مطالعه روی زندگی بسیاری از مدیران بزرگ و موفق، نشان می دهد که هوش هیجانی یکی از مهمترین عناصر موفقیت آنها است. تسلط یافتن بر برخی از انواع هوش هیجانی، چیزی است که آنها بخوبی از عهده آن برآمده اند. به گزارش خبرنگار کار و درآمد جی پلاس؛ هوش هیجانی اغلب به عنوان یک عنصر کلیدی مدیریت موفق است. توانایی این که بتوانید به صورت آگاهانه با خود و احساسات و عواطف تان هماهنگ شوید و همچنین از آگاهی موقعیتی برخوردار باشید، می تواند ابزار قدرتمندی برای رهبری یک تیم است. عمل شناخت، درک و پاسخ به احساسات، غلبه بر استرس در لحظه و آگاهی داشتن از این موضوع که کلام و رفتار شما چه تأثیری می تواند بر روی دیگران داشته باشد، همگی در هوش هیجانی خلاصه می شوند. هوش هیجانی برای تبدیل شدن به یک رهبر موفق می تواند دربرگیرنده این پنج ویژگی باشد: خودآگاهی، خود مدیریتی، همدلی، مدیریت ارتباط و ارتباط موثر. بسیاری از افراد سعی بر خاموش کردن احساسات خود دارند، اما هر چقدر هم ما احساسات و خاطره های خود را تحریف، انکار و یا حتی دفن کنیم، هیچ گاه قادر نخواهیم بود آنها را به طور کامل از ذهن مان پاک کنیم. شما می توانید یاد بگیرید از نظر عاطفی مستقل باشید و ویژگی هایی را کسب کنید که به شما اجازه می دهد به وسیله برقراری ارتباط، با احساسات اصلی بر هوش هیجانی خود تبحر یافته، آنها را بپذیرید و بدانید که چگونه آنها می توانند بر تصمیم ها و کردار شما تاثیر بگذارند. توانایی ربط دادن رفتارها و چالش های هوش هیجانی در عملکرد محل کار می تواند مزیت بسیار بزرگی در ایجاد یک تیم استثنایی و موفق باشد. یکی از رایج ترین عواملی که بقای یک تیم را به خطر می اندازد، کمبودهای ارتباطی است که باعث از بین رفتن تعامل و ایجاد شک و تردید می شود. مدیری که فاقد هوش هیجانی باشد، قادر نخواهد بود به طور موثر نیازها، خواسته ها و انتظارات افرادی که رهبری آنها را بر عهده دارد، شناسایی کند. مدیرانی که بدون اعمال فیلتر به عواطف و احساسات خود واکنش نشان می دهند، ممکن است باعث بروز بی اعتمادی در میان اعضای تیم خود شده و روابط کاری میان آنها را به خطر بیندازد. واکنش دمدمی مزاجانه می تواند فرهنگ کلی، نگرش ها و احساسات مثبت شرکت و به طور کلی چشم انداز آن را به خطر بیاندازد. مدیران خوب باید دارای خود آگاهی و از این درک برخوردار باشند که رفتارهای کلامی و غیر کلامی آنها چقدر می تواند بر روی اعضای تیم تاثیرگذار باشد. برای اینکه بدانید تا چه میزان صلاحیت و شایستگی دارید به یک مدیر موفق تبدیل شوید، پیشنهاد می کنیم پس از مطالعه موارد زیر مشخص کنید هر یک از عوامل هوش هیجانی تا چه اندازه درباره شما صدق می کند.

  1. خود ارزیابی
خود ارزیابی به عنوان توانایی فرد در شناخت عواطف، نقاط ضعف و قوت، ارزش های خود و همچنین درک تاثیر آنها بر دیگران شناخته می شود. ما انسان ها بدون اندیشیدن، درک درستی از خود نخواهیم داشت؛ نخواهیم دانست چرا تصمیم های مهم می گیریم، در چه زمینه ای خوب هستیم و در چه زمینه ای ضعف داریم. به منظور رسیدن به حداکثر پتانسیل خود، باید اعتماد به نفس کامل داشته باشید و نقاط ضعف و قوت تان را تشخیص دهد. آن دسته از افرادی که شناخت خوبی از خود داشته و می دانند دقیقا به دنبال رسیدن به چه چیزی هستند، قادر به پیشرفت روز افزون خواهند بود.
  1. خود تنظیمی
خود تنظیمی اغلب با اصطلاح انضباط شناخته می شود. انضباط شامل کنترل و هدایت عواطف مخرب و سازگاری با تغییرات محیطی به منظور حفظ حرکت گروه در یک مسیر مثبت است. مدیران نمی توانند موجب از بین رفتن خونسردی خود شوند. آرام بودن نیز همانند ترس، مسری بوده و خیلی زود از فردی به فرد دیگر منتقل می شود. هنگامی که شما نقش یک رهبر را ایفا می کنید، دیگر اجازه نخواهید داشت در شرایط استرس موجبات ترس را برای اعضای تیم خود فراهم کنید. هنگامی که آرام و مثبت هستید، می توانید بهتر فکر کرده و با وضوح و روشنی بیشتری با اعضای تیم خود ارتباط برقرار کنید.
  1. همدلی و دلسوزی
همدلی به معنای آن است که بتوانید خودتان را به جای فرد دیگری گذاشته و بدانید در یک موقعیت خاص، ممکن است او چه احساسی داشته باشد و یا چه عکس العملی از خود نشان دهد. هنگامی که کسی دارای حس همدلی باشد، همواره این ظرفیت را دارد که دلسوز دیگران باشد. دلسوزی احساسی است که در پاسخ به درد و رنج دیگران ایجاد می شود و به دنبال آن انگیزه و تمایل کمک کردن در ما به وجود می آید. هر چه بیشتر بتوانیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم و همدل شویم، در شناخت و درک آنکه چه چیزی به آنها انگیزه می دهد و چه چیزی آنها را ناراحت می کند بهتر عمل خواهیم کرد.
  1. مدیریت روابط
اگر حواس پرت و پریشان باشید، نمی توانید با دیگران روابط عمیق ایجاد کنید. بسیاری از ما مسئولیت سرپرستی خانواده و تعهدات دیگری داریم. در کنار این ها لیست طویل و دیوانه واری از کارهای انجام نشده داریم، اما در کنار این همه مشغله و مسئولیت ها ساخت و حفظ روابط سالم و کارآمد برای بدست آوردن هوش هیجانی قوی تر بسیار ضروری است. شما باید بتوانید به طور موثر با دیگران ارتباط برقرار کنید و به درستی از عهده مدیریت روابط برآیید تا بتوانید اعضای تیم خود را در مسیر مورد نظر خود هدایت کنید.
  1. ارتباط موثر
هنگامی که عضو یک تیم مثلا "یگان ویژه نیروی دریایی" باشید باید سه کار را به صورت بی وقفه انجام دهید تا بتوانید به یک عضو تاثیرگذار تیم تبدیل شوید: حرکت، شلیک و ارتباط. ارتباط از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. مطالعات انجام گرفته در این زمینه نشان داده اند که ارتباط موثر، تنها ۷% کلماتی است که بیان می کنیم و ۹۳% باقیمانده لحن بیان و زبان بدن است. سوءتفاهم ها و نبود ارتباط معمولاً پایه و اساس اغلب مشکلات بین انسان هاست. عدم توانایی در برقراری ارتباط موثر در محیط کار منجر به سرخوردگی، اوقات تلخی و سردرگمی در میان کارمندان خواهد شد. ارتباط موثر می تواند موانع را از میان برداشته و روابط قوی تر و بهتری در محیط کار فراهم می آورد. هنگامی که کارمندان نقش و مسئولیت خود را در برابر یک شرکت می شناسند و درک می کنند که چه منافعی برای تعالی و چشم انداز کلی شرکت دارند، حس ارزشمندی و موفقیت در آنها ایجاد می شود. در نهایت، هوش هیجانی یک ابزار قدرتمند و حیاتی برای دستیابی به اهداف، رشد و توسعه ارتباطات شغلی و ایجاد یک محیط کاری سالم، کارآمد و به طور کلی توسعه فرهنگ سازمانی است. برگرفته از: businessinsider

دیدگاه تان را بنویسید