقای‌‎ ‎‌حبیبی‌ را رساندم‌ منزل برادرش‌ در خیابان‌ ادیب‌ و رفتم‌ منزل‌ خاله‌ام‌ در نظام‌ آباد نزدیک‌‎ ‎‌میدان‌ امام حسین(ع) فعلی. شب‌ قبل‌ هم‌ همانجا بودم. در آن‌ زمان خاله‌ام به خاطر تولّد‎ ‎‌دومین‌ فرزند ما ـ عدنان ـ در آلمان بودند. همسایه روبرویی آنها یک‌ اتاقی‌ را در طبقه‌ ‌‎ ‎‌فوقانی‌ نزدیک‌ پشت‌ بام‌ آماده کرده‌ بود که‌ من به‌ آنجا بروم. با برادرم‌ عبدالحسین‌‎ ‎‌مشغول‌ صحبت‌ بودیم‌ تا هوا تاریک‌ شد. او اصرار کرد که‌ به‌ منزل‌ روبرو برویم. در‎ ‎‌همین‌ اثنا صدای گلوله و رگبار در کوچه شنیده‌ شد. خواهر خانمم‌ رفت‌ و از یک‎ ‎‌پنجره کوچک نگاه‌ کرد و گفت ماموران شهربانی‌ تقریباً هر 10 متر به‌ 10 متر‎ ‎‌ایستاده‌اند. لذا امکان‌ رفتن‌ به‌ خانه‌ امن‌ روبرو دیگر وجود نداشت. بستگان من خیلی‌‎ ‎‌نگران‌ و رنگ‌ پریده‌ بودند. اما من‌ اطمینان‌خاطر عجیبی‌ داشتم، صدای شلیک‌ گلوله‌ در ‌‎ ‎‌شهر بیشتر و بیشتر می‌شد. می‌خواستم‌ از آقای حبیبی خبری بگیرم‌ ولی‌ تلفن‌ منزل‌ قطع‌ شده‌ بود. شاید اشکال‌ منطقه‌ای بود، بعد که اشکال‌ برطرف شد تماسی گرفتم‌ و به‌‎ ‎‌ایشان‌ گفتم‌ مگر بنا نبود که‌ امشب‌ منزل‌ نباشید؟ او هم‌ همین‌ حرف‌ را به‌ من‌ زد!‌

‌‌ساعتهای‌ 2ـ 5 / ‌‌1 نیمه‌ شب‌ بود که‌ روی‌ پشت‌ بام‌ همسایه‌‌ها صدای‌ الله‌اکبر بلند شد.‎ ‎‌همین‌طور این‌ شعار که‌: برادر بپا خیز همافرت‌ کشته‌ شد. روز بعد گفته‌ شد در زیرگذر‎ ‎‌میدان‌ امام‌ حسین(ع) فعلی، ظاهراً مردم‌ مقدار زیادی سنگ‌ و شن‌ ریخته‌ بودند تا سطح‌‎ ‎‌خیابان‌ بالا آمده‌ و مانع‌ عبور خودروهای سنگین‌ ارتش‌ شود، به‌ طوری‌ که‌ یک‌ تانک‌ که‌ ‌‎ ‎‌آمده‌ بود از آنجا عبور بکند به‌ سقف‌ گیر کرده‌ و راه‌ عبور به‌ کلی‌ مسدود شده‌ بود و‎ ‎‌همانجا یکی‌ از فرماندهان‌ نیروی‌ زمینی‌ ارتش‌ کشته‌ شده‌ بود. به‌ هر حال‌ با فرمان‌ لغو‎ ‎‌حکومت‌ نظامی‌ از سوی‌ امام، مردم‌ شب‌ را تا صبح‌ در خیابانها بودند و روز بعد به‌‎ ‎‌پادگانها هجوم‌ بردند.‌

‌‎‌بعداً مشخص‌ شد که‌ در آن‌ روز طرح‌ کودتا علیه‌ انقلاب‌ سازماندهی‌ شده‌ بود‌‎[1]‎‌ اینکه‌‎ ‎‌اطلاعاتی‌ از چگونگی‌ این‌ طرح‌ به‌ امام‌ رسیده‌ بود یا نه، من‌ تردید دارم، زیرا این‌ طرح‌‎ ‎‌فوق‌العاده‌ سرّی‌ بود گرچه‌ احتمال‌ آن‌ داده‌ می‌شد و امام‌ با درایت‌ و بینش‌ صحیح‌ خود‎ ‎‌این‌ طرح‌ را ناکام‌ گذاشتند.‌

‌‌بهترین اقدام برای جلوگیری از اجرای کودتا علیه‌ انقلاب‌ حضور مردم‌ در صحنه‌‎ ‎‌بود، زیرا تیمهای‌ عملیاتی‌ هنگامی‌ می‌توانستند افراد مو‌ثر در انقلاب را دستگیر کنند که‌‎ ‎‌اطراف‌ منزل‌ خلوت‌ باشد، اما وقتی‌ کوچه‌ و خیابان‌ پر از جمعیت‌ بود و مردم‌ سنگر‎ ‎‌درست‌ کرده‌ بودند، اجرای‌ عملیات‌ غیر ممکن می‌شد. دیگر اینکه‌ بدنه‌ ارتش‌ دیگر‎ ‎‌حاضر نبودند مردم‌ را به‌ گلوله‌ ببندند و سران‌ ارتش‌ به‌ لحاظ‌ بی‌اعتمادی‌ نسبت‌ به‌ ‌‎ ‎‌همدیگر نتوانستند هماهنگ‌ عمل‌ کنند. جنگ‌ روانی‌ که‌ امام‌ در برابر ارتش‌ به‌ کار بردند‎ ‎‌و آزاد کردن‌ درجه‌داران‌ و افسران‌ از قید قسم‌ آنان‌ به‌ قرآن‌ برای‌ ابراز وفاداری‌ و صیانت‌ ‌‎ ‎‌از نظام‌ شاهنشاهی‌ و آن‌ دیدار همافران‌ در روز 19 بهمن‌ و بیعت‌ با رهبری‌ انقلاب، فرماندهان‌ ارتش‌ را به‌ استیصال‌ کشاند.‌

‌‌در یکی‌ از جلسات‌ شبانه‌ با امام، آقای‌ دکتر حبیبی‌ مساله‌ پایبندی‌ اعضای متعهد‎ ‎‌ارتش‌ را به‌ قسم‌ قرآن‌ که‌ برای‌ صیانت‌ و حفظ‌ نظام‌ شاهنشاهی‌ خورده‌ بودند مطرح‌‎ ‎‌کرد. امام‌ نظرشان‌ این‌ بود که‌ پایبندی‌ به‌ این‌ قسم‌ هیچ گونه‌ وجه‌ شرعی‌ ندارد. قرار شد‎ ‎‌متنی‌ را امام‌ برای‌ رهایی‌ ارتشیان‌ از قسم‌ یادشده‌ بنویسند تا اعلام‌ شود. متن‌ پاسخ‌ امام‌ به‌ استفتای جمعی‌ از ارتشیان‌ و نیروهای‌ نظامی‌ و انتظامی‌ در همان‌ روز 22 بهمن‌ 1357 منتشر شد که‌ به شرح‌ زیر بود:‌

بسمه تعالى‌

قسم براى حفظ قدرت طاغوتى صحیح نیست و مخالفت با آن واجب است؛ و کسانى که این نحو قسم خورده‌ اند باید بر خلاف آن عمل کنند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

13 ربیع الاول 99

روح اللَّه الموسوی الخمینى‌‎[2]‎

 

1. پس از پیروزی انقلاب که دکتر چمران به وزارت دفاع رفت، به این اسناد دسترسی پیدا کرد.

2. صحیفه امام؛ ج 6، ص 127.

 

 

 

برشی از کتاب خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج 3، ص 231-232؛ چاپ سوم (1392)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.

دیدگاه تان را بنویسید