روزهای پاریس به روایت صادق طباطبایی-۹

قصد کمونیست ها از حاضر شدن با کفش در صفوف نماز جماعت چه بود؟/ در آن مقطع، امام چه توقعی از جوانان داشتند؟

اواخر اکتبر 78 بود که نیروهای فعال چپ در سال های حیات کنفدراسیون اعلام کردند که برای ادامه مبارزه به میان صفوف خلق بازمی گردند و شعارهایی از قبیل «انقلاب مسلحانه، راه رهایی خلقهای ایران»، «جمهوری دموکراتیک خلق» و... در میان شعارهایشان دیده می شد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: ‌‌از وقایع‌ مهم آن روزها بازگشت‌ نیروهای فعال در سازمانهای کمونیستی ایرانی در‎ ‎‌خارج‌ از کشور بود. از اواخر اکتبر 78 نیروهای فعال چپ در سالهای حیات‎ ‎‌کنفدراسیون‌ اعلام کردند که‌ برای‌ ادامه مبارزه به میان صفوف خلق‌ باز می‌گردند. در‎ ‎‌خارج از کشور طرح شعارهای «پیش به سوی ایجاد حزب طبقه کارگر»، «انقلاب‎ ‎‌مسلحانه، راه رهایی خلقهای ایران»، «جمهوری‌ دموکراتیک خلق»، «رهایی‌ خلق‌‎ ‎‌ستمدیده‌ ایران» و از این قبیل در بیانیه‌های سازمانهای کمونیستی، نظیر توده‌ انقلابی، ‎‌توفان و واحدهای دانشجویی وابسته به کنفدراسیون‌ در حال‌ احتضار مشاهده شد. در‎ ‎‌همین‌ ایام‌ تظاهراتی در دانشگاه‌ تهران‌ صورت‌ گرفت‌ و رفقا! به طرح‌ مسائل‌ انقلاب‌‎ ‎‌پرداختند و خواهان‌ حضور پرولتاریای‌ تحت ستم در مبارزه‌ علیه‌ عوامل‌ امپریالیسم‌ و‎ ‎‌سرمایه‌داری‌ جهانی‌ شدند. در پاره‌ای از جلسات‌ عمومی‌ و دوره‌ای‌ انجمنهای‌ اسلامی‌‎ ‎‌در اروپا حضور رفقا چشمگیر بود. حتی‌ در پاره‌ای‌ شهرها همین‌ رفقا! برای‌ نمایش‌‎ ‎‌وحدت، با کفش‌ در نمازهای‌ جماعت‌ شرکت‌ می‌کردند! در اغلب‌ سمینارها و تظاهراتی‎ ‎‌که‌ از طرف‌ اتحادیه‌ انجمن‌ اسلامی‌ در اروپا تشکیل‌ می‌شد، این امر ناگهان به گونه‌ای‎ ‎‌سوال‌برانگیز  شدت گرفت. در پاسخ‌ به واکنشهای‌ شگفت‌‌انگیز ما می‌گفتند، به‌ فراخوان‌‎ ‎‌آیت‌الله ‌خمینی‌ و برای وحدت کلمه‌ با ما همکاری می‌کنند. بازتاب‌ این‌ همکاری!‎ ‎‌وحدت طلبانه در پاره‌ای‌ از روزنامه‌های‌ وابسته‌ به‌ رژیم‌ در ایران‌ مشاهده‌ شد و‎ ‎‌بلافاصله مجدداً مساله‌ مارکسیستهای اسلامی دستاویز تبلیغات رژیم شد.‌

‌‌من‌ مساله‌ را با امام‌ در میان‌ گذاردم. ایشان‌ خواستند جلسه‌ای‌ با اعضای رده‌ بالای‌‎ ‎‌اتحادیه‌ داشته‌ باشند. در این‌ جلسه‌ که‌ در باغ‌ نوفل‌لوشاتو برگزار شد تعداد دیگری‌ از‎ ‎‌ایرانیان‌ سراسر اروپا هم‌ حضور داشتند. امام بعد از ذکر مقدماتی‌ افزودند:‌

‌‌«یک تعجب هم از این جوانهاى خودمان! بعضى شان البته، که اینها گول خوردند از این دستگاه، با صورتهاى مختلف اینها را گول زدند، مِنْ جمله اینها را وادار کردند، آن بزرگترهاشان وادار کردند این کوچکترها را، که در دانشگاه یک شعارهایى بدهند که این شعارها را شعارهاى غیر اسلامى و غیر ملى مى‌ دانند که مردم بترسند اگر اعلیحضرت‌ بروند، کمونیست خواهد شد! اینها آلت دست واقع شدند. یک دسته از جوانهاى ما الآن آلت دست واقع شدند؛ آلت [دست‌] بعضِ بزرگترهایشان. آنهایى که اینها را به کار وامى‌ دارند، آنها از همان دستگاه سازمان امنیت و دستگاه اینها هستند. اینها کمونیست نیستند، اینها کمونیست‌ ساز هستند؛ یعنى آنها این جوانهاى ما را وادار مى‌ کنند به یک مطالبى به نفع شاه و به نفع امریکا، و اینها خیال مى‌ کنند نه، این قضیه قضیه کمونیست است و قضیه توده‌ اى است و اینها. [از] این تعجب دارم که در یکوقتى که مسائل دیگر پیش بازارى و- عرض مى‌ کنم که- رعیت و بچه‌ هاى کوچک روشن شده، اینها چرا گول مى‌ خورند؟ این یک غلطى است که اینها مرتکب مى‌ شوند، و به نفع دستگاه است و مسلمانها نمى‌ گذارند که آن هم نفعش را درست ببرد؛ فقط رسوایى‌ اش براى جوانهاى ما مى‌ ماند. این هم البته مورد تعجب من است.

و من از شما آقایانى که محصل هستید در خارج و طبقات روشن هستید در خارج، این توقع را دارم که این جوانهاى ما که گول خوردند و از بالا دستیها گول خوردند، اشتباه کردند، نخواندند، اسلام را ندیدند، احکام اسلام را نخواندند، ندیدند، زبان قرآن را آشنا بر آن نیستند، نمى‌ دانند که قرآن یک دستگاه آدم‌ ساز است و محرک به طرف ترقى و به طرف تعالى و به طرف کوبیدن ظالم و دستگاه ظلم؛ اینها این مسائل را نمى‌ دانند و اقتصاد اسلام را هم اطلاع از آن ندارند، حالا وقتى که آمدند اینجا، همان طور چشم و گوش بسته تقریباً آمدند، از اسلام بى‌ اطلاع آمدند، یک چیزى به آنها یک کسى که خود او هم هیچ اعتقاد به این مسائل- خود آن دسته اولى، دسته‌ هاى اول، خودشان هم اعتقاد به این مسائل- ندارند و براى خاطر اینکه این بچه‌ ها را گول بزنند و به نفع آن بزرگترها که آنها را وادار به این کار کردند عمل بکنند، بچه‌ هاى ما هم گول مى‌ خوردند اینجا. شما یک اشخاصى که روشنفکر هستید و مُسْلم هستید و جهاتِ- عرض مى‌ کنم- ملى‌ تان محفوظ هست، این بچه‌ هاى ما را نگه دارید آنجا، نگذارید که به دام اینها بیفتند. اینها دام سازمان امنیت است، نه دام کمونیست است؛ دام سازمان امنیت است. منتها آنها دارند یک چیزهایى که این جوانهاى ما را ببرند، از بین ببرند. آن وقت مأموریتى دارند که آنها را از بین ببرند و به نفع آنها شعار بدهند. در اینجا اگر پیدا بشود از آنها، دستگیرى کنید؛ نگذارید این مسائل را این طور به نفع شاه و به نفع دستگاه دولتى و به نفع امریکا و شوروى و سایر قدرتها [پیش ببرند]؛ نگذارید که اینها از دست بروند.» (صحیفه امام؛ ج 4، ص 141-143)

در همین دیدار امام‌ از دانشجویان حاضر خواستند مسائل‌ و واقعیتهای‌ ایران‌ را برای‌‎ ‎‌ملتهایی‌ که‌ با آنان ارتباط دارند بیان کنند.‌

‌‌«اینها را به این اشخاصى که با آنها ملاقات مى‌ کنید، چه در امریکا چه در اینجا، با این دانشجوهایى که ملاقات مى‌ کنید، مسائلتان را بگویید. وقتى بنا شد شما [که‌] پنج هزار نفر آدم هستید هر کدام به ده نفر بگویید، یک عده زیادى مى‌ شود و این موجى پیدا مى‌ شود در اروپا هم، یا در امریکا؛ و این مفید است براى ملت ایران و این یک خدمتى است به ملت ایران، و این اداى دیْنى است از شما براى ملت ایران. این یک مطلبى است که همه شما را من دعوت به آن مى‌ کنم که شما همه‌ تان دعوت کنید مردم را و بخواهید از این قشرها به اینکه با ملت ایران همراهى بکنند؛ ملت امریکا با ملت ایران همراهى بکند؛ بفهمد که دولت امریکا نسبت به ایران چه صورتى دارد.»(همان؛ ص 144)

 

برشی از کتاب خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج 3، ص 91-93؛ چاپ سوم (1392)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.

‌‎

 

دیدگاه تان را بنویسید