پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

گفت و گو با حسین شیخ الاسلام به مناسبت روز مقاومت اسلامی

شیخ الاسلام: نقص اصلی انقلاب های منطقه فقدان رهبر است

بیست و سوم مرداد ماه، روز مقاومت اسلامی است. مقاومتی که پس از به ثمر نشستن انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(س) روح تازه و امید دیگری یافت.

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، به مناسبت این روز و با توجه به تحولات اخیر در کشور‌های اسلامی به سراغ قائم مقام سابق وزیر امورخارجه، حسین شیخ الاسلام رفته است تا به بررسی مسائل منطقه و نقش گذشته و حال ایران در این تحولات بپردازد. حسین شیخ الاسلام که سمت‌هایی مانند دبیر کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، رئیس مجمع سازمان‌های مردم‌نهاد حامی آزادی قدس شریف و سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه را نیز در کارنامه خود دارد. در این گفت وگو با نگاهی مثبت به آینده این تحولات، آگاهی و آمادگی ایران را برای بهبود وضع جبهه مقاومت را ضروری خواند:

از 18 دسامبر 2010 و خودسوزی محمد بوعزیزی تا به امروز شاهد تحولات بی‌سابقه و حیرت‌آوری در بخش عظیمی از کشورهای شمال افریقا و در پی آن غرب و جنوب غربی آسیا بوده‌ایم. برخی تحلیل‌گران آن را «بهار عربی» و «جنبش‌های استقلال طلب» صرف می‌خوانند و متفکرین بسیاری هم این حرکات را «بیداری اسلامی» معرفی می‌کنند. شما این مجموعه قیام‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا همگی دارای ماهیت کاملا و یا نسبتا یکسان و قابل اشاره‌ای هستند؟ گذشته از این، می‌دانیم تلاش جمهوری اسلامی در مقابل کشورهای مسلمان منطقه از زمان حضرت امام خمینی(س)، همواره در راستای الگو‌سازی و الهام بخشی بوده است. برای مثال در بخشی از پیام ایشان در 31 شهریور ماه 1362 و یا سخنرانی ایشان 28 آذر 1358 و به ویژه 28 مهرماه 1359 نشان می‌دهد امام، انقلاب اسلامی ایران و صدور آن را به معنی بیداری سایر کشورهای تحت سلطه و به ویژه کشورهای اسلامی می‌داند. با توجه به جزئیات تحولات این قیام‌ها و خیزش‌ها آیا می‌توان مدعی شد این تلاش‌ها به ثمر رسیده و این خیزش‌ها نسبتی با آرمان حضرت امام(س) یعنی صدور انقلاب اسلامی به سایر کشورها دارد؟ نقش ایران را در کجای این حرکات موثر می‌دانید؟

روش حضرت امام برای انقلاب ایران با روش‌های سابق برآن چند فرق اساسی داشت. انقلاب‌های پیش از آن همگی متکی بود بر تشکیل یک ارتش آزادی‌بخش. ارتش آزادی‌بخش معمولا از نخبه‌های انقلابی تشکیل می‌شد و البته با تعدادی سرباز به کار خود شکل می‌داد. مثلا در روسیه این ارتش، ارتش کارگران بود. یعنی نخبگان انقلاب بر اساس تئوری‌های مارکسیسم کارگران را جزو بدنه ارتش سرخ قرار داده بودند. در چین این ارتش، ارتش کشاورزان بود و در انقلاب الجزایر هم ارتش مجاهدین شکل گرفت و در هر کجای دیگر هم همین منوال برقرار بود. در انقلاب ایران هم البته سازمان مجاهدین خلق که به نوعی فریب مارکسیست‌ها را خورده بودند، همین رویکرد را درپیش گرفتند که «جنگ مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک». این افراد حتی روش خود را به حضرت امام نیز پیشنهاد دادند اما روش ایشان با این روش تفاوت بارزی داشت. روش ایشان این بود که خود مردم را ده نفر- ده نفر، صد نفر- صدنفر و یا حتی در مراکزی مثل تهران میلیون-میلیون با دست خالی و نیت قربت الی الله به خیابان‌ها می‌کشاند. اولین نتیجه این حضور منسجم و شعار‌های مشخص و الهی تغییر در درون خود شخص بود. آن وقت وقتی به صحنه می‌آمد و درمقابل دشمن مسلح قرار می‌گرفت با غسل شهادت و احتمال مجروح یا کشته شدن پا به میدان می‌گذاشت. وقتی این تکامل فرد به فرد با این حضور میلیونی همراه می‌شد، دیگر طبیعتا «توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد»؛ یعنی ماشین سرکوب دشمن فلج می‌شد. پس حضرت امام با سه محور جدید انقلاب اسلامی ما را بنا کردند: حضور توده مردم با دست خالی، حضور مکتب و عقیده اسلامی و البته مولفه رهبری.

جنبش‌هایی که در منطقه به نام بیداری اسلامی شکل گرفته است دو محور اول را از اندیشه و روش امام گرفته‌اند، اما نقص اصلی آنها فقدان رهبری است. البته همه این نهضت‌ها نباید عینا مانند انقلاب ما باشند، هر ملتی فرهنگ و تاریخ و واقعیت خود را دارد. اما این دو محور، یعنی حضور مردم و حضور ایدئولوژی و فرهنگ اسلام مانند شعار «الله اکبر» و یا نماز‌های جمعه و شکر که نمادی اسلامی است، نشان می‌دهد همان انگیزه اسلامی و الهی در مردم انقلابی این کشور‌ها نیز دیده می شود.

این روش حضرت امام(س)، نه فقط در انقلاب که بعد از آن هم در تمامی اتفاقات جمعی ملت ما دیده می‌شود. برای مثال در فتح لانه جاسوسی، در جنگ تحمیلی و در مراسم برائت همواره این عموم مردم بوده‌اند که به صحنه آمدند و نقش اساسی را بر عهده گرفته اند. حتی خود حضرت امام در سال 67، در پیامی به مناسبت سالروز کشتار حجاج ایرانی، انتفاضه فلسطین را برآمده از برائت ما معرفی می کند.!S1!

یکی دیگر از حرکات موثر امام همین روز قدس بوده است که ایشان مردم را با زبان روزه به راهپیمایی در آخرین جمعه ماه رمضان دعوت کرده و این‌گونه عنصر دین را در این مقابله پررنگ ساخته اند.

مسلما این قیام‌ها و نهضت‌ها حرکاتی تاریخی و بزرگ و ضرب شست قابل توجهی برای دولت‌های استکباری بوده است. اما گذشته از خود قیام‌ها و انقلاب‌های منطقه، آیا این حرکات را به-ثمر-نشسته و به-هدف-رسیده تحلیل می‌کنید یا اینکه استبداد سابق به نوعی در دوران تثبیت هر انقلاب در حال به اصطلاح مصادره و استحاله انقلاب های مردمی است؟

در اینکه استکبار در پی عقب‌نشینی آگاهانه و مبتکرانه برای از دست ندادن مواضع خود است شکی نباید کرد. استکبار از ملت‌های منطقه سیلی محکمی خورده و در پی جبران این اتفاقات است. برای مثال در مصر نتوانست مبارک را حفظ کند، سپس سعی کرد با بازگرداندن عمر سلیمان جایگاه خود را تثبیت کند و نهایتا بعد از ناکامی در همه این موراد تلاش کرد ارتش را را به صورت منسجم در مقابل مردم و به دور از درگیری با آنها حفظ کند. تثبیت انقلاب بستگی به تلاش و وحدت ملت‌ها بعد از انقلاب دارد اما به نظر من تا وقتی مردم در صحنه هستند دولت‌های استکباری نمی‌توانند موفق باشند.

جایگاه کشور ما در دوران تثبیت و استقرار حکومت های مردمی بجای بازتولید حکومت های دیکتاتور سابق چیست؟

جایگاه کشور ما در یک نقطه بسیار کلیدی و اساسی است و آن هم نظریه‌پردازی و حکومت‌سازی است. ما باید نمونه موفقی در امور اقتصادی، قضائی، اجتماعی و فرهنگی باشیم تا این کشور ها ما را الگوی خود قرار دهند. تلاش‌های امنیتی و اطلاعاتی کشورهای استکباری برای انحراف انقلاب‌ها حضور قوی ما را برای مقابله با آنها می‌طلبد.

خب همان‌طور که شما هم گفتید این نظریه پردازی باید با فرهنگ بومی هر منطقه آمیخته شود...

ما ابتدا باید برای خودمان این الگو را ایجاد کنیم. اگر بتوانیم یک اقتصاد موفق از خود نشان دهیم دیگر دنباله رو ترکیه یا اقتصاد بازار آزاد غرب نمی روند. این نظریه پردازی کار علمایی است که باید بگویند اقتصاد اسلامی باید چگونه باشد. ما در مردم‌سالاری خود به یک الگوی موفق رسیده ایم. بالاترین مقام این کشور با انتخاب خبرگانی توسط مردم انجام می‌شود که آنها به صورت تخصصی رهبر را انتخاب می‌کنند. یعنی در این مسئله از عوام زدگی جلوگیری شده است.

سوال من چیز دیگری بود. سوال این است که آیا خود نظریه پرداز‌های این کشور‌ها در نشست‌هایی با نظریه‌پردازهای ما مشارکت و مبادله نظر رسمی داشته‌اند تا این نقش نظریه‌پردازی که شما به آن اشاره کردید، حاصل شود؟

نه، باید این اتفاق بیفتد. ولی من البته درمورد خودمان می‌گویم. ما باید در درون خود پیش از هرجا الگو سازی کنیم.

اهمیت تحولات منطقه، جدا از آرمان رهایی مسلمانان مستضعف از چنگال حکومت‌های مستبد، در سیاست‌های راهبردی خارجی و امنیت ایران چیست؟

دو جبهه در منطقه درحال فعالیت‌اند. جبهه اول آمریکا، اسرائیل، شاه‌های عرب و حکام مستبد و جبهه دوم مردم، انقلاب ایران، اسلام، حزب الله و حماس و جهاد‌. طبیعی است در این درگیری نفع هر جبهه نوعی ضرر برای جبهه دیگر است. در این مقابله ما منسجم‌ترین و متشکل‌ترین مرکز جبهه هستیم و لذا نقش ما پر اهمیت تر از باقی مراکز است. اسرائیل زمانی تا بیروت پیشروی کرد، اما چندین سال است شکست‌های پی در پی خورده، اراضی خود را از دست داد و حتی نقش مظلومیت خود را از دست داده و برای همه مسجل شده است که اسرائیل ظالم و فلسطینیان مظلوم‌اند. اسرائیل نه تنها محبوبیت خود را در ملت‌های غربی، بلکه حتی نفوذ سابق را در دولت‌های آنها هم ندارد.

مسلما بیداری ملت‌های مسلمانان استکبار ستیز، به نوعی بیداری دولت‌های استکباری و متجاوز را هم به همراه داشته است. آینده تحولات جاری منطقه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در خط مقاومت و جبهه پایداری ما یک حلقه ضعیف وجود داشت و آن هم سوریه است. جبهه استکبار درمقابل از دست دادن سنگرهایی مثل مصر در پی ضربه زدن به این حلقه و سنگر متحد ما افتاد. درگیری و مسئله سوریه امروز یک مسئله تعیین کننده است و سرانجام این درگیری می‌تواند در موازنه این دو جبهه نقشی اساسی داشته باشد. اگر ما و مردم منطقه بتوانیم این دوران را با مدیریت هدایت کنیم به یک تمدن جدید اسلامی و یک وحدت فراگیر خواهیم رسید؛ ان شاء الله.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.