در این مطلب آمده است: تقریبا تمامی کسانی که پست و مقامی به دست می‌ آورند یا به مسئولیتی منصوب می ‌شوند، خود را خادم و خدمتگزار مردم معرفی می ‌کنند و حرفشان این است که با تمام وجود در خدمت مردم هستیم و از خدمت به مردم لحظه ‌ای دریغ نمی‌ کنیم؛ اما خادم مردم کیست؟ آیا صرف گفتن زبانی و شعار کفایت می ‌کند یا خادم مردم کسی است که شبانه ‌روز برای گره‌ گشایی از مشکلات ملتش می ‌دود و سر از پا نمی ‌شناسد و ذره‌ ای از قانون فاصله نمی‌ گیرد، بلکه با اعمال قانون حقوق جامعه را احیا و دنبال کند؟
چه زیبا فرمود شهید مظلوم بهشتی که « ما شیفتگان خدمتیم، نه تشنگان قدرت » ! شیفته خدمت به دنبال پست و مقام نیست؛ او برایش پایین و بالا و بودن در رأس امور یا نبودن فرقی ندارد ؛ بلکه هر فرصتی را برای خدمت غنیمت می ‌داند؛ حتی اگر این خدمت احترام به قانون و کنار رفتن از قدرت و مسئولیت باشد. او در بیرون از مسئولیت نیز با انتقال تجربیات غیر رسمی اما مؤثر، همچنان خادم مردم می‌ ماند و به کشورش با عشق خدمت می ‌کند. او سعی دارد در خارج از گود قدرت اعمال صاحبان قدرت را رصد کند و در مواقع لزوم راهنمایی و حتی فریاد بزند تا امور به ‌درستی پیش برود؛ اما چرا این روزها برخی صاحبان قدرت به جایگاه خود چسبیده ‌اند و حاضر به جدا شدن نیستند؟ چرا به قانون احترام نمی ‌گذارند و در تلاش ‌اند به هر شکل ممکن از قانون فرار کنند؟ چرا حاضر نیستند قانون منع به‌ کارگیری بازنشستگان را اجرا کنند؟ چرا برخی از بازنشستگان سرسختانه مقاومت می ‌کنند و به این و آن متوسل می‌ شوند؟
راستش نحوه اجرای این قانون هم امتحانی برای مدیران و کارکنان بازنشسته است که شعار خادم ‌بودن سر داده و می‌ دهند و هم آزمونی بزرگ برای نظام اداری و دستگاه‌ های اجرایی و نهادهای کشور است. بسیار جای تأسف دارد که برخی مسئولان بازنشسته نمی‌خواهند میزهای خود را رها کنند و هریک به نحوی به دنبال ابقا هستند؛ حالا یا پست و مقام عوض می‌ کنند تا از این قانون بگریزند و آن را دور بزنند یا از بیرون توصیه ‌نامه یا به تعبیری توبیخ ‌نامه می ‌آورند تا بمانند یا به دنبال اذن خاص و مجوز ویژه هستند!
واقعیت این است که اگر قصد و هدف این افراد از تصدی مسئولیت‌ ها، خدمت به مردم و نظام است که باید پرسید این چگونه خدمتی است که برای بقای آن دست توسل به سمت این و آن دراز می ‌کنید و به دنبال توصیه و سفارش و تغییر و ... هستید؟ واقعا اینقدر می ‌ارزد؟
این را همه می‌ دانند اگر این قانون به تمامه اجرا شود، فرصتی برای نظام و ملت خواهد بود که جوان ‌ترها که حس و حواس و توان و انگیزه بیشتری برای کار و خدمت دارند، وارد شوند و خدمت جهادی شکل بگیرد.
همین چند روز پیش بود که مقام معظم رهبری شفاف و صریح در جمع پرشور جوانان در استادیوم آزادی فرمودند: «نوک پیکانِ حرکت عظیم ملی، شما جوان‌ ها هستید؛ شما هستید که راه را باز می‌ کنید. پیران مجرب اگر خسته نباشند، بی‌ حال نباشند، ازکار افتاده نباشند، می‌ توانند راهنمایی کنند؛ ولی موتور پیش‌ برنده این قطار، شما جوان‌ ها هستید.»
حال باید پرسید این مدیرانی که اغلب داعیه ولایتمداری هم دارند، چگونه این سخن روشن ولی را بر زمین می‌ نهند و مصلحت‌ های سطحی و منافع شخصی را اولویت قرار می ‌دهند. مگر ممکن و درست است کسی به‌ ویژه دوستانی که از اول انقلاب در پست و مقام بوده‌ اند، امروز قانونی را قبول نداشته باشند؟
فکر نمی ‌کنم عزیزان این فرمایش امام خمینی(ره) را فراموش کرده باشند: «تو غلط می‌ کنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد!»
تردیدی نیست اگر قانون نزد مسئولان و به‌ ویژه آنان که از دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بر مسند های قدرت در نظام اسلامی بوده‌ اند، حرمت نداشته باشد، دیگر از کسی انتظار نیست؛ آیا می‌ شود از مردم کوچه و بازار انتظار احترام به قانون را داشت؟ مگر نباید حرمت امامزاده بیش و پیش از دیگران توسط متولی نگاه داشته شود؟
البته این میزان از اشتیاق برای حفظ پست و مقام گاهی اوقات شبهه ‌برانگیز است و اتفاقا دستگاه‌ های بازرسی و نظارتی باید بررسی خود را از همان دستگاه و اشخاصی شروع کنند که مسئولانشان بیش از سایرین در برابر قانون مقاومت می ‌کنند. باید پرسید مگر چه رانت و امتیاز فوق‌ العاده‌ای در تصدی مسئولیت هست که حتی پس از بازنشستگی حاضر به سپردن مسئولیت به دیگران نیستند؛ چرا فضا را برای ورود جوانان باز نمی ‌کنند؟ اکنون که این قانون پیشرفته - هرچند دیر - به تصویب رسیده، اگر خوب و درست اجرا نشود و شامل بند و تبصره و توصیه شود، نه ‌تنها بهبودی ایجاد نمی‌ کند، بلکه شرایط را بدتر از قبل خواهد کرد. تبعیض و رانت در اجرای قانون با پیداکردن مجوزهای خاص از چشمان مردم و بدنه اداری دستگاه ‌ها دور نمی ‌ماند.
وقتی هر نهاد یا دستگاه اجرایی برای به ‌کارگیری تعدادی از مستخدمان بازنشسته خود با فشار و رایزنی و منطقی سست مجوز بگیرد، علاوه بر قانون، این جوان ‌گرایی است که ذبح شده و روزنه امید جوانان به یک ‌باره کور می ‌شود. استثنا در قانون شاید از لحاظ شکلی منعی نداشته باشد، اما تجربه و واقعیت نشان می‌ دهد نتیجه ‌ای جز رانت و تبعیض ندارد. پس ای بازنشستگان عزیز، بیایید با گردن‌ نهادن به قانون این سخن شهید مظلوم را محقق سازید و جامه عمل بپوشانید که معلوم شود ما همچنان راه درست ترسیم ‌شده شهدا را می ‌پیماییم؛ آری، اگر به تأسی از شهید بهشتی شیفته خدمتید نه تشنه قدرت، عرصه را برای جوانان باز کنید.
7141/6026/
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.