جای تعجب دارد چرا انگلیس باید در برابر درخواست آمریکا به منظور توقیف یک کشتی نفتکش ایرانی در آب های جبل الطارق اینگونه برده وار سر تسلیم فرود بیاورد.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، هفته نامه انگلیسی اسپکتاتور در گزارشی تحت عنوان «آنچه انگلیس می تواند از ایران در خصوص حفظ حاکمیت ملی خود بیاموزد» نوشت: به گفته «النور روزولت» همسر فرانکلین روزولت سی و دومین رئیس‌ جمهور آمریکا و بانوی اول ایالات متحده، اولین رئیس کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد و یکی از فعال‌ ترین شخصیت‌ های قرن بیستم در ترویج و توسعه حقوق بشر و گسترش فعالیت‌ های انسان‌ دوستانه نهادهای بین‌ المللی، «افکار بزرگ در مورد ایده ها صحبت می کنند. افکار متوسط در مورد حوادث صحبت می کنند. افکار کوچک در مورد مردم صحبت می کنند»

این مقاله در مورد ایده هاست، نه مردم.

در سال 1964، مجلس ایران با دستور آمریکا و حمایت شاه، لایحه اعطای مصونیت به مستشاران نظامی آمریکا اعضای خانواده های آنان و کارکنان دیپلماتیک مورد حمایت آنها را تصویب کرد و با این کار شاید یکی از معروف ترین خطابه های امام خمینی را برانگیخت؛ خطابه ای که چند روز بعد به تبعید وی از کشور منجر شد و چندین سال بعد حوادثی را رقم زد که به وقوع انقلاب اسلامی در ایران منجر شد.

به وضوح در این اینجا این خطابه به همان اندازه که مذهبی بود رنگ و بوی ملی گرایانه داشت. 

انگلیس، و به طور خاص دولتی که ادعا می کند حاکمیت ملی را گرامی می دارد، بهتر است از دستورالعمل ایران درس بگیرد.

در اینجا نکته اصلی در مورد ایران و کلید فهم نقش آن در سیاست جهانی این است: ترسی که انقلاب ایران در غرب ایجاد می کند، ناشی از این نیست که یک پروژه مذهبی را تشکیل می دهد، بلکه شامل یک ملی گرایی است. و این تمام مشکل است. جهانی سازی همیشه به هژمون نیاز دارد تا آن را هدایت کند. به طور حتم، آن هژمون از کسانی که به اندازه کافی ناخوشایند هستند برای پیروزی بر چالش خود خوشش نمی آید. اصطلاح ایرانیان برای انگلیس به عنوان «شیطان کوچک» در کنار «شیطان بزرگ» که برای آمریکا به کار می رود، نشان می دهد که آنها چگونه به روابط ما با هژمون نگاه می کنند.

نمایندگان انگلیسی شاید با دلسوزی به اعتراضات هنگ کنگ علیه معاهده پیشنهادی استرداد مجرمان به چین نگاه کنند اما باید از این اعتراضات درس بگیرند و در قانون مشابه آن با آمریکا که بر اساس آن آمریکا می تواند خیلی راحت تر از انگلیس خواستار استرداد مظنونین از لندن شود تجدید نظر کنند. 

نمادگرایی واضح است. اما جدای از این جای تعجب دارد چرا انگلیس باید در برابر درخواست آمریکا به منظور توقیف یک کشتی نفتکش ایرانی در آب های جبل الطارق این گونه برده وار سر تسلیم فرود بیاورد. این اتفاق زمانی می افتد که برخلاف کشورهایی چون آلمان و ژاپن، شما توانایی حمایت از خود را از دست می دهید و دست نشانده اقتصادهای قوی تر می شوید. فقط به این دلیل که لندن در آستانه جدایی از بزرگ ترین شرکای تجاری خود قرار دارد، مجبور می شود برای کم کردن شکاف و دستیابی به توافق تجاری با آمریکا تن به هر کاری حتی «راهزنی دریایی» بدهد. 

چه غم انگیز است. زمانی انگلیس چیزهایی را برای خود ساخت اما حالا...

با چنین اسکیزوفرنی هایی، لطفا یکی توضیح بدهد: فایده این همه تلاش برای تحقق برگزیت و به اصطلاح اعاده «حاکمیت ملی» از بروکسل چیست اگر قرار باشد از باقی ماندن زیر یوغ از یک طرف بانک ها و از سوی دیگر واشنگتن این همه شاد باشید؟ 

در خصوص روابط انگلیس با کشوری که معنای بازپس گیری استقلال را از زمان سقوط شاه به عنوان دست نشانده آمریکا در سال 1979 درک کرده است، ما باید کار را با تعویض متقابل نفتکش های توقیف شده شروع کنیم. دادگاه های جبل الطارق به رفع توقیف نفتکش ایرانی رای دادند. با این همه آخرین تلاش های آمریکا برای ممانعت از آزادی این نفتکش تئوری مرا ثابت می کند: ادامه وقایعی که سرمنشا آن در آمریکا است و انگلیس به عنوان نیروی نیابتی وارد عمل می شود.

در مرحله بعد، ما باید این دروغ بزرگ را کنار بگذاریم که علت طرد ایران، بنیادگرایی مذهبی آن است. ایران یک کشور بنیاد گرا نیست. و وقتی عنصر بنیادگرایی مذهبی برای آمریکا و انگلیس دردسر ساز می شود که لندن و واشنگتن با کشوری مانند عربستان سعودی متحد می شوند.

تاکنون سعودی ها حتی اجازه ساخت یک کلیسا را در داخل مرزهای خود نداده اند و در عوض وهابیت را تبلیغ می کنند. این در حالی است که همان وهابی ها و برخی از شهروندان عربستان سعودی بودند که حملات 11 سپتامبر و نیز حملات مادرید و لندن و پاریس و بروکسل را رقم زدند. آنها همان هایی بودند که داعش را پایه گذاری کردند - که بزرگ ترین دشمنش ایران بوده است و نه غرب. و این سعودی ها بودند که مخالفانشان را در کنسولگری ها سلاخی می کنند. تاکنون حتی یک شیعه ایرانی به عضویت القاعده در نیامده یا پشت هیچ یک از این اقدامات تروریستی نبوده است. بله شاید ایران در شکست رژیم صهیونیستی در سال 2006 در حمله به لبنان نقش مهمی ایفا کرده باشد، اما این موجب نمی شود ایران «کشوری حامی تروریسم» لقب بگیرد؛ این کار تنها موجب شده است ایران کشوری باشد که از برخی قدرت های خاص که منطقه را ملک تحت تسلط خود قلمداد می کنند فرمانبرداری نمی کند. 

این آمریکا ، انگلیس و حتی روسیه نبودند که فقط در صحنه دیرهنگام ظاهر شدند و مانع تبدیل شدن منطقه به یک خلافت (داعشی) شدند. این در اصل ایران بود.

بنابراین این ما هستیم که باید از ایران عذرخواهی کنیم. چون مدت هشت سال صدام شهرهای ایران را با انواع موشک هایی که شرق و غرب در اختیارش قرار داده بودند و با تسلیحات شیمیایی که حامیان غربی اش کاملا از وجود آنها اگاهی داشتند، هدف حمله قرار داد؛ این در حالی بود که هیچ کشوری ابزار دفاع از خود در اختیار ایران نگذاشت. تحت این شرایط اگر ایران بخواهد صنایع تسلیحاتی خود را توسعه دهد آیا جای تعجبی خواهد داشت؟ 

این درست همان کاری است که کشورهای واقعی که معنای استقلال را درک می کنند، وقتی در معرض تهدید قرار می گیرند انجام می دهند. چه تعداد کشتی جنگی ایرانی در آبهای خلیج مکزیک در حال گشت زنی هستند؟ چه تعداد از نیروهای ایرانی در مرزهای مجاور آمریکا مستقر و آماده به حمله وجود دارند؟ حال بگذارید سوالات را جور دیگری بپرسیم. در واقع چه کسی باید احساس ناامنی بکند؟ حتی تیم ملی فوتبال ایران در جهان به دلیل سبک بازی دفاعی اش شهرت دارد، ویژگی ای که با شخصیت ملی مردم این کشور مطابقت دارد.

ایران تاکنون صبر چشمگیری از خود به نمایش گذاشته است. ما می دانیم ایران می توانست چندین سال پیش به آسانی زرادخانه هسته ای خود را توسعه دهد. این کشور بارها مهارت فناوری خود را ثابت کرده است. نمونه بارز آن ساقط کردن پهپاد آمریکایی در هنگام جاسوسی بر فراز ایران در سال 2011 و فرودآوردن امن و ساخت نمونه ای مشابه آن است. 

این واقعیت که ایران تاکنون تسلیحات هسته ای ایجاد نکرده است، بهترین گواه آن است. 

در این میان کند ذهن هایی مانند «جان بولتون» مشاور امنیت ملی آمریکا تصور می کنند اعمال تحریم ها ایرانی ها را وادار می کند علیه دولت خود قیام و نظام را ساقط کنند. در واقع یکی از پیامدهای تحریم ها ایجاد اقتصادی بزرگ تر و در نتیجه کسب استقلال سیاسی است. 

اگر انگلیس به دنبال احیای استقلال خود است، باید از چنین آرزوهایی در کشورهای دیگر استقبال کند. در اینجا دلایلی برای بدبینی وجود دارد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.