چند روزی همقدم با شهید تهرانی مقدم

چرا هر بار قرار بله برون آنها به هم می خورد؟

پیش از رفتن به جبهه، سری به خانه بانو زد و از پدر عذر خواست و حلالیت طلبید و همین رفتار، کار خودش را کرد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: با پایان خواستگاری و گرفتن رضایت ضمنی از بانو[1]،  برای بار اول قرار ومدارها گذاشته شد. خانواده حسن[2] به هنگام آمدنشان در میانه راه با شخصی که با کودکانش کنار خیابان ایستاده و کمک می خواهد مواجه و مجبور می شوند برای کمک به آن خانواده که لوله آبشان ترکیده بوده رفته و تانکر آبی برایشان تهیه کنند و آنقدر دیر به خانه بانو رسیدند که دیگر هیچ صحبتی درباره مراسم و عروسی نشد.

بار دیگر قرار گذاشتند و بزرگترهای هر دو خانواده کنار هم جمع شدند ولی هر چه صبر کردند از داماد خبری نبود حتی برای پهن کردن سفره شام هم دست دست کردند شاید او برسد ولی فایده ای نداشت که نداشت تا اینکه حوالی ساعت 10 شب دق الباب شد و داماد با شرمندگی و عذرخواهی وارد شد اما پدر بانو آنقدر از این موضوع دلخور بود و نیز بزرگترهای خودش؛ که دیگر صحبتی به میان نیامد و آنها بعد از شام خوردن خانه بانو را ترک کردند.

راز آن شب بعد از 20 سال کشف شد و آن این بود که آن شب حاج حسن به همراه فرماندهان سپاه در جلسه ای فوری با حضور رئیس جمهور شرکت داشتند و 20 سال بعد عکسی از آن جلسه در یکی از مجله ها چاپ شده بود که او آن را برای پدر بانو آورد و گفت: آقاجون این هم مدرکی برای غیبت طولانی آن شب من. پدر خندید و رویش را بوسید و گفت اما حالا دیگر سال ها از آن شب گذشته است.

از نظر پدر کار تمام شده بود و دیگر راضی به این وصلت نبود تا اینکه چند روز بعد که حسن قصد داشت به جبهه برود پیش از رفتن با یکی از دوستانش نزد پدر بانو آمد و رویش را بوسید و گفت من رفتنم با خودم است اما برگشتم با خدا و دلم نمی خواهد اگر برگشتی در کار نبود شما از من دلخور باشید و دوست دارم عذرخواهی ام را قبول و حلالم کنید.

همین رفتار حسن باعث شد مهرش به دل پدر بنشیند، بانو را صدا کرد و از او درباره حسن سوالی پرسید که آیا دلش به این ازدواج رضایت دارد و او با اینکه در دلش هوای حسن بود، شرم و حیا اجازه ابراز احساسش را نداد و گفت هر چه شما صلاح بدانید، پدر لبخندی به حسن زد و گفت: ان شاءالله در بازگشتت با خانواده تشریف بیاورید.[3]

 

ادامه دارد...

 
  1. بانو الهام حیدری.
  2. شهید حسن تهرانی مقدم، فرمانده جهاد خودکفایی سپاه که در بیست و یکم آبان ماه سال 90 به شهادت رسید.
  3. برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.

 

دیدگاه تان را بنویسید