پادشاهی عربستان که رویای کنار زدن ایران و مطرح کردن خود به عنوان هژمون منطقه ای جدید را در سر می پروراند، باید از شدیدترین شکست های اخیر خود در یمن، عراق، لبنان و حتی داخل کشورش درس عبرت بگیرد.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، روزنامه آمریکایی «بوستون گلوب» در گزارشی نوشت: در کل حیات مدرن پادشاهی عربستان سعودی - تقریبا 90 سال - این پادشاهی نفوذ بی نظیری نسبت به سایر نقاط جهان داشته است و دلیل آن ثروت بالای ناشی از ذخایر نفتی پایان ناپذیر آن، و موقعیت ویژه آن به عنوان خانه اصلی ترین مقدسات اسلام است. آل سعود به عنوان حاکمان مطلقه این کشور، خود را متحد قوی بنیادگرایان اسلامی می دانند و در برابر هر گونه تغییر در وضعیت فعلی واکنش نشان می دهد.

به همین دلیل است که فعالیت های اخیر در این کشور، ناظران را گیج کرده است. شاهزاده «محمد بن سلمان» 32 ساله به عنوان ولیعهد و پادشاه آینده این کشور، شاهزادگان رقیب را متوقف کرده و کنوانسیون های سیاسی را کنار گذاشته است. او همزمان قدرت را در یک حلقه کوچک تقویت کرده است.

اما اشتباه است که باور کنیم که محمد بن سلمان یک اصلاح طلب است. تنها چیزی که او ثابت کرده علاقه مند به اصلاح آن است، دست نخورده ماندن و بدون نفوذ ماندن قدرت خانواده اش است. شاهزاده جوان ممکن است تلاش های خود را برای اصلاح سلطنت سعودی منسجم تر کند. اما برنامه های گسترده ترش برای کشورش، خاورمیانه و اسلام، به دلیل محدودیت های ساختاری عربستان سعودی شانس بسیار کمی برای موفقیت دارد که علت آن محدودیت های ساختاری عربستان است و اینکه فرد اصلاح طلب خودش بخشی از حکومت است - یک پادشاه ارثی غیر قابل قبول که مشروعیت آن نمی تواند مدرنیزاسیون جدی را حفظ کند.

عربستان سعودی علیرغم فرهنگ نخ نما شده اش به طور پیوسته آمریکا را به نزدیک ترین متحد خود تبدیل کرده است. ثروت مستحکم عربستان بدهی های ایالات متحده را تامین می کند؛ این کشور می تواند بازارهای جهانی نفت را با توجه به منافع واشنگتن تنظیم کند همانطور که در طی حمله به عراق انجام داد؛ و برند فوق رادیکالی اسلام تحت حمایت دولت آن، نیروی محرک مرکزی در ظهور افراط گرایی خشونت آمیز در حدود 40 سال در جهان بوده است (منتقدین پادشاهی معمولا به این نکته اشاره می کنند که 15 نفر از 19 مظنون حمله 11 سپتامبر از عربستان سعودی بوده اند). هر چه این دو کشور متفاوت هستند، سرنوشت و ثروت آنها اغلب در هم آمیخته است.

به همین دلیل است که واشنگتن توجه ویژه ای به آسیب دیدگی های منطقه ای دارد که به واسطه خروج عربستان سعودی از رویکرد قدیمی اش به وجود آمده است. این پادشاهی به تعهد تاریخی خود در قبال دولت فلسطین که بیشتر لفاظی بود، پایان داد هنگامی که با به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل توسط «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا تنها مخالفت ظاهری کرد. رهبران فلسطینی به طور فزاینده عربستان سعودی را به عنوان متحد اسرائیل می بینند.

این کشور دوست آمریکا کارزار طولانی را برای رادیکالی کردن کشورهای مسلمان به راه انداخته است.

در اوایل ماه دسامبر، عربستان سعودی تلاش کرد تا تکلیف جنگ وحشتناک خود را در یمن با رویکرد شگفت انگیز «علی عبدالله صالح» رئیس جمهور پیشین این کشور که در سه سال گذشته علیه ریاض مبارزه کرده بود، روشن کند. اما ائتلاف این کشور با صالح دو روز بیشتر طول نکشید و او کشته شد. صالح و سعودی ها بار دیگر توانایی حوثی ها را دست کم گرفتند.

محمد بن سلمان در ماه نوامبر هم با شکست مواجه شد زمانی که تلاش هایش برای برکناری «سعد حریری» نخست وزیر لبنان و جایگزینی وی با یک سیاستمدار مزدور عربستان شکست خورد. این اقدام ترس از وقوع جنگ جدید منطقه ای را که شامل ایران، اسرائیل، حزب الله و عربستان سعودی است، شکل داد؛ اقدامی که به سرعت به شکست رسید.

قدس عمدتا اقدام ترامپ است و جنگ در یمن شامل نگرانی های امنیتی است که دامنه آن از روزهای نخستین سلطنت سعودی آغاز شده بود. اما بحران لبنان شامل سیاست های شناخته شده منطقه ای است و به طور کامل هدف داوطلبانه شخصی عربستان را نشان می دهد. چگونه تلاش های عربستان سعودی برای ترساندن لبنان برنامه های بعدی این کشور را نشان می دهد و به همین دلیل دستیابی به آنها بعید به نظر می رسند؟

رهبری در حال ظهور محمد بن سلمان در حال حاضر تبدیل به یک تحقیق در مورد محدودیت های خودشیفتگی در سطح جهانی شده است. عربستان سعودی رهبر پرشوری دارد که بلندپرواز است، اما او ناخواسته نشان داده است که ذخایر این کشور در حال به پایان رسیدن است - و این که سیستم سیاسی عربستان سعودی ممکن است اساسا غیر قابل اصلاح باشد.

رهبران عربستان سعودی غالبا غنی هستند و بر خلاف برخی از تصورات ساده، از یک استراتژی بزرگ در زمینه های مذهب، سیاست های منطقه ای، بازارهای نفت و مالی پیروی می کنند. آنها دارای توانایی های جدی برای تأثیرگذاری بر جهان هستند. در میان دیگر دستاوردها، سعودی ها متحد پایدار آمریکا هستند و روابط عمومی خود را بهتر از دیگر دولت های خودکامه مدیریت کرده اند.

روایت آمریکا درباره عربستان سعودی همیشه از واقعیت به دور است. آمریکا ابتدا برای تامین نفت خود و بعدها برای مدیریت عرضه جهانی نفت در راستای اهداف سیاسی آمریکا به عربستان وابسته بوده است. در نتیجه، اشتیاق پایداری برای داستان های مربوط به اصلاحات عربستان سعودی وجود دارد. «عبدالله العریان» یک مورخ در دانشگاه «جورج تاون»، 70 سال از کلیپ های نیویورک تایمز را تهیه کرده است که شاهزادگان سعودی را در زبان اصلاحات توصیف می کند که از مقاله سال 1953 آغاز می شود و با مقاله «توماس فریدمن» در ماه نوامبر تحت عنوان «بهار عربی عربستان سعودی» پایان می یابد. روایت های غربی بر روی اصلاحات - چه واقعی یا فرضی - متمرکز شده اند، زیرا ایالات متحده در پی همکاری با ریاض در زمینه انرژی و امنیت است و در نتیجه به گفته العریان، ایالات متحده اغلب واقعیت های ناراحت کننده مانند سرکوب شهروندان سعودی و یا افت شهرت آمریکا در منطقه را نادیده می گیرد.

محمد بن سلمان هنگامی به قدرت رسید که پدرش سه سال پیش پادشاه شد. او مناصب کلیدی، از جمله وزارت دفاع را برعهده گرفت و به رغم مخالفت شاهزادگان مسن تر، جنگ یمن را راه اندازی کرد. در سال جاری ولیعهد قبلی با بن سلمان جایگزین شد. هیچ کس در عربستان سعودی وانمود نمی کند که ملک سلمان در مورد امور تصمیم گیری می کند؛ زیرا بن سلمان جوان تر به طور آشکار مسئول این کار است.

عربستان سعودی پس از گذشت چندین دهه از طریق فعالیت های منطقه ای، در حال حرکت است. هنگامی که قیام های عرب در سال های 2010 و 2011 آغاز شد، عربستان سعودی نیروهای خود را برای سرکوب قیام مردم به بحرین فرستاد. سعودی ها میلیاردها دلار صرف حمایت از یک کودتای نظامی سکولار در مصر کردند، در حالی که همزمان سلاح و پول در اختیار مخالفان مسلح و تروریست ها در سوریه قرار می دادند. آنها از افراد مسلح در جنگ داخلی لیبی حمایت کردند. آنها اخوان المسلمین را در سراسر منطقه  به شدت سرکوب کردند و سعی کردند بر جناح های فلسطینی نفوذ داشته باشند.

عربستان سعودی تنها پس از آنکه متوجه شد که نفوذ منطقه ای آن به شدت در خطر است دست به چنین اقداماتی زد.

عراق که زمانی یک متحد قابل اعتماد از بلوک منطقه ای اعراب سنی بود، اکنون توسط اکثریت شیعه حکومت می شود و از روابط دوستانه ای با ایران برخوردار است.  با وجود میلیاردها دلار سرمایه گذاری در طول نیم قرن برای ارتقا وفاداری، لبنان از مدار عربستان خارج، و به ایران نزدیک تر شده است.

هنوز مشخص نیست که آیا سعودی ها از سطح انزجار جهانی خود آگاهی دارند یا نه.

همانطور که پادشاهی عربستان رویای کنار زدن ایران و مطرح کردن خود به عنوان هژمون منطقه ای جدید را در سر می پروراند، باید از شدیدترین شکست های اخیر خود درس عبرت بگیرد: یمن، لبنان و پاک سازی اخیر خود تحت عنوان برنامه مقابله با فساد. بعید است که عربستان سعودی به زودی به یک جمهوری تبدیل شود و به رغم طرح «چشم انداز 2030» محمد بن سلمان، ایجاد یک اقتصاد مدرن  بعید به نظر می رسد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.