به گزارش جماران، سخنرانی عماد افروغ در هفتمین هم اندیشی بین المللی اسلام و مسائل معاصر به شرح زیر است:

امروز دیگر  دوران انواع دوئالیسم به سر آمده است و بشر نیاز به یک اقدام منظومه ای و دیالکتیک دارد و یکی از آن اقدامات فلسفه سیاسی مردم سالاری دینی است.

فیلسوف غربی راجر تریگ می­گوید برابری یک توجیه متافیزیکال می­خواهد و این توجیه متافیزیک در آموزه های دینی وجود دارد. حال باید پرسید که دین چگونه این توجیه را فراهم کرده است؟ بنده مخالف هر گونه دوگانه نگری هستم; مثل دوگانه نفس و عمل، بود و نبود، و علم و عمل. هیچ کدام از اینها مویدات مبنایی ندارد.

درباره این موضوع که حقوق و وظایف متقابل دولت و مردم چیست و آیا حق شورش برای مردم محفوظ است یا خیر قرائت های رایجی وجود دارد. در این باره باید به مردم سالاری دینی و مفاهیم مختلف موجود درباره آن پرداخت. در این خصوص برخی مردم سالاری دینی را با مفاهیم دینی توجیه می کنند و برخی دیگر حکومت دینی را با این مفهوم توجیه می کنند. برخی می­گویند اگر این مفهوم وارد جامعه ای شود، آن جامعه رنگ و لعاب مردم سالاری دینی را می­گیرد. اگر این را بپذیریم، بعد سوال این است که اصول دین چه می­شود؟ آیا این اصول را می توان به باورهای دینی مردم کاهش داد؟ برخی دیگر نیز معتقدند که تقابلی بین دموکراسی و دین وجود ندارد.

تا کنون دو فلسفه سیاسی غالب وجود داشته است: ۱) دموکراسی: از چه کسی باید اطاعت کرد ۲) تئوکراسی: از کسی اطاعت کنیم که ویژگی های خاص داشته باشد قطع نظر از مردم. هر دو فلسفه دچار دوئالیسم هستند. در اولی خلط بین پاسخ هنجاری است و در دومی یک بی توجهی به بحث اثباتی قضیه صورت گرفته است.
وقتی می گوییم از چه کسی باید اطاعت کرد، مهم این است که شخص چی صفاتی داراست نه اینکه مورد قبول مردم باشد. این مشکلی است که مردم با آن روبرو هستند. اگر مردم سالاری دینی را به عنوان یک فلسفه سیاسی بپذیریم، دو دوئالیسم «ثبوتی» و «اثباتی» را پشت سر گذاشته ایم.

اگر مشروعیت را به عنوان قانونیت بگیریم; من می گویم مشروعیت حاوی دو عنصر حقانیت و مقبولیت است. در واقع این مشروعیت دو وجه حقانیت و مقبولیت دارد. هر کدام برای دیگری هم فرصت است و هم محدودیت. یکی از نقدهایی که مورد توجه موضوع دموکراسی است این است که به اخلاق و فضائل اخلاقی اهمیتی نمی ­دهد. در مقابل، تئوکراسی این توجه را دارد.
دموکراسی و یژگی های مختلفی از جمله حاکمیت و حکومت مردم، تاکید بر حقوق مدنی و سیاسی، امکان نظام انتخاباتی آزاد، اعتقاد به چرخش قدرت، جامعه مدنی، تفکیک قوا، آزادی بیان، رضایت عامه به عنوان منبع مشروعیت، و نقد آسان اصحاب قدرت است.

نقدهایی که به دموکراسی وجود دارد عبارتند از: تنزل اخلاقی، ناپایداری سیاسی، ستیز بین گروه ها، امکان دیکتاتوری اکثریت و ظهور دولت منتخب، نمایندگی به جای وکالت، امکان اغوا، و خبط شکل و محتوا.
در مقابل تئوکراسی عبارت است از حاکمیت و حکومت خداوند روی زمین. چگونه می شود خدا حاکم باشد؟ اگر بگوییم خدا در شخص حلول کرده است این می شود کفر; اگر بگوییم حکومت، حکومت هدایت شدگان است یعنی بقیه هدایت نشده اند. بهترین برداشت این است که بگوییم حکومتی بر اساس رهنمودها و قواعد الهی است.

در واقع مفهوم تئوکراسی چند ویژگی مهم دارد. اول اینکه می توانیم از آن به عنوان نوعی شریعت گرایی یاد کنیم و بگوییم که با خرد و اخلاق عجین است. دوم اینکه بگوییم این فلسفه بیانگر حقانیت حاکمان به عنوان تنها منبع مشروعیت است.
نقدهایی که به مقوله تئوکراسی وجود دارد عبارت است از: احساس انقیاد مطلق از مردم و توهم خدایی بودن حاکمان دینی به دلیل قداست، یکه سالاری و حاکمیت فردی، نخبه گرایی دینی و مسلط طوری که شهروند حق فریاد ندارد، بی توجهی به مسائل اجتماعی و غفلت از نوشدگی، رواج تقلید گرایی و عاطفه گرایی، حاکمیت تزویر گرایی و توده گرایی و ماکیاولیسم دینی.
جمع حقانیت با مقبولیت و رضایت عامه در پاسخ به سوال مشروعیت نظام سیاسی است. شرعیت مورد نظر دوسویه است: هم فرمان رهبر و مقبولیت در بین مردم. حضور مردم هم در وجه شرعی است و هم در وجه مقبولیت با نگاه دیالکتیک.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

  • کدخبر: 593837
  • منبع: خبرآنلاین
  • نسخه چاپی
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.