جمال میرصادقی دلیل کاهش تاثیر نویسندگان بر جامعه را فردی شدن ادبیات و فاصله گرفتن آن از جمعی‌نگری می‌داند.

جی پلاس، این نویسنده درباره علت کم شدن تاثیر نویسندگان در سال‌های اخیر گفت: در گذشته نویسندگان آرمان‌خواه بودند و در به وجود آمدن انقلاب تاثیر گذاشتند. در زمان انقلاب هم ادبیات آرمان‌گرا و آرمان‌خواه بود. درواقع انقلابی که ما کردیم از وجودمان برخاسته بود. نسل بعد از انقلاب به خودش بازگشت کرد چنان که در جامعه‌های مترقی مثل فرانسه و آمریکا این اتفاق افتاد. این اتفاق تنوع رمان‌های این سال‌ها را بسیار زیاد کرد زیرا فردیت هر کسی در داستان حاکم و جمعی‌نگری کم شد.

او در ادامه تاکید کرد: در ادبیات این دوره تنوع زیاد شد و هرکسی به خصوصیات روحی خود پرداخت و انواع داستان به وجود آمد. این تنوع باعث نشان دادن خصوصیاتی شده است که در گذشته کمتر دیده می‌شد و قطعا قابل تقدیر است، اما وقتی نویسنده به خودش می‌پردازد جمعیت را فراموش می‌کند. در این زمان ادبیات به‌وجودآمده ادبیات خاص با دربرگیرندگی مخاطب خاص است. این ادبیات جامعیت ندارد، تاریخ‌ساز نیست و کم به جامعه می‌پردازد. اما نویسندگانی که از آن دوره مانده‌اند مثل احمد محمود و محمود دولت‌آبادی آن جمعی‌نگری را دارند. ولی نویسندگان نسل‌های بعدی این‌چنین نیستند.

میرصادقی با بیان این‌که «اگر ادبیات تاثیر نداشت تا این حد سعی نمی‌شد کنترل شود»، تصریح کرد: ریشه داستان اجتماع است و وضع جامعه را نشان ‌می‌دهد. چرا که داستان از حادثه‌ها، برخوردها و دشواری‌های زندگی در جامعه سر برمی‌آورد. این شناخت باعث تغییر در جامعه می‌شود. مثلا در سال‌های قبل‌ از انقلاب ساواک مخوف راه ادبیات را سد می‌کرد. اما ادبیات ایرانی در کل همیشه متعهد است. ادبیات ترجمه هم موثر است زیرا به خواننده نشان می‌دهد سایر مناطق دنیا در چه وضعیتی هستند و آگاه‌شان می‌کند.

این مدرس داستان‌نویسی با تاکید بر تدریجی بودن تاثیر ادبیات شرح داد: البته تاثیر ادبیات مثل تاثیر مسائل سیاسی نیست که شب بخوابیم و صبح ببینیم همه چیز با کودتا عوض شده است. فرهنگ کم‌کم و ناپیدا عوض می‌شود. ابوالحسن نجفی مقاله‌ای با عنوان «وظیفه ادبیات» نوشت و گفت وظیفه ادبیات در جاهای مختلف فرق می‌کند. در جایی که روزنامه آزاد است و به مسائل اجتماعی می‌پردازد، ادبیات هم مصداق همان "هنر برای هنر" می‌شود. اما در وضعیتی دیگر ادبیات باید از جامعه بگوید و مشکلاتش را بیان کند. برخی هم به این اصول اعتقاد نداشتند. به عنوان نمونه گلشیری مرد سیاست بود اما آن را در آثارش تاثیر نمی‌داد.

میرصادقی با بیان این‌که «من مشکلات زیادی در راهم کشیدم»، گفت: طبیعی است که کار من باید مشکلی را مطرح کند. این تعهد، تعهد سارتری نیست که می‌گوید ادبیات متعهد است اوضاع را عوض کند. من تعهد دارم و نمی‌خواهم آن‌چیزی که بر من وارد شده است بر دیگران روا شود. می‌خواهم از طریق داستان‌نویسی این کار را انجام دهم.

او در ادامه تصریح کرد: کسانی که می‌گویند ادبیات تاثیر نمی‌گذارد به نظر من غافل‌اند یا نمی‌خواهند خودشان را با چیزی درگیر کنند. به این افراد به اصطلاح روشنفکر کلاسیک می‌گویند. این افراد همیشه غر می‌زنند اما در عمل‌شان چیزی را نشان نمی‌دهند. این افراد زندگی‌شان روبه‌راه است و در عمل کاری نمی‌کنند. اما روشنفکرهای واقعی افرادی‌ هستند که در راه اصلاح قدم برمی‌دارند تا جامعه را تغییر دهند. به نظر من هنرمندان و دست به قلم‌ها باید متعهد باشند.

منبع: ایسنا

دیدگاه تان را بنویسید