قصه تازه عروس و یادداشت شهید رمضان چه بود؟

عروس دو روزه را گذاشته بود و نامه ای برایش نوشته و به آینه زده و رفته بود.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: مجید[1] نه برای خرید عروسی بود و نه برای تدارک مراسم،‌ می خندید و با شوخ طبعی که خاص خودش بود،[2] می گفت: می شود برای مراسم عقد هم نباشم[3] و کس دیگری را جای من ببرید. عقد خوانده شد و چندی بعد که از جبهه آمد، خانه ای اجاره کرد و وانتی گرفتند و جهیزیه مختصر فرشته[4] را به خانه بخت منتقل کردند.

یک روز ماند و فردایش باید می رفت. مادر فرشته از او می خواست تا بیشتر بماند که مجید مجبور شد برای آنکه مادر را راضی کند، حکمش را نشان او دهد که بداند مسئولیت سنگینی بر عهده اش است.[5]

فرشته صبح زود، پیش از آنکه مجید از خواب برخیزد از خانه خارج شد تا رفتنش را نبیند. از مدرسه که بازگشت و فهمید که مجید رفته، غم سنگینی بر دلش نشست، دیگر پاهایش توان بالا رفتن از پله ها را نداشت. به هر سختی بود خود را به اتاق رساند،[6] در را که باز کرد،‌ نامه ای را بر روی آینه دید، یادداشتی سراسر عذرخواهی و معذرت.[7]

 
  1. شهید مجید رمضان، رئیس ستاد لشکر 27 حضرت رسول (ص) که در بیست و سوم دی ماه سال 65 به شهادت رسید. وی پیش از آن معاون شهید ورامینی در لشکر قدر بود.
  2. از ویژگی های بارز شخصیتی مجید شوخ طبعی اش بود و به این موضوع همه اذعان داشتند که او بسیار مهربان و شوخ طبع است.
  3. مجید بسیار دوست داشت تا عقدشان را امام بخواند اما عملیات خیبر در پیش بود و او باید زودتر برمی گشت به منطقه و امام در آن زمان وقت نداشت بنابراین برای خواندن خطبه عقد نزد آیت الله مهدوی کنی رفتند.
  4. فرشته سلطان مرادی، همسر شهید.
  5. یکی از شرط هایی که مجید برای ازدواج با فرشته گذاشته بود، زندگی کردن مادرش با آنها بود، می گفت: هم او برکت خانه ماست و دیگر اینکه مادرت به تو جز کسی را ندارد و تنهاست و من هم نمی توانم تو را اینجا تنها بگذارم و بروم.
  6. به قول بانو اگر نبود لطف خدا، هیچ کدام از این نبودن ها برایش قابل تحمل نبود.
  7. برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.

 

دیدگاه تان را بنویسید