محمد رضا مریدی: هیچ وقت سیاست مدار‌ها از هنر راضی نبودند

جامعه شناسی هنر امروزه سوژه اغلب پایان نامه های دانشجویان رشته های هنری و یا علوم اجتماعی است.جامعه شناسی هنر به عنوان گرایشی پژوهشی در بین دو طیف مهم دانشگاهی اعم از هنرمندان و جامعه شناسان دغدغه ای مهم و چالش برانگیز است.

لینک کوتاه کپی شد
به گزارش جی پلاس، دکتر محمدرضا مریدی از اعضای هیات علمی دانشگاه هنر معتقد است مطالعات جامعه شناسی هنر چه در دانشگاه هنر و چه دانشگاه علوم اجتماعی دو انتظار متفاوت را شکل می دهند اما این دو راه متفاوت نیست. بلکه هر کدام بنابر دغدغه های خود به این مسئله می پردازند.

یکی از مباحثی که در جامعه شناسی هنر مدرن بسیار مورد توجه قرار گرفته است، مسئله هنر برای هنر است. دکتر مریدی معتقد است که هنر برای هنر نیز از یک خاستگاه اجتماعی برخوردار است و دارای مواضع می باشد. بنابراین نسبت به اجتماع خود بی تفاوت نیست بلکه هنری است که متوجه طبقه متوسط است.
دکتر محمدرضا مریدی استاد دانشگاه هنر و عضو هیات علمی این دانشگاه درباره وضعیت جامعه شناسی هنر در دانشگاه ها گفت: برای رشته های علوم اجتماعی جامعه شناسی هنر تا پیش از این وزن زیادی نداشت. به خصوص اینکه در جامعه شناسی مسائل بغرنج زیادی داریم. مثل جامعه شناسی جرم، نابه هنجاری‌ها‌،رسانه‌ها،فساد، خانوارده و… پدیده هایی که به شکل خیلی آشکار و عیان ما با آنها درگیر هستیم.در مرحله اول به نظر می آید که آنها فوریت زیادی برای نظریه پردازی دارند.به این ترتیب جامعه شناسی هنر مثل یک بخش لوکس در جامعه شناسی کمتر به آن توجه می شد. اما امروزه دیگر اینگونه نیست.
این استاد دانشگاه در ادامه اظهار داشت: امروزه جامعه شناسی هنر نسبت به قبل اهمیت خودش را بیشتر آشکار کرده است. اما سمت دیگر یعنی از سمت دانشگاه‌های هنر هم باید جامعه شناسی هنر را ببینیم. از سمت دانشگاه‌های هنر هم انتظاراتی که از جامعه شناسی هنر می رود کمی مبهم است. یعنی جامعه شناسی هنر را به مثابه روشی برای نقد هنر یا ابزاری برای فهم هنر در نظر می گیرند. در واقع بیشتر یک مواجه فلسفی با جامعه شناسی هنر داشتند. شاید بهتر باشد بگوییم یک مواجه منفعت شناسانه با جامعه شناسی هنر داشتند. به این ترتیب با ما دوتا رویکرد متفاوت مواجه هستیم. البته امروزه در دانشگاه هنر هم این نگاه در حال تغییر است.
این عضو هیات علمی دانشگاه هنر با بیان علت تغییر نگرش ها به جامعه شناسی هنر در دانشگاه های هنر و علوم اجتماعی، گفت: ابتدا باید با یک دوره شناسی متوجه شویم چرا در دانشگاه هنر، جامعه شناسی هنر مهم شده است. نسل یا موج اول مطالعات هنر در ایران، گره خورده بود با باستان شناسی؛ یعنی باستان شناسان بودند که سراغ هنرهای تاریخی ایران رفتند و درباره آن به بحث پرداختند. بعد از باستان شناس‌ها نسل دوم مطالعات، مطالعات تاریخی بود یعنی مثلا مطالعه روی تاریخ هنرهای صفوی؛ می توانیم این دوره شناسی را از نظر زمانی تقسیم بندی کنیم. یعنی بگوییم نیمه اول قرن سیزدهم باستان شناسی، در سال های ۱۳۱۰ به بعد تاریخ گرایی در مطالعات هنر و در دهه ۳۰ و ۴۰ مردم شناس ها وارد مطالعات هنر شدند.
دکتر مریدی در ادامه با تاکید بر اهمیت مطالعات مردم شناسی در هنر در دهه های ۳۰ و ۴۰، بیان داشت:در مطالعات دهه ۳۰ و ۴۰ مردم شناسی مهم بود. چرا مهم بود؟ مثلا ادبیاتی های ما هم وقتی می نوشتند مانند مردم شناس ها می نوشتند مثل اقای جلال ال احمد، دولت آبادی، ساعدی و… پیش تاز های ادبیاتی های ما به سبک و سیاق مردم شناسان نوشتند. اثار جلال ال احمد را ببنید اثاری مثل مثل تات نشین های بلوک زهرا، اورازان یا اهل هوا ساعدی؛ همان می شود که بعدا مجله هنر و مردم را منتشر می کنند.حتی موسیقی هم گرایش های مردم شناسانه غالب می شود مثلا به این فکر می کنند که سازهای دوره قاجار را دوباره زنده کنند. یک گرایش مردم گرایانه که اتفاقا در موسیقی ادامه پیدا می کند.
این استاد دانشگاه هنر در ادامه افزود: در سال های پس از انقلاب این گرایش مردم شناسانه جای خود را به یک گرایش مطالعات فلسفی هنر می دهد. در سال های بعد از انقلاب به تدریج از همان دهه شصت مطالعات مردم شناسانه هنر جای خود را به مطالعات فلسفی می دهد. بعد از انقلاب یک رشته ای به اسم فلسفه هنر در اول دهه هفتاد تاسیس می کنیم. یا حکمت هنر اسلامی یا مباحثی از این دست رشد پیدا می کند تا دهه ۸۰ از این دهه کم کم مطالعات اجتماعی هنر شکل می گیرد.ما در هر دوره ای از نظر زمانی و در بستر اجتماعی یک گرایش برجسته شده ای در مطالعات هنر داشتیم. در یک دوره تاریخ هنر، یک دوره ای باستان شناسی هنر و… اما الان مطالعات اجتماعی مهم هست یعنی جامعه شناسی هنر.
این عضو هیات علمی دانشگاه در ادامه اظهار داشت: امروزه جامعه شناسی به یک جریان مطالعاتی مهم در جریان هنر تبدیل شده است. امروز در همین دانشگاه هنر و دانشگاه های دیگر تعداد زیادی پایان نامه وجود دارد که گرایش های جامعه شناسانه دارند. چون در زمانی دارند کار می کنند که مطالعات اجتماعی هنر اهمیت پیدا کرده یا عبارت دیگر ضرورت پیدا کرده است. ضرورتی حتی بیش از مطالعات مردم شناسی و فلسفی. اتفاقا پایان نامه های زیادی در دانشگاه های علوم اجتماعی نیز وجود دارد که گرایش هنر در آنها زیاد شده است مثلا روی سینما، گالری، موزه کار می کنند. ما رشته ای به عنوان جامعه شناسی نداریم یک واحد درسی هست. در دنیا هم کمتر رشته ی جامعه شناسی هنر داریم. این یک گرایشی است که در جامعه شناسی دنبال می شود. البته برخی دانشگاه‌های کانادا و انگلیس این رشته را دارند اما بیشتر یک گرایش پژوهشی هست تا گرایش اموزشی.
این استاد جامعه شناسی هنر در ادامه بیان داشت: در دانشگاه علوم اجتماعی و هنر دو گرایش متلاطی از جامعه شناسی هنر را تشخیص دهیم. شما جامعه شناسی هنر را مطالعه می کنید که جامعه را بشناسید، هنر یک میدان مطالعاتی هست که با آن جامعه را بشناسید. یا اینکه جامعه شناسی هنر کار می کنید که هنر را بشناسید. دانشگاه علوم اجتماعی با مطالعه هنر و کند و کاو مثلا در سینما مسئله آن شناخت جامعه است. با مطالعه جامعه شناسی هنر باعث شناخت تئاتر و … می شود.
دکتر مریدی در پاسخ به این سئوال که آیا تصویری که هنرمند از جامعه منعکس می کند، تصویری دقیق است یا خیر؟ گفت: بحث سر انعکاس نیست ما این انتظار را از هنرمند نداریم.این انتظار تقلیل گرایانه می شود که هنرمند آینه جامعه خودش باشد. اما در جامعه شناسی همیشه این بحث هست. مثلا جامعه شناسی نمی تواند تفسیری از کل جامعه ارائه دهد. جامعه شناسی با مطالعه چه چیزی درباره کل جامعه می تواند نظر دهد؟ این یک دغدغه جامعه شناسانه است . اصلا سراغ چه چیزی برویم که معرف همه جامعه باشد؟ سراغ هیچ چیز. جامعه شناسی دنبال یک چیز حاضر و آماده نیست که فرضا با مطالعه آن کل جامعه را بتواند در نظر بگیرد.
این استاد دانشگاه هنر در ادامه بیان داشت: به نظرم چه در دانشگاه هنر و چه دانشگاه علوم اجتماعی دو انتظار متفاوت از جامعه شناسی هنر وجود دارد اما این دو راه متفاوت نیست. ما نمی توانیم تعریف دقیقی از جامعه شناسی هنر ارائه دهیم اما می توانیم حوزه کار و دایره فعالیت آن را مشخص کنیم.جامعه شناسی هنر یک جور خودآگاهی از وضعیت هنرمندان یا منجر به یک خودآگاهی از وضعیت آنها نهاد‌های هنری مثل دانشگاه هنر می شود. جامعه شناسی هنر بیشتر از اینکه علاقه‌مند به آثار هنری باشد تمایل دارد به شرایط تولید آثار هنری بپردازد.به این ترتیب می رویم سراغ نهادهای تولید هنر و یا پیشتیبان هنر و پیامدهای هنر.
او ادامه داد: ما در مطالعه اجتماعی هنر از هنر به مثابه یک اثر هنری صرفا صحبت نمی کنیم. بلکه ما علاقه مندیم به تجربه های هنری تجربه هایی که ممکن است در دور دست ترین نقاط ایران به دست بیاید. ما تجربه های هنری را در موزه‌ها و گالری‌ها دنبال نمی کنیم. به این ترتیب ما یک دایره وسیع تری از حوزه هنر را دنبال می کنیم و فراتر از شی اثر هنری هست و فراتر از مکان های هنری مثل گالری ها.به این ترتیب جامعه شناسی هنر در دانشگاه هنر مانع از این می شود که تجربه های هنری تقلیل گرایانه در اتلیه ها و یا محدود به اشیاء شود؛ ما سعی می کنیم این را فراتر ببنیم و دایره بحث را بازتر کنیم.
این عضو هیات علمی دانشگاه هنر درباره دیدگاه جامعه شناختی هنر برای هنر با بیان اینکه این بحث با سوء تفاهم های سیاسی زیادی همراه بوده، گفت: گاهی فکر می کنند هنر برای هنر به معنای یک هنر غیر اجتماعی است یا یک هنر غیر مسئول است. وقتی بحث هنر اجتماعی می کنیم انگار نقطه مقابلش هنر برای هنر است. هنر برای هنر را بوردو خیلی خوب توضیح می دهد. می گوید چگونه نظریه هنر برای هنر یک نظریه اجتماعی است. یعنی در یک شرایط اجتماعی تولید شد. وقتی می خواهد این را توضیح دهد کندو کاو می کند می رود سراغ نیمه دوم قرن نوزدهم فرانسه وقتی که فرانسه در یک کشمش اجتماعی تازه ای قرار می گیرد یعنی فرانسه از شرایط انقلاب در آمده و خود را بازسازی می کند. از یک طرف برخی نیروها متعهد هستند به تجربه های کمون و عدالت خواه و سوسیالیستی و از یک طرف یک طبقه روبه توسعه وگسترشی که آینده فرانسه را رقم می زند در حال ظهور است. یعنی بورژوازی شکل گرفته پس از انقلاب فرانسه.
این استاد دانشگاه در ادامه اظهار داشت: هنرمندان مثل خیلی از نیروهای اجتماعی دیگر در یک دو راهی تاریخی قرار می‌گیرند. آیا آنها باید با بورژوازی پس از انقلاب فرانسه که مشتاق به هنر هست و آنها را تامین و حمایت می کند همراه شوند؟ یا باید با علایق سوسیالیستی از انقلاب جمهور در آمده که به آنها شور هنری می دهد همراهی کنند؟هنرمندان در یک انتخاب بزرگ تاریخی قرار می گیرند.هنرمندان ناچار می شوند که یک راه سوم را انتخاب کنند. هنرمندان استقلال را انتخاب می کنند.استقلال نتیجه اش می شود نظریه هنر برای هنر؛هنرمندان هیچ کدام از مسیرهای از قبل تعیین شده را انتخاب نمی کنند. انها ناچار می شوند یک میدان کوچکی برای خودشان بسازند با روابط محدودی از هنرمندان که فکر می کردند آنها نه باید هنری تولید کنند برای طبقات بالا و نه پایین.
او در ادامه گفت: این هنرمندان قرار است هنری تولید کنند که برای خودشان است. اما این برای خودشان یک وضعیت اجتماعی است. هنری که به شدت در پیوند یک طبقه دیگر در حال ظهور است به اسم طبقه متوسط. به این ترتیب هنر برای هنر نظریه ای است در دل طبقه متوسط هنری فارغ از مردم یا بی اعتنا به مردم نیست بلکه در ارتباط با نوع دیگری از مردم است.
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: به عبارتی دیگر نظریه هنر برای هنر از نظر اجتماعی همزاد هست با رشد طبقه متوسط . به این ترتیب هنر برای هنر در ارتباط با نوع خاصی از مردم است. بله به طبقات بالا یا پایین خیلی اعتنایی ندارد اما به این معنا نیست که نسبت به جامعه یا موقعیت اجتماعی خودش ناآگاه است. هنرمندان این وضعیت سوم را انتخاب کردند. این یک سوء تفاهم بسیار مهمی است. برای اینکه اغلب سیاست مداران که یا از طبقه پایین یا بالا با شعارهای سیاسی حمایتگرایانه سر کار می ایند از هنرمندان توقع حمایت از همان طیف سیاسی خود را دارند. هنر مدرن انتظارات طبقه متوسط را برآورده می کند. طبقه متوسط با هنر مدرن جایگاه اجتماعی خود را تطبیق کرد.
دکتر محمدرضا موریدی درباره نحوه برخورد سیاست مداران با هنرمندان مدرن اظهار داشت: هیچ وقت سیاست مدار‌ها از هنر راضی نبودند چون انتظارات آنها را برآورده نمی کنند. عامی مردم یا طبقات پایین هم از هنر مدرن راضی نیستند چون انتظارات آنها را هم برآورده نمی کنند.پس هنر مدرن انتظارات چه طیفی را برآورده می کنند که این همه برای آن رسانه راه می اندازند موزه می گذارند مشخصا طبقه متوسط. همین طبقه متوسط هست که مدیریت موزه ها و رسانه ها را در اختیار دارد. به این ترتیب هنری است در پیوند با مردم نه بی اعتنا به مردم به شرطی که توضیح دهیم که منظورمان از مردم کی هست.
این استاد دانشگاه هنر درباره خاستگاه اجتماعی هنر انتزاعی گفت: هنر انتزاعی هم دارای مواضع اجتماعی است شاید تصویر در آن نباشد ولی در آن موضع گیری هست. وقتی که دولت ها انتظار دارند که هنر تصویر نشان دهد تصویری که دلالت می کند بر اتحاد یا شجاعت یا خواسته های ملی بعضی هنرمندان هیچ کدام از این تصاویر را بازنمایی نمی کنند. انها می روند سراغ هنر انتزاعی؛ برای همین کار آنها خیلی سیاسی می شود. انها با هنر انتزاعی دارند کار سیاسی می کنند. آنها با این کار دارند می گویند که هنر آنها باز تولید کننده سوژه های به هنجار قدرت نیست آنها دارند فاصله سیاسی خود را حفظ می کنند.
او در ادامه اظهار داشت: به این ترتیب با هیچ چیز نکشیدن مواضع سیاسی و اجتماعی خود را نشان می دهد. اگرچه هیچ چیز را نشان نمی دهد ولی به این معنا نیست که هیچ معنایی کار آنها ندارد. ما با هر کارمان موضع گیری می کنیم شاید حرف سیاسی نزنیم ولی مواضع سیاسی که داریم. هنرمندان همین هستند ما از هنرمندان انتظار داریم که تصویر گری کنند ممکن است یک نفر با کشیدن گل و درخت بی اعتنایی خودش را به انتظارات سیاسی از هنر نشان دهد. او کار سیاسی می کند و اتفاقا برعکس آن در زمانی که دولت می گوید پرهیز از سوژه های اجتماعی کنید و بروید سراغ هنر انتزاعی مثل دهه ۴۰ در ایران که هنر مدرن آن زمان هنرهای تزئین گرا بود. ان زمان هنرمندان می رفتند موضوع گرا کار می کردند سوژه تصویر کار می کردند و مردم عادی را نقاشی می کردند که مواضع خود را نشان دهند. به این ترتیب مهم این است که هنرمندان مواضع دارند نه اینکه چه چیزی را ترسیم می کنند ایا چیزی که ترسیم می کنند با انتظارات ساده ما همخوانی دارد یا نه. گاهی وقت ها با نکشیدن یا هیچی نگفتند ما مواضع مان را اعلام می کنیم.

 

دیدگاه تان را بنویسید