به گزارش جماران، روزنامه ایران نوشت: یکی از جدی‌ترین دغدغه‌های حضرت امام(ره) همواره بحث «نواندیشی دینی» بود و می‌توان ایشان را یکی از پایه‌گذاران این رویکرد دینی قلمداد کرد. سالروز رحلت ایشان بهانه‌ای شد تا به سراغ دکتر علی‌محمد حاضری، استاد جامعه‌شناسی انقلاب اسلامی دانشگاه تربیت مدرس برویم و از وی در خصوص نوع مواجهه حضرت امام(ره) با «نواندیشی دینی» و «نواندیشان دینی» و اینکه چقدر این قرائت می‌تواند برای امروز ما راهگشا باشد، بپرسیم. دکتر حاضری، مقالات و پژوهش‌های گسترده‌ای پیرامون آرای حضرت امام خمینی(ره) دارد از جمله «دشمن‌شناسی امام خمینی(ره)»، «نظم و امنیت در منظر امام خمینی(ره)»، «دانشگاه و دانشگاهیان در نگاه امام خمینی(ره)» و... آنچه در ادامه می‌آید ماحصل گفت‌وگوی ما با او است که می‌خوانید.


   جناب دکتر حاضری، چقدر بستر علمی یا سیاسی- اجتماعی که حضرت امام(ره) در آن قرار داشت، «نواندیشی دینی» را برای ایشان به یک ضرورت بدل می‌کرد؟


حضرت امام خمینی(ره) اساساً از سال 1342-1340 که نهضت خود را در ارتباط با انقلاب شروع کردند، در موضع‌گیری‌های دینی خود همواره به دستاوردهای بشری و تأملات عقلانی عنایت داشت و برای پاسخگویی به مسائل روز از آنها بهره می‌گرفت. این نحوه نگاه ایشان را من زیر عنوان «نواندیشی دینی» قرار می‌دهم که به طور طبیعی از یک طرف به بحث‌های «روشنفکری دینی» و از طرف دیگر به بحث «اجتهاد متناسب با زمان و مکان» نزدیک می‌شود.
اساساً این نوع نگاه امام خمینی(ره) در فضای روحانیت سنتی و حوزویان سنتی ایران چندان نگاه پرطرفدار و رایجی نبود و به نوعی در فضای حوزوی آن زمان اقلیت بود. امام(ره) از همان آغاز، نگاهش به تحصیلکردگان جدیدی بود که درعین حال باور و اعتقادات دینی داشتند و سعی کرده بودند که برخلاف دیدگاه‌های رایج در آن زمان، «دینداری» را با «عقلانیت جدید» در تقابل نبینند. در واقع امام(ره) همزمان با اینکه کوشش می‌کرد که در فضای روحانیت نوعی نگاه جدید را طرح کند در عین حال تلاش داشتند تا مخاطبان خود را از میان تحصیلکرده‌های جدید بیابند.


  جلوه این نوع نگاه امام خمینی(ره) را در کجاها می‌توان دید؟
با توجه به تتبعاتی که در کل ارتباطات امام(ره) از سال 1342 تا 1357 داشته‌ام، کاملاً مشهود است که بخش مهم مخاطب پیام‌ها، ارتباطات و نامه‌نگاری‌های حضرت امام(ره)، تحصیلکرده‌های جدیدی هستند که ذیل عنوان انجمن‌های اسلامی دانشجویان و طیف‌های غیرحوزوی شناخته می‌شدند. این حلقه ارتباطی و  در میان گذاشتن دین و دینداری با این گونه مخاطبان، ذاتاً داشتن نگرشی نواندیشانه را اقتضا می‌کرد چرا که نمی‌توان با نگاه سنتی مرسوم، این گروه را به‌عنوان مخاطب خود نگه داشت.


به هر حال، امام خمینی(ره) از همان ابتدا در بسیاری از مسائل حتی از سال 1342 و 1343 موضع‌گیری‌های متفاوت‌تری را در مقایسه با روحانیت سنتی اتخاذ می‌کردند؛ شاخص‌ترین مثال در این زمینه مربوط به ماجرای «اصلاحات ارضی» است. ایشان در سال‌های 1343-1340 متمایز از سایر روحانیون هیچگاه وارد عرصه مقابله با اصلاحات ارضی نشدند. در حالی که محور بسیاری از نقدها و اعتراض‌های روحانیون دیگر نسبت به انقلاب سفید شاه، تحریم اصلاحات ارضی و خلاف شرع دانستن آن بود یا در بحث‌های مربوط به حق رأی زنان و مشارکت‌شان در انتخابات در حالی که بسیاری از روحانیون سنتی آن را حرام اعلام کرده بودند حضرت امام(ره) به نحوی از این موضع فاصله گرفتند و انتقاد خود را نه به حق رأی زنان بلکه به فرمالیته و ظاهرگرایانه بودن این قانون و در واقع عوام فریبی که در پس آن قرار داشت، وارد می‌کردند.
هرقدر که از سال 1343 جلوتر می‌آییم این جلوه‌های نواندیشانه در اقدامات امام خمینی(ره) پر رنگ‌تر می‌شود تا جایی که سال 1357-1356 که حتی روحانیون روشن‌بینی همچون شهید مطهری که نسبت به روحانیت زمان خود بسیار نوگرا بود، بنا بر دلایلی مواضع تندی نسبت به شریعتی گرفت و در این راستا با همراهی مرحوم بازرگان، نامه‌ای علیه شریعتی نوشت و هر دو امضا کردند. فارغ از آن نامه، شهید مطهری نامه دیگری را با همان محوریت نقد شریعتی به دست امام(ره) رساندند اما امام(ره) برخلاف شهید مطهری و بازرگان نسبت به جریان شریعتی موضع گشوده‌تری را اتخاذ کردند. اینها نشان می‌دهد که برای حضرت امام(ره) نواندیشی دینی هم ابزار و روشی برای فهم دین است و هم ابزار و روشی است برای ارتباط قوی گرفتن با نسل جدید که جز با این نگاه و روش نمی‌توان به عرصه اندیشگی آنان مرتبط شد.
  خط قرمز امام(ره) در بحث نواندیشی دینی کجا بود؟
واقعیت این است که حوزه تخصصی من مباحث الهیاتی، کلامی یا فقهی نیست و نمی‌توانم از این زوایا به پرسش شما پاسخ دهم اما اگر بخواهم از منظری جامعه‌شناختی به این پرسش پاسخ دهم، باید گفت که امام(ره) به هر حال نواندیشی را با اتکا به منابع دین و با استفاده از اصل به‌کارگیری خرد و اندیشه در فهم دین به کار می‌گیرد. در این فضا، داده‌های عقلانی بشر تنها می‌تواند چشم‌اندازی برای تأملات نوگرایانه در دین باشد نه اینکه این دستاوردها و معرفت‌های بشری فی‌نفسه و ذاتاً اصالتی داشته باشد که بتواند در مقابل نصوص و محکمات دین قد علم کند. اگر جایی تعارضی بین آنها دیده می‌شد، برای امام(ره) قطعاً اصالت با  «مبانی وحیانی» بود.


  چقدر عالمان دینی ما امروز به راهی که امام خمینی(ره) در بحث نواندیشی دینی آغاز کردند، تمسک دارند؟
ما کمابیش از حضور کسانی که همچنان به مشی امام خمینی(ره) در بحث «نواندیشی دینی» اقتدا می‌کنند، بهره‌مند هستیم؛ اما واقعیت این است که به اندازه قدرت و منابع نهادی که امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی در اختیار روحانیت قرار داد، وجوه نواندیشانه دینی ارتقا نیافت بلکه به عکس، منجر به قدرت‌یابی طیف‌های غیر نواندیش شد. به هر حال می‌توانم بگویم روحانیت ایران و اصولاً فهم دینی در جامعه ایران بعد از انقلاب پا به پای انتظارات جامعه‌ای که در مسیر نواندیشی دینی حرکت می‌کرد، پیش نرفت. امروز ما شاهد این هستیم که برداشت‌ها و تفاسیری که رابطه کمتری با نواندیشی دینی دارد، قوت گرفته است.


  اگر امام خمینی(ره) می‌بود، جدی‌ترین نقدی که امروز به جریان نواندیشی دینی ما مطرح می‌کردند، چه بود؟
بخش مهمی از هشدارهایی که امام(ره) در «منشور روحانیت» و در بحث‌هایی که در سال‌های پایانی عمرشان جسورانه و دردمندانه مطرح می‌کردند، همان‌ها امروز به منصه ظهور رسیده است، برای مثال، نگرانی از اینکه اجتهاد غیرمرتبط با زمان و مکان داشته باشیم، استنباط‌هایی از فقه کنیم که فقه و حکومت دینی را در حل مسائل جامعه ناتوان کند و جامعه زمینگیر شود و جوان‌ها را با قرائت‌های متحجرانه، از دین زده کند؛ اینها چیزهایی است که امام خمینی(ره) در سال‌های آخر نسبت به آنها دلنگران بود و متأسفانه تا حدودی این نگرانی‌ها محقق شده است و احتمالاً نقد ایشان به همین فضاها می‌بود.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.