در ادامه این مطلب آمده است: 1 «در آغاز کلمه بود» ایمان به نوشتن، ایمان به تعهد است، تعهد برای حرکت و خارج شدن از صف طولانی ایستاده ایستادگان است. کافکا می‌نویسد: «نوشتن بیرون پریدن از صف مردگان است» او می‌فهمد که نوشتن نوعی مبارزه برای زیستن است. ستیزی که ما را یاری می دهد تا از جرگه‌ی مردگان بیرون بیاییم و به جمع زندگان بپیوندیم. وقتی کاغذ سیاه می‌شود و هزاران کلمه زیر قلم عبور می‌کنند تنها می توان به تعهد برای حرکت فکر کرد. تعهدی که انسان به آزادی دارد. تعهدی که فردیت اغراق شده‌ی کنونی را به چالش می‌کشد، عصیان می‌کند، در مقابل بی‌حرکتی می ایستد و خواهان تغییر است. آیا نوشتن می تواند برای ما رهایی بیاورد؟ که نوشتن خود رهایی است. ایمان به حرکت است که ما را وا می دارد که بنویسیم، حضور داشته باشیم و به اندیشه ها شکل بدهیم. که شاملو می نویسد: «انسان دشواری وظیفه است» وظیفه است که بنیاد به پا خواستن است. ایستادن و نبرد کردن. و پشت قلم ایستادن خود انجام وظیفه‌ است. وظیفه‌یی که روی دوش اساطیری انسان هزاران هزار سال است که حمل می‌شود.
2. وقتی از کنار کتابخانه می‌گذری و انبوه کتابها، با وقار و مرتب تو را مشایعت می‌کنند به نویسندگانی فکر کن که سالها پشت میز کار نشسته‌اند و در کار سامان دادن به کلمات بوده اند. در شکل دادن به اندیشه ها و ورز دادن به افکار، پر و بال دادن به رویاها و آرزوهای دور و درازی همچون عدالت، آزادی و صلح‌ بوده‌اند. رویاها از دیرباز روی کاغذ می‌آمدند و با نوشتن به آنها هویت داده می‌شد. در لابلای کاغذها جان می‌گیرند و برای بقا تلاش می‌کنند. و نوشتن به اشتراک گذاشتن این آمال است. آمالی که از سرچشمه‌های میل به آزادی و عدالت می‌آیند و ققنوس وار بر فراز هر مکتب‌خانه‌یی می‌چرخند.
3. اما روزنامه نگاری و اتحاد جنوب. آن روزهای خوش که روزنامه‌نگاری کاری تازه‌جان بود و من تازه‌کار بودم، رویاهای بزرگ را تنها می‌شد از راه نوشتن دنبال کرد. ما جوانانی پرشور بودیم که می‌خواستیم همه‌چیز را تغییر بدهیم. می‌خواستیم رسم جدیدی بیاوریم. صدای ما بالاخره داشت شنیده می‌شد و ما دوست داشتیم بلندتر فریاد بزنیم. نوشتن حیای ویژه‌یی داشت و تعهد به تغییر و الزام به بهتر شدن اوضاع، فرض ذاتی کار ما بود. ما آزادی می‌خواستیم و حاضر بودیم هزینه بدهیم، بحث کنیم و وقت بگذاریم و بجنگیم اما بر روی صفحات کاغذ. ساعت‌ها برای تیترها فکر می‌کردیم و برای ستونهایمان ایده‌های نو می‌خواستیم. نشریات به دقت خوانده می‌شدند مانند کتاب‌های مقدس و روزنامه‌نگاری برای ما تعهد به استقلال بود. روزنامه‌نگاری تجربی را با اتحاد جنوب یاد گرفتم، در کنار دوستانی که همگی تنها میل به تلاش برای تغییر داشتند. رویای یک جامعه بهتر همه را وامی‌داشت تا کار کنند و بنویسند که نوشتن پیکاری بی‌امان است.
7212/6045
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.