وجود عمر کوتاه دولت شهید رجایی، اما هم زندگی و هم شیوه اداره کشور از سوی این شهید، همچنان خاطره‌ای خوب در ذهن ایرانیان باقی مانده است. در سال‌های 84 به بعد، برخی تلاش کردند تا این نماد ملی را به یک شخص منتسب کنند، اما وقایع دیگر روشن کرد که این انتساب، نه بجاست و نه نزد ملت پذیرفته است.

به گزارش جماران، درباره شهید رجایی و دولت او با سیدمحمد غرضی وزیر دولت رجایی گفت‌وگو کرده است که در ادامه آن را از نظر می گذرانید
٭٭٭


دولت شهید رجایی، بسیار کوتاه بود، اما با وجود این هنوز نام این شهید مطرح است و هنوز این اسم وزن اجتماعی و سیاسی خاصی دارد. شما دلیل این را چه می‌دانید؟


مسأله اصلی در آن سال‌ها این بود که آیا انقلاب اسلامی می‌تواند مقابل حوادث بایستد و کشور بخوبی اداره شود یا خیر. در  دهه 40 تا سال‌های نخست بعد از انقلاب، این طور مطرح می‌شد که استقلال ملی، استقلال سرزمینی و انسانی و اصیل در کشور موجود است. از این زاویه است که می‌گوییم اگر وقایع 7 تیر و 8 شهریور یا کودتاها در حد اشخاص، احزاب و گروه‌ها تعریف شوند، بخش وسیعی از استقلال ملی را نادیده گرفته‌ایم. به این ترتیب، مسأله اصلی باید این باشد که آیا جمهوری اسلامی ایران به آن اندازه پشتیبانی عمومی دارد که بتواند این حوادث را پشت سر بگذارد؟ پاسخ مثبت است. اگر در آینده هم چنین حوادثی پیش آید، جمهوری اسلامی خواهد توانست به سلامت از آنها عبور کند؟ باز هم پاسخ مثبت است.


به نظر می‌رسد مسائلی که می‌تواند نظام را با چالش مواجه کند، متفاوت از وقایعی است که به آنها اشاره کردید. اکنون با بحران‌هایی مانند بدهی دولت به پیمانکاران، مشکلات صندوق‌های تأمین اجتماعی و آب روبه‌رو هستیم که هر یک برای وقوع مشکلات جدی در یک کشور کافی است.


وقتی عوامل اداری نمی‌توانند حاجات مردم را رفع کنند، گرفتاری‌های بسیار زیادی به وجود می‌آید. بیکاری، قاچاق، افت ارزش پول ملی و سایر گرفتاری‌ها ناشی از ناتوانی عوامل اداری است. آیا قدرت انقلاب، قدرت ملی و قدرت مردم ایران توانایی دارد که این مسائل را پشت سر بگذارد؟ شوروی سابق نتوانست و از بین رفت. اما ملت ایران آنقدر توانمند است که می‌تواند با پایداری خود ده‌ها معضل دیگر را هم حل کند. انقلاب ما حوادث بسیاری را پشت سر گذاشته است، اما هنوز به اهداف و رضایتمندی خود نرسیده است. بنابراین، امروز مسأله ما باید این باشد که چه کنیم تا در آینده، نهاد دولت به منویات مردم نزدیک شود. اما در پاسخ به شما، من اصلاً کفر می‌دانم که وقایع اجتماعی را به اشخاص منتسب کنیم. حمزه عموی گرامی پیامبر اسلام(ص) به آن وضع شهید شد. مسلمانان سه روز به پیامبر تسلیت گفتند. ایشان روز چهارم از مردم خواستند که برای حضرت حمزه طلب مغرفت شود، اما همه دنبال کارهای خود بروند. از اینجا می‌شود فهمید که هر کسی در هر مقطعی کاری را انجام می‌دهد و تمام می‌شود. نامداران ما همچون شهید مطهری، بهشتی، باهنر و رجایی زیاد هستند. ضمن اینکه من حداقل 10 هزار آدم بی نام، اما مؤثر در انقلاب را هم می‌شناسم.


دولت آقای رجایی نخستین دولت جمهوری اسلامی ایران بود، مهم‌ترین ویژگی آن را چه می‌دانید؟


نخستین دولت نبود. نخستین دولت، دولت امام(ره) است که مرحوم مهندس بازرگان مأمور کابینه می‌شود. مهندس بازرگان آرام آرام در شورای انقلاب حل شد و این شورا مسئولیت قانونگذاری و اداره کشور را به عهده گرفت. در ادامه کسانی که با فرآیندهای انقلاب موافق نبودند، دست به شمشیر بردند و جنگ داخلی اتفاق افتاد. دولت شهید رجایی، محصول مقابله جریان‌های نظامی با امام (ره) است. به عبارت دیگر، دولت شهید رجایی به دنبال دولت‌های دیگر ایجاد شد.


گفتید که  دولت شهید رجایی محصول شرایط نظامی بود؛ حمله صدام و دست به اسلحه شدن منافقین. در این شرایط، دولت شهید رجایی موفق بود یا خیر؟


من ملت را موفق می‌دانم. دولت فرع بر ملت است. دولت وکیل ملت است، دولت بدون ملت معنی نمی‌دهد.


به هر حال  شما و افرادی چون شما که در کابینه شهید رجایی بودید، تصمیم می‌گرفتید. اکنون می‌خواهیم به ملت بگوییم که شما در آن دوره چگونه تصمیم می‌گرفتید؟


اگر به عنوان کارگزار تلقی شویم، درواقع تحریف می‌شویم. دولت تنها بخش اجرایی ملت را به عهده می‌گیرد. می‌خواهم بگویم دولتی که از سوی مرحوم رجایی و باهنر به وجود آمد، از پشتوانه عظیم ملی و انقلابی برخوردار بود. گروه بازرگان و دیگران، گروهی بودند که اگر در ابتدای معرفی از این پشتوانه ملی برخوردار بودند، بتدریج این پشتوانه را از دست دادند. اینکه در آن دولت این توانایی باشد که بتواند مسائل داخلی و مسائل خارجی و مسائل جنگ را به گونه‌ای مدیریت کند که رضایت مردم را به دست بیاورد، این بزرگ‌ترین دستاورد است. ما در دولت مرحوم رجایی و باهنر، منویات مردم را دنبال می‌کردیم، نه منویات اشخاص را. یعنی آنچه امام، مردم و دولت می‌گفتند، همراه و یکسان بود.


مثالی بزنید تا بفهمیم که منظور شما از منویات یکسان دولت، ملت و رهبری چیست؟


اینکه حقوق عامه بر حقوق خاصه ترجیح دارد. یعنی در آن دولت هرگز به نفع اشخاص و گروه‌ها تصمیمی گرفته نشد. بعد از دهه 60 اتفاقاتی افتاد که مطابق آن، امتیاز برای افراد، اشخاص و گروه‌ها بسیار زیاد شد، اما در دولت مرحوم رجایی هرگز چنین اتفاقی نیفتاد. حقوق وزرا یک مثال بارز است که در دولت تصویب شد که این حقوق متناسب با متوسط حقوق کارکنان دولت باشد. یعنی تصمیم گرفته شد اگر کارشناسان و مدیران دولت 12 هزار تومان حقوق می‌گیرند، وزرا نصف این مبلغ را دریافت کنند. خدا مرحوم رجایی را رحمت کند که با 7 هزار و 500 تومان حقوق زندگی می‌کرد. ما نیز با همین مبلغ زندگی می‌کردیم، یعنی نصف حقوق کارشناسان عالی‌رتبه مثلاً قضات و اساتید دانشگاه را دریافت می‌کردیم. یا اینکه در این دولت و دولت دهه 60، حتی یک کلمه نمی‌بینید که به نفع گروه یا حزبی، رأی صادر شده باشد. فقط حقوق عامه دنبال می‌شد. اما اکنون می‌بینید که بانک‌ها امتیازات دارند، دانشگاه‌ها و قوه قضائیه امتیاز دارند و در نهایت هم حقوق‌های نجومی مطرح شد. اما یک کلمه از این حرف‌ها در دهه 60 دیده نمی‌شود. عظمت انقلاب اسلامی به این بوده است و هست و خواهد بود که حقوق عامه بر حقوق خاصه ترجیح دارد.


اما در دوره‌های بعد به این دلیل که بتدریج احزاب و گروه‌ها جایگزین انقلاب شدند، بین منویات مردم و دولت‌ها فاصله افتاد. مجالس اول و دوم مشروطه، خالص متعلق به ملت بود و به همین دلیل بسیار مجالس خوبی بودند. به همین ترتیب مجالس اول و دوم جمهوری اسلامی هم بسیار خوب، صاف و پاک بودند و برای خود چیزی نگه نداشتند. اما مجلس سوم دست طیف چپ و مجلس چهارم دست طیف راست افتاد و بعد مجالس به همین ترتیب تشکیل شد. در این شرایط جدید، به جای اینکه رأی عامه مطرح باشد، رأی خاصه اصل شد. من شنیدم که در مجالس اخیر مانند هشتم و نهم، در یک شهر 100 هزار نفری، شخصی با 6 هزار رأی نماینده شد که در طول 4 سال نمایندگی هم هرگز به حوزه انتخابیه خود رجوع نکرد.


در سال 84 کسی رئیس دولت شد که او را رجایی دوم می‌خواندند. حتی کارهایی مانند پخش پول میان مردم یا انحلال سازمان برنامه را با دولت شهید رجایی شبیه‌سازی می‌کردند. می‌شود چنین ارتباطی برقرار کرد؟


کسی که برای خودش اسم درست می‌کند، امتیازطلب است. مثلاً می‌گویند جبهه ملی، نهضت آزادی، حزب توده یا دیگر احزاب. اینها اسامی‌ای است که خودشان به خودشان دادند، نه اینکه مردم به آنان داده باشند. اسم‌گذاری بر خویش، امتیازطلبی است و کسی که امتیازطلب باشد، خادم عام نمی‌شود، خادم خاص می‌شود. رجایی خادم ملت بود نه خادم اشخاص.


چرا هنوز مسأله ساده‌زیستی شهید رجایی مطرح است؟


زیرا اصولاً ملت ایران ساده‌زیست هستند، اما صاحبان امتیاز ساده‌زیست نیستند، امتیاز طلبند. آنچه که رجایی را عزیز کرد، زندگی کردن مانند مردم بود. در زمان استانداری من، به خوزستان آمده بود. من مکلف بودم ایشان را همراهی کنم. هنگام حضور در دزفول بمبی میان مردم افتاد و چند ده نفر از مردم شهر شهید شدند.
مرحوم رجایی خواست به آنجا برویم، اما من قبول نکردم و گفتم من باید از شما محافظت کنم. بسیار از من ناراحت شد که چرا نگذاشتم آنجا برود. فهم او از جامعه در این مثال خلاصه می‌شود. اما نکته این است که آن شخصیت متعلق به رجایی نیست، متعلق به مردمی است که هم اکنون نیز با مشکلات بسیار زندگی می‌کنند. آن اسم، یعنی ساده زیستی، مسمای خود را پیدا می‌کند. اما گفتن  و ادعای اینکه من ساده زیست هستم یا کسانی بگویند فلانی ساده زیست است، اثری ندارد. بگذاریم رجایی همچنان متعلق به مردم باقی بماند. ساده‌زیستی رجایی واقعی بود نه ساختگی.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.