۱۰ الی ۲۰ درصد از اختلافات امروز را شاید بتوان به زمان دفاع مقدس نسبت داد و ۸۰ درصد آن را به بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، اگر بنا باشد اختلافات سیاسی، انحرافاتی که پیش آمد و تفرقی که در میان بچه های دهه اول به لحاظ سیاسی پیش آمد که آن زمان چپ و راست بودند و بعدا تبدیل به اصولگرا و اصلاح طلب شدند، این اختلاف ۸۰ درصد آن جایگاه را پر می کند و موجب می شود که ۲۰ درصد دیگر، خودنمایی بسیار حرفه ای کند؛ من این مساله را سیاسی تر می بینم تا غیر سیاسی.

«انصار حزب‌الله» از نام حجت‌الاسلام و المسلمین محمد پروازی جدا نیست،  از او یک متن سخنرانی در فضای مجازی تحت عنوان «سخنرانی محمد پروازی در جمع اعضای هیئت رزمندگان» موجود است، این متن، بعد از قتل‌های زنجیره‌ای در اصفهان توزیع و در نهایت منجر به بازداشت پروازی شد.

به گزارش جماران، شفقنا نوشت:

کمتر نامی از پروازی مطرح بود تا اینکه از چندی پیش در مجالس «هیئت مجمع ایثارگران اصلاح‌طلب» به عنوان سخنران حضور یافت؛ محمد پروازی از جمله اعضای هیئت مؤسس این تشکل است، تشکل اصلاح‌طلبی که بیشتر اعضای آن را چهره‌های نام‌آشنای اصلاح‌طلبی تشکیل می‌دهند که سابقه حضور در جبهه و جنگ هم دارند.

 

محمد پروازی، سال ١٣٣٧ در محله نازی‌آباد تهران متولد شده است، در کالجی در تهران، مکانیک خوانده و بعد از آن، درس طلبگی می‌خواند و به لباس روحانیت ملبس می‌شود. با همین لباس عازم جبهه می‌شود و از همین‌جا، حضور رسمی پروازی در عرصه سیاست کلید می‌خورد. از تأسیس هیئت رزمندگان اسلام تا آنچه به او نسبت می‌دهند؛ یعنی عضویت در انصار حزب‌الله و بعد هم ماجرای آن سخنرانی معروف و امروز هم از اعضای هیئت مؤسس مجمع ایثارگران انقلاب اسلامی است.

محمد پروازی دوران دفاع مقدس یا به تعبیری دوران جبهه و جنگ را از نزدیک لمس کرده و در جریان بسیار از امور جنگ قرار دارد و می تواند پاسخگوی ابهاماتی از آن دوران باشد.

او می گوید: چه تلاش می کردیم و چه تلاش نمی کردیم، جنگ میان ایران و عراق اتفاق می افتاد، جنگ به دو دلیل ۸ سال طول کشید، اول اینکه تمام مناطقی که تحت تصرف عراق بود، پس گرفته شود و دوم اینکه نگاه حاکم بر آن عصر این بود که اگر با عراق کنار بیاییم و اجازه دهیم که به واسطه عدم ادامه جنگ سازماندهی مجدد کند، جنگ دومی رخ خواهد داد، این یک بلند پردازی بود که ما در ذهن داشتیم و برای جلوگیری از آن یا باید بخش هایی از عراق را می گرفتیم یا باید تلاش می کردیم که صدام را ساقط کنیم.

او علاوه بر اینکه دلایل پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران را مطرح می کند، افسوس می خورد که چرا امروز عده ای در زمینه دفاع مقدس با یکدیگر اختلافاتی دارند. او معتقد است که ۱۰ الی ۲۰ درصد از اختلافات امروز را می توان به زمان دفاع مقدس نسبت داد و ۸۰ درصد آن را به بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، این اختلافات سیاسی میان چپ و راست آن روز و اصلاح طلب و اصولگرای امروز است.

پروازی خطاب به نسل امروز که شاید برخی از آنان منتقد جنگ هستند، می گوید: نسل سوم و چهارم باید بداند که کشور نسلی را گذرانده که این نسل همه چیز خود را فدای این کشور کرده تا نسل های آتی بتوانند به صحت و سلامت زندگی کنند، نسل گذشته آن چنان در عرصه دفاع مقدس با دشمنان دست و پنجه نرم کرد که من فکر می کنم حداقل تا یک قرن کسی نمی تواند به عنوان همسایه ما نگاه بدی به این کشور برای تصرف داشته باشد.

 

متن گفت وگو با حجت الاسلام و المسلمین پروازی را می خوانید:

* بعد از گذشت حدود سه دهه از پایان جنگ همچنان بسیاری از زوایای آن پنهان مانده است؛ روایت ها گاه چنان ضد و نقیض می شود که تشخیص واقعه یا خیال بسیار سخت می شود. چرا جنگ به ما تحمیل شد و دفاع مقدس شکل گرفت؟

این بحث دو بخش دارد، من معتقد هستم که جنگ چه ما تلاش می کردیم و چه تلاش نمی کردیم، اتفاق می افتاد، نیاز آبراه بین المللی برای عراق یک نیاز استراتژیک و بسیار مهمی است به همین دلیل هر زمان در عراق دو گزاره اتفاق بیفتد، یکی اینکه قدرتمند باشد و دوم اینکه با ایران اختلاف داشته باشد، هر حکومتی بر سر کار باشد، عراق حمله کرده و خواهد کرد؛ این به ما نشان می دهد که تحمیل جنگ به چه علت است و اینکه می گویند اگر شما رایزنی می کردید و تلاش می کردید، ممکن بود که جلوی جنگ را بگیرید، ظواهر استراتژیک حاکم بر عراق نفی این مدعا را در پی دارد و بازگشت آن به همان مطلب اول یعنی نیاز آبراهی عراق به آب های بین المللی است.

* هیچ تلاشی صورت گرفت که از وقوع جنگ جلوگیری به عمل آید یا اینکه تلاش شد، اما ظواهر استراتژیک حاکم بر عراق اجازه نداد این تلاش ها به نتیجه برسد؟

نمی گویم که تلاش شد یا نشد، من خبر از تلاش برای عدم شروع جنگ ندارم که بگویم این کار شد، ولی عرضم این است که بر فرض که این تلاش هم اتفاق می افتاد، آن سه عامل یعنی، اول نیاز، دوم قدرت عراق و سوم دشمنی با ما، قطعا ورود به حمله را تثبیت می کرد، از این به بعد هم به نظرم همینطور هست، اگر عراق اکنون با ما دوست است و فردا به هر دلیلی با ما دشمن شود یا ما با آن دشمن شویم و قدرتمند شود، دوباره بحث خرمشهر، آبراه و دسترسی عراق به مسیرهای بین المللی مطرح است.

* برخی معتقدند جنگ باید زودتر و در سال ۶۱ به پایان می رسید، بعد از بازپس گیری مناطق اشغال شده چرا ایران جنگ را تمام نکرد و این نبرد فرسایشی شد و ۸ سال طول کشید؟

دو علت دارد، یکی اینکه بعد از آزادی خرمشهر این سخن مطرح می شود، نه بعد از آزادسازی مناطق تصرف شده؛ اینکه می گویند مناطق تصرف شده آزاد شد، خوزستان اینگونه بود، اما جبهه های میانی ما هم اینطور بود؟! مهران ما هنوز دست عراق بود، خطوط غربی ما هنوز دست اوست، عملیات بسیار مهم بیت المقدس و فتح المبین اتفاق افتاد و ورود گروه های سیاسی به خصوص نهضت آزادی بر این بود که کار را تمام کند، نکته اول این است که آیا با پذیرش آتش بس یا پایان جنگ ما می توانستیم مابقی اراضی هم که دست آنهاست را بگیریم یا خیر!؟ نکته دوم اینکه به هر حال نگاه حاکم بر آن عصر این بود که اگر با عراق کنار بیاییم و اجازه دهیم که به واسطه عدم ادامه جنگ سازماندهی مجدد کند، جنگ دومی رخ خواهد داد، این یک بلند پردازی بود که ما در ذهن داشتیم و برای جلوگیری از آن یا باید بخش هایی از عراق را بگیریم که آتویی از آنها دم دست داشته باشیم یا باید تلاش کنیم که صدام را ساقط کنیم، این دو عامل باعث شد که جنگ تمام نشود،  کدام عامل بر عامل دیگر می چربید، بحث نظامی و حرفه ای تر هست که باید اهل فن به آن بپردازند.

 

* امام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را نوشیدن جام زهر تشبیه کردند؛ مگر چه مسائلی پشت پرده ای بین دولت و حاکمیت و ارتش و سپاه بود؟

من البته فکر می کنم که بحث اختلاف دولت، سپاه و ارتش یک بحث بعد از پذیرش قطعنامه است که زاییده شده و این زاییده یک نگاه سیاسی است، معتقد هستم زمان جنگ این چنین نبود، ممکن است که بین ارتش و سپاه اختلاف نظری در نحوه عملیات و زمان عملیات و چگونگی عملیات بوده باشد، اما در اینکه ما جنگ را داشته باشیم یا نداشته باشیم کسی اختلاف نداشت و دولت هم به طور صد در صد پی مسایل دفاع مقدس بود، آمار اقتصادی، استانداران، وزرا، مقدار درآمد و مقدار هزینه ما در جنگ مشخص است که می تواند گویای این مدعا باشد که دولت در فکر جبهه و جنگ بود، این عامل پذیرش قطعنامه نیست، این اختلاف نیست که ما را به پذیرش قطعنامه می رساند، پذیرش قطعنامه ما را به چند عامل می رساند:

نکته اول اینکه ما مدعی بویدم که صدام باید از بین برود، به این هدف نرسیدیم لذا عدم سقوط صدام می تواند برای ما جام زهر باشد.

نکته دوم نوع اطلاعاتی بود که فرماندهان به مسئولان ارایه و مسئولان به حرف های آنها گوش می کردند، غافل از اینکه امکانات لجستیکی جنگ یک طرفه قضیه بود و امکانات نیرویی جنگ طرف دیگر قضیه بود، ما در نیروی انسانی هیچ ضعف و مشکلی نداشتیم، اما مساله لجستیک از یک رنج و غم بسیار بالایی داشت آسیب می دید، آنچه که به مسئولین تمام شدن جنگ و ادامه جنگ ارایه می شد، مساله نیروی انسانی بود که به نظر من یک مقدار ما را فریب می داد.

نکته سوم در پذیرش قطعنامه هم حضور، کشف و عیان آمریکا در زدن هواپیمای ایرباس هست، بعد از اینکه معلوم شد آمریکا هم به این شکل در این عرصه حضور پیدا کرد، چاره ای جز این نیست که دست به یک صلح یا پذیرش قطعنامه زده باشد. به نظرم این سه عامل در پذیرش قطعنامه مهم بود، ولی بعد از اینکه پذیرش قطعنامه اتفاق افتاد و امام (ره) فرمودند که جام زهر را خوردند، خیلی طول نکشید که از قول آقای هاشمی نقل شد که امام فرمودند: «کار خوبی کردید که قطعنامه را پذیرفتید، آن زمان برای من جام زهر بود، اما اکنون این چنین نیست» به نظرم دلیل این مساله این بود که اطلاعات امام تغییر کرد. به طور کلی پذیرش قطعنامه به اختلاف برنمی گردد بلکه به کمبود برمی گردد.

* اشاره کردید که اختلاف سپاه و ارتش زاییده نگاه سیاسی آن زمان بوده، مشخص است که چه گروه هایی و چه کسانی بودند که این اختلافات را به وجود می آوردند؟

بین جنگنده ها و رزمنده ها با گروه های سیاسی اختلاف بود مانند نهضت آزادی، نهضت می گفت جنگ را تمام کنید، بچه های انقلاب می گفتند که تمام نکنید، بین ارتش و سپاه اختلاف سیاسی نبود بلکه اختلاف در تاکتیک ها و تکنیک ها و چگونگی عملکرد در جنگ بود که عمر این اختلاف اوایل جنگ بود و هر چه جلوتر رفتیم این اختلاف کمتر شد، اختلاف بین سپاه و ارتش نمی تواند عامل پذیرش قطعنامه باشد.

 

* امروز فضایی به وجود آمده که عده ای  در بحث دفاع مقدس به یکدیگر انتقاد و بعضاً این انتقاد به اتهام هم کشیده می شود، چرا کسانی که روزی در یک جبهه کنار هم بودند، امروز در مسایلی یکدیگر را متهم می کنند؟

۱۰ الی ۲۰ درصد از اختلافات امروز را شاید بتوان به زمان دفاع مقدس نسبت داد و ۸۰ درصد آن را به بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، اگر بنا باشد اختلافات سیاسی، انحرافاتی که پیش آمد و تفرقی که در میان بچه های دهه اول به لحاظ سیاسی پیش آمد که آن زمان چپ و راست بودند و بعدا تبدیل به اصولگرا و اصلاح طلب شدند، این اختلاف ۸۰  درصد آن جایگاه را پر می کند و موجب می شود که ۲۰ درصد دیگر، خودنمایی بسیار حرفه ای کند؛ من این مساله را سیاسی تر می بینم تا غیر سیاسی.

در واقع اختلافاتی که امروز هست را سیاسی می دانید؟

بله! اختلافاتی که در مورد جنگ هست به نظرم بیشتر مساله ای سیاسی است وگرنه در مورد جنگ چه کسی می تواند دست بگذارد که فلان نقطه جنگ، اختلاف آن زمان ما بوده است، کسی منکر ضعف نیست، اما این طور نیست که در ۸ سال دفاع مقدس روی نقطه دست بگذاریم و بگویم که آن زمان این اختلاف را داشتیم؛ اگر چنین اختلافی هست، باید بین ارتش و سپاه باشد که به نظر من قابل تأمل و دقت نیست، اختلافات شخصی و نحوه عملکرد، اینکه در جنوب یا شمال عمل کنیم، کلان یا خرد عمل کنیم، در مسایل نظامی اتفاقاتی طبیعی است که نقل می شود. اوج این مساله فاو بود که مرحوم آقای هاشمی نقل می کنند که کسی به ایشان گفته می خواهم تو را محاکمه کنم، چرا فاو را تخلیه کردید، این سوال یک فرمانده نظامی هست که چرا تخلیه کردی، ولی پاسخ آن می تواند قوی تر باشد، پاسخ این است که چه امکاناتی در اختیار من گذاشتید که بتوانم فاو را حفظ کنم، چه توانی برای من پیش بینی کردید که بتوانم فاو را حفظ کنم، ممکن است که جای محاکمه داشته باشد ولی اینطور نیست که دست طرف مقابل خالی باشد و نتواند حرفی بزند، اینجاست که عرض می کنم ارایه اطلاعات در مورد نیروی انسانی در جنگ ما بسیار متفاوت از ارایه اطلاعات در مورد لجستیک جنگ هست، ما در لجستیک جنگ در اواخر کار بسیار ضعیف شدیم، با وجود این ضعف چون نیروهای با روحیه و بسیج داشتیم، ممکن بود که یک نفر به ۱۰ یا بیست نفر غلبه کند، یکسری ابزار بود که آن ابزار دست ما نبود، نفت ما فروش نرفت، راه ها بسته شد، پول وارد کشور نشد، نتوانستیم سلاح بخریم و با آرپیچی می خواستیم جلوی لشکر قدر قدرت زره ای بایستیم و دفاع کنیم. به نظر من خیلی حرف قدرتمندی نیست، این حرف که ما می توانستیم فاو را حفظ کنیم ولی حفظ نکردیم.

* با توجه به شرایط و فضایی که امروز نسبت به دفاع مقدس و تحلیل هایی در مورد آن دوران شنیده می شود، تحریف دفاع مقدس را تا چه حد جدی می بینید و این نوع از تحریف چه خطراتی به همراه خواهد داشت؟

به هر حال ما اگر نام آن را دفاع مقدس بگذاریم اولین نتیجه تحریف حذف مقدس بودن آن هست، دومین اثر این است که خانواده شهدا به این برسند که پسر من برای چه شهید شد، سومین اثر این است که به این نتیجه برسیم که اشتباه کردیم و بسیاری از نتایج دیگر، و در واقع طومار دفاع مقدس در هم پیچیده می شود، در این دفاع مقدس یک نقطه و نکته کلیدی وجود دارد که اگر انسان، انصاف دهد و به آن بپردازد، می فهمد که چقدر قیمت داشته و نه تنها نباید تحریف شود بلکه تعریفات آن بیش از اینکه هست، باشد و آن نکته کلیدی این است که برای اولین بار در طول تاریخ همسایگی ایران و عراق بود که به ایران از هر جهت حمله کردند و برای اولین بار بود که خاک خود را از دست نداد و آن را حفظ کرد، کدام جنگ بوده که ایران تکه نشده باشد و بخشی از دست نرفته باشد، هیچ کدام هم ۸ سال طول نکشید، هیچ  کدام هم این مقدار تلفات نداده و در هیچ کدام این مقدار مردم توان نگذاشتند، این توان را گذاشتند و نتیجه آن این شد که کشور را بدون اینکه یک وجب خاک آن را از دست بدهند حفظ کنند، آیا با تحریف می توانیم از این گزاره به راحتی دفاع کنیم؟ آیا می توانید بچه های پاک شهید شده را بپنداریم که جنازه شان نیازی به شست و شو در بهشت زهرا ندارد؟ به نظرم تحریف بی انصافانه است ولی می شود گفت که دفاع مقدس باید تحلیل شود، تحلیل دفاع مقدس تجاربی را به دست ما می دهد و برای امور نظامی کشور بسیار قابل توجه و بهره برداری خواهد شد، تحلیل حتما درست است و در تحلیل انتقاد هم پیش می آید و انتقاد هم حتما قابل قبول هست، اما تحریف آن به نظر من تحریف نا انصافانه است، من فکر می کنم بچه های انقلاب، کسانی که در دهه اول در جنگ حضور داشتند دست به تحریف نزدند ممکن است که در تحلیل های خود انتقادات جدی کنند و به نظر من در هر جایی که کسی کار کند، انتقاد وارد هست و قطعا دیکته همیشه بیست نخواهد شد و اشتباه هم پیدا خواهد شد.

* فضای دوران مقدس مملو از اخلاق، ایثار، شهادت، گذشت، فداکاری، یکی بودن و… بود؛ چرا در حال حاضر این نکات برجسته اخلاقی کمرنگ شده است؟

یکی از علل عمده آن این است که به هر حال فضا روی انسان ها تأثیرگذار است و کسی نمی تواند منکر آن شود، شما اگر در ایران تحصیل کنید فضای ایران روی شما تأثیر دارد در عراق و آمریکا تحصیل و کار کنید تأثیر دیگری دارد، به نظرم فضای حاکم بر آن زمان طالب این بود که این اتفاق یک اتفاق غیر مترقبه و غیر عادی نیست یک کار طبیعی است، چون کسانی بودند که در شهر خود خیلی انسان های خوبی نبودند اما در آن فضا قرار گرفتند، ایثارگر شدند، گذشت پیدا کردند و با تقوا شدند و نماز خواندند.

نکته دوم اینکه آن زمان نفس گرم شخصی به نام مرحوم امام خمینی(ره) مزید بر علت بود و می توانست فضای معنوی را  ایجاد کند و بچه آنجا وارد شوند.

نکته سوم اینکه به هر حال صداقت، طهارت، خلوص، یکسانی و یک رنگی در میان همه انقدر بود که دیگران را تحت تأثیر قرار می داد.

نکته چهارم اینکه آن زمان مسایل پولی و مادی مطرح نبود، طبیعی است که مطرح هم نباشد و کسی هم به فکر آن وارد نشد. این چهار گزاره ای که مربع تقوا، ایثار و خلوص ما در آن زمان بود، بعد از پذیرش قطعنامه طبیعی است که بخشی از آن به هم بریزد، از سوی دیگر عده ای در مساله سیاست، اختلافات سیاسی و مساله اقتصادی عقب افتادند؛ کسانی که رفتند در جبهه جنگیدند نتوانستند پست بگیرند، تبلیغ این مطالب تأثیر منفی خودش را گذاشت و به اینجا رساند.

من فکر می کنم که دو گزاره جدی سیاسی بچه های رزمنده دهه اول را دو تکه کرد و اختلاف بین آنها انداخت؛ از آن طرف مساله مالی و نا مناسب بودن و نا مساعد بودن مساله بروکراسی حاکم در کشور که به هر کجا وارد شدید و احساس کردید کسانی که در عرصه های جبهه و جنگ حضور نداشتند، آنجا را اشغال کنید و جلو بروید؛ مساله اختلاف به طور جدی موجود است و قطعا روی روحیه بچه ها اثر گذاشت و ای کاش اینطور نمی شد.

اینکه چه باید کرد بحث مهمی است که من فکر می کنم بتوان با شفقنا در این مورد در فرصتی دیگر به صورت تفضیلی صحبت کرد که اگر بنا باشد روحیه ایثارگری در کشور که تقریبا به مرده ای شبیه هست، احیا شود چه باید کرد.

* تصمیم گیری برخی از افراد در جریان دفاع مقدس مسیری جدید به وجود می آورد؛ آقای هاشمی رفسنجانی در دفاع مقدس چه نقشی داشتند، برخی در تحلیل ها ی دفاع مقدس نکاتی را متوجه ایشان می دانند؛ چقدر این نکات را صحیح می دانید؟

من فکر می کنم فرمانده جنگ ایران آقای هاشمی رفسنجانی بودند، فرماندهان سپاه و ارتش هم فرمانده بودند، اما آنها فرماندهان حوزه های فنی و تخصصی خود بودند، اما مرحوم آقای هاشمی فرمانده جنگ بود، سیر تا پیاز این جنگ دم دست ایشان بود و انقدر که من خبر دارم از سال ۱۳۶۲ و بعد از عملیات خیبر و بعضاً معتقدند قبل از عملیات خیبر، شدیدا در پی این بود که جنگ را به شکلی تمام کند، اما اینکه  چقدر قدرت داشت، به نظرم درمقابل مجموعه و سیاسیون و نظامیان آن زمان، نتوانست در سال ۶۲ موفق شود، ایشان تمام تلاش خود را برای کاهش تلفات و پایان یافتن سریعتر جنگ به کار بردند، اما معتقدم اگر آن زمان که ایشان وارد این نگاه و دایره شدند که جنگ را تمام کنند، دیپلماسی کشور ما یک دیپلماسی قابل قبول و در قد و قواره کشوری به نام ایران بود، وارد نظام بین المللی می شد و مذاکرات را شروع می کرد، هاشمی رفسنجانی می توانست موفق شود که متأسفانه دیپلماسی به آن قدرتی که باید باشد، نبود.

 

* فرماندهانی در زمان جنگ شهید شدند و امروز جامعه از آنها محروم است، چرا نقش برخی از کسانی که در جبهه های جنگ بودند و تأثیر بسزایی داشتند، نادیده گرفته می شود و برخی دیگر برجسته تر شدند؟  

کسانی که نادیده می گیرند باید پاسخ دهند ولی بچه های بازمانده از جبهه و جنگ آنقدر نجابت دارند و ایثار و گذشت را در خود نهادینه کردند که به این مسایل خیلی نمی پردازند اگر بپردازند قطعاً دنیایی از حرف و درد و دل را باز خواهند کرد و خواهند گفت، به نظر من امروز آنها نظام جمهوری اسلامی و انقلاب را قبول دارند، با دهها و صدها انتقادی که به آن دارند، سکوت کردند و تلاش می کنند که وارد این عرصه نا موزون و نامناسب سیاسی نشوند، من فکر می کنم که در حق آنها جفا شده، اینکه چرا جفا کردند را باید جفاگران پاسخ دهند، من اگر بخواهم پاسخ بدهم این است که آن نگاه، خیلی قابلیت نشستن در جایگاه های مدیریتی امروز را ندارد و آن به دلیل فضایی است که از بین رفته، به هر حال می خواهم بگویم آنها باید پاسخ دهند که چرا چنین است، امیدواریم در سن و سالی که آنها پیدا کردند، بتوانند در اواخر عمر خود تأثیری در این فضا بگذارند که من فکر می کنم با تشکیل حزب ایثارگران شاید بتوانیم قدم هایی برداریم، نمی دانم این اتفاق موفقیت آمیز باشد یا خیر.

* در مورد فرماندهانی که شهید شدند چطور، آیا معتقدید که نقش برخی از آنها به درستی برای نسل امروز تبیین نمی شود؟

بله! معتقد به این مساله هستم، معتقدم آدم هایی مانند همت، باکری، خندان، حسن بهمنی، اگر داستان زندگی خود در زمان جنگ و ایده های خود را به دختران و پسران امروز منتقل کنند، حتما دختران و پسران ما خواهند فهمید که اگر امروز آسایشی در این کشور هست، اگر امروز عدم تهدیدی در کشور هست، اگر امروز زندگی با امنیتی در این کشور هست، حتما مدیون تلاش بزرگوارانی هستند که از دست رفته اند، ما هنرمان در تبیین این انسان ها بسیار ضعیف است، زبان ما در تکمیل نقش آنها بسیار نحیف است و صدا و سیما هم چون برخورد کلیشه ای و جناحی با این قضیه دارد، حتما موفق نیست، امیدواریم روزی فرا برسد که نگاه های جناحی را در مساله جنگ کنار بگذاریم و بگوییم که چپ و راست که در این جنگ بودند، تلاش کردند. به نظرم اینکه امروز چپ و راست، اصلاح طلب و اصولگرا از آن زمان صحبت کند، تحت ممیزهایی شدید است و کسانی که می توانند تبیین کنند و زنده هستند فعلا اجازه این کار را ندارند.

 * دفاع مقدس برای نسل امروز که فقط از آن دوران شنیده است، چه درس و آموزه مهمی دارد؟

دفاع مقدس باید از چند جهت برای نسل سوم و چهارم تبیین شود، یکی اینکه چرا عراق حمله کرد؟ که به طور خلاصه گفتم که چه بخواهیم و چه نخواهیم این جنگ اتفاق می افتاد، ایران در موضع ضعف و عراق در موضع قدرت بود و این کار را کرد، اما از این جهت که هم سن و سال های بچه های نسل سوم و چهارم همان هایی هستند که این جنگ را هدایت کردند، نسل سوم و چهارم باید بداند که کشور نسلی را گذرانده که این نسل همه چیز خود را فدای این کشور کرده تا نسل های آتی بتوانند به صحت و سلامت زندگی کنند، نسل گذشته آن چنان در عرصه دفاع مقدس با دشمنان دست و پنجه نرم کرد که من فکر می کنم حداقل تا یک قرن کسی نمی تواند به عنوان همسایه ما نگاه بدی به این کشور برای تصرف داشته باشد؛ نسل سوم و چهارم اگر نسل اول و دوم را از زبان کسانی که زنده هستند بشنوند به نظرم آنچه از تقوا و خلوص و ایثار در ذهن آنهاست، حتما در وجود آنها پیدا خواهند کرد، نسل دوم بچه های جبهه و جنگ خود را فدای نسل های آتی کردند، این چگونه فدا کردند را اگر از زبان اینها بشنوند به نظرم حتما ابراز ارادت به شهدای این مجموعه خواهند کرد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.