- من خبرنگارم، رد پایم در دل طوفان های تاریخ پیداست و ریش روحم گواه صداقت من است، بچه انقلابم ، نقشم معلوم است و سهمم مجهول، صدایم در سنگرهای دفاع مقدس به گوش می رسد و با شهیدان نرد عشق می زدم و اکنون هم پیجوی نام بی نشان آنانم. نه گمشده ام پیداست و نه خود دیده می شوم.
بنام خداوند لوح و قلم / حقیقت نگار وجود و عدم / جامه جهد بر تن دارم و قلم قاصدق در دستم، زبانم بالکنت ناآشناست و دیدگانم تاریکی ها را می بینند، گام هایم با تهدید نمی لرزند و صدایم رساست، فریادم اسیر انگشتان آهنین نیست و تاریخ گواه من است.
من خبرنگارم، کلکم به فرمان عقل خود است و طعمه هیچ تله ای نمی شوم، نگاهم ندای نیازمند است و اشاره ام یک آرمان، به عدالت فکر می کنم و برایش می نگارم، در رویای حقیقت در حرکتم و راهی ساحل سخت نجات، به تساوی حقوق بندگان معتقدم و به خطر این مسیر مطلع.
اهل خانه ام و بیگانه ام می پندارند، در مزرعه ملک خود بیل میزنم و نصیبم را منکرند، پروانه شمع ایرانم و در سایه سیاه سهم خواهان پنهان، با چنگ خویش چتری ساخته ام و در زیر باران بلا ملول مونده ام، صدایم آشنا، خطم در مسیر خدمت، مدادم مدح مردم می کند و سطرم سبز است اما سیاهش می پندارند.
خدایا من فقط خبرنگارم، سر مگو می دانم، نادیده ها را می بینم، ناشنیده ها را می شنوم، ناگفته ها را می گویم و همه آنها را می نویسم و از برای این کارم مزدی نیز نمی گیرم و حلاج جانم را مهیای دار مکافات کرده ام، به حاشیه می روم چون متن می نگارم.
من خبرنگارم، سوال می پرسم و بر پرسشم پای می فشارم، مته مکنت و سیم سیاست غل پایم می شوند، دستم را به دعوا می فرستم به شمشیر شیطنت بر می خورد، اشک قلم را به میدان بیدادگران روانه می کنم نائره نادانی به تاراجش می دهد، فواره فکرم را به جنگ جهالت می برم صحابه سخیف جمود سد را هم می شود.
در دو داغ و دشنه دوران را به درگاه دادار می ساند تا بین من مردم ، متولیان و متقدمان و متاخران داوری کند.
من خبرنگارم: وارث و حارث قلم و قداست شهید محمود صارم ایم، مظلومیت شهیدان را به رخ می کشم، آه سرد مادران مفقودالاثر دفاع مقدس را گواه می گیرم، خاک خوردگان خاکی پوش را می ستایم، سنگرسازان بی سنگر را فریاد می کنم، شکم های گرسنه، چشمان خسته؛ دل های بیدار و قلب های بی قرار بسیجیان را به یادتان می آورم و این آتشفشانان گمنام دشت دیانت را با وضع موجود مقایسه کرده و خیانت نجومی بگیران ‌و زمین خواران و ریاکاران، دو دوزه بازان و منافقان و مرفه هان بی درد و آقازادگان و بی تعهدان و حرامخواران و دوتابعیتان و میراث خوار شهیدان و دزدان‌ و دروغگویان و مردم فریبان را به معنویت نامداران گمنام می سپارم تا بنیان بد یمن آنان را از ملک ایران بر کنند، در دنیا رسوا و در عقبی نیز به عذاب الهی گرفتار نماید.
من خبرنگارم، به خدا امیدوارم، به شرف انسانیم پایدار، به رسالت حرفه ایم معتقد، قلم را مقدس می دانم، امانت عطیه خدا، خدمت به خلق را توفیق ، پاسداری از انقلاب اسلامی را یک تعهد و میرات شهیدان را یک آرمان بزرگ و افتخار ماندگار می دانم.
من خبرنگارم، عزت را خریدارم، از ولنگاری بیزارم، قلم را نمی فروشم و استقلال است اصرارم، پاسدار فخر ایران و خار چشم اشرارم ، مداد به مزد نیستم و صداقت می نگارم، به راست تمایل ندارم و چپ چپ نمی نگارم، اصول و اصلاح را ابزار می دانم و این است اقتدار، سرود آزادگی می سرایم و بر آن استوارم.
من خبرنگارم، بر پلکان امانت می نشینم و ستارگان می چینم، لباس گمنامی بافته و ردای عشق می بینم، مردمداری فریادم است و شعار من این است، سنگردار وفایم و با صداقت اجنبیم، خدایم شاهد و بر همه امینم، برعهدم مانده ام و از پای نمی نشینم، مخالف سلطه ام چیزی غیر از اینم، خطرنگار و با آسیب قرینم ، بزدل و باندباز و تبارگرا نیستم و حماسه می آفرینم.
آری آری من خبرنگارم و من همینم.
نگارش: سید حرمت الله موسوی مقدم
7174/6034
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.