«اکرم آیلیسلی» نویسنده‌ای است که به خاطر نگارش یک رمان و نادیده گرفتن دیوار اختلاف‌های قومیتی، هر آنچه را داشته و نداشته به خطر انداخته است.

جی پلاس، «اکرم نجف اوگلو نایبوف» که با نام مستعار «اکرم آیلیسلی» شناخته می‌شود، متولد یکم دسامبر ۱۹۳۷ است. او نمایشنامه‌نویس، رمان‌نویس و نماینده سابق مجلس آذربایجان است که آثارش تاکنون به زبان‌‌های مختلف دنیا ترجمه شده است. شهرت و محبوبیت «آیلیسلی» در وطنش تاحدی بود که رئیس‌جمهور وقت آذربایجان نشان «استقلال» و «شکرت» را به او اعطا کرد، اما پس از انتشار رمان «خواب‌های سنگی» در سال ۲۰۱۳، رویه دولت و مردم این کشور نسبت به این چهره فرهنگی به کل تغییر کرد.

«آیلیسلی» در این رمان کوتاه به نسل‌کشی ارمنی‌ها توسط آذربایجانی‌ها اشاره کرد. همذات‌پنداری با ارمنی‌ها و دیدگاه مثبت نویسنده نسبت به مردم این کشور، خشم آذربایجانی‌ها را تا جایی برافروخت که آتش‌‌ها روشن شد و برای او مراسم کتاب‌سوزی برپا کردند. «علی‌اف» رئیس‌جمهور وقت آذربایجان پس از این کتاب، عنوان «نویسنده مردمی» را از «آیلیسلی» گرفت و مقرری ماهیانه او از سازمان ریاست‌جمهوری قطع کرد .

سوزاندن نسخه‌های رمان «خواب‌های سنگی» آیلیسلی

کتاب‌های او در شهر محل سکونتش در شعله‌های آتش سوخت، همسر و پسرش از کار اخراج شدند و ۱۳ هزار دلار به او خسارت وارد شد. با این حال در مارس ۲۰۱۴ تعدادی از چهره‌های سرشناس جهان مساله نامزدی او برای کسب جایزه صلح نوبل را مطرح کردند.

داستان تغییر و تحولات زندگی این نویسنده آذربایجانی را در این گزارش می‌خوانید:

«اکرم آیلیسلی» سال ۱۹۳۷ در روستای «آیلیس» نخجوان شوروی سابق، در نزدیکی مرز ارمنستان و ایران به دنیا آمد. مادرش «لیلا علی کیزی» قصه‌گویی روستایی بود و پدرش در جنگ جهانی دوم وقتی «اکرم» پنج سال سن داشت، کشته شد.

او جوانی‌اش را در دوران ضداستالینی شوروی سابق و رهبری «نیکیتا خروشچف» سپری کرد. از موسسه ادبی «ماکسیم گورکی» در رشته نویسندگی خلاق فارغ‌التحصیل شد. اولین شعرش در نشریه آذربایجان منتشر شد. «آیلیسلی» در دوران حکومت شوروی سابق به عنوان شاعر، مترجم، رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس شناخته می‌شد.

«درخت‌های بی‌سایه»، «درخشش شش خورشید»، «فصل لباس‌‌های رنگین» و «مردم و درخت‌ها» از جمله رمان‌های او هستند که در آن دوران به چاپ رسیدند. اکثر کارهای «آیلیسلی» در پس‌زمینه روستای محل تولدش روایت می‌شوند و به خاطر احساس محبتی که در آن‌ها نسبت به زندگی روستایی‌ها دیده می‌شود، در آذربایجان و اتحاد جماهیر شوروی محبوبیت زیادی داشتند. «آیلیسلی» عنوان «نویسنده مردمی» را در کنار جوایز دیگری به دست آورد که مدال «شکرت» و «استقلال» از مهم‌ترین آن‌ها هستند.

حواشی حول محور این چهره ادبی از زمان انتشار کتاب «خواب‌های سنگی» آغاز شد؛ این رمان کوتاه در ژورنال روس‌زبان «دوستی مردم» به چاپ رسید و مضامین آن موجب بروز واکنش‌های سرنوشت‌سازی از سوی دولت آذربایجان علیه این نویسنده شد.

این اثر درباره قتل‌ عام سال ۱۹۸۹ ارمنی‌ها در باکو و کشته شدن تعداد زیادی از آن‌ها به دست نیروهای ترک در سال ۱۹۱۹ در زادگاه «آیلیسلی» روایت شده است. «خواب‌های سنگی» در سال ۲۰۰۶ نوشته شد اما «آیلیسلی» جرات چاپ آن را نداشت. او تا زمان بازگشت «رامیل صفراف» به آذربایجان این کار را انجام نداد.

«صفراف» افسر ارتش آذربایجان بود که در مجارستان یک نظامی ارمنی را هنگام آموزش به قتل رسانده بود. «صفراف» به حبس ابد محکوم شد اما مجارستان پس از شش سال تحمل حبس، او را به کشورش بازگرداند. «رامیل صفراف» به عنوان یک قهرمان ملی به آذربایجان بازگشت.

«آیلیسلی» پس از این جریان‌ها خطر را به جان خرید و کتابش را روانه بازار کرد، اما بسیاری از آذربایجانی‌ها رویکرد همذات‌پندارانه‌ او با ارمنی‌ها در این کتاب را توهین به خود و آرمان‌های ملی‌شان فرض کردند.

مدت زیادی از انتشار این کتاب نگذشته بود که «نویسنده ملی» به «دشمن دولت» تبدیل شده و رسانه‌های جریان حاکم کمپین‌هایی را برای ترساندن «آیلیسلی» به راه انداختند. در باکو، گنجه، ایروان و آیلیس روستای محل تولد او، تظاهراتی به راه افتاد و مردم شعار «مرگ بر اکرم آیلیسلی»، «خائن»، «چرا خودت را به ارمنی‌ها فروختی؟» و «اکرم ارمنی است» سر دادند. آن‌ها سپس کتاب‌ها و تصاویری از این نویسنده را به آتش کشیدند.

«آیلیسلی» اما در همین بحبوحه گفت: بگذارید همه کتاب‌هایم را بسوزانند، چون آن‌ها (کتاب‌ها) کسی را نجات ندادند.

او می‌گفت: اگر من ارمنی بودم، همه تا حالا از آن خبردار شده بودند و اگر این‌طور بود، من از بابت آن خجالت‌زده نمی‌شدم.

هفتم فوریه ۲۰۱۳ بود که رئیس‌جمهور وقت آذربایجان «الهام علی‌اف»، با اعلام بیانیه‌ای عنوان «نویسنده مردم» را به علاوه مقرری ماهانه، از «آیلیسلی» پس گرفت.

«علی حسنف» رئیس دپارتمان سیاسی و اجتماعی دفتر ریاست‌جمهوری آذربایجان هم این نویسنده را به «نداشتن روح ملی و احساس انسانیت» متهم کرد.

اعضای شورای ملی مجلس آذربایجان با تشکیل جلسه‌ای ویژه، خواستار بازپس‌گیری تمام جوایز دولتی و حتی حق شهروندی از «آیلیسلی» شدند. آن‌ها اصرار داشتند که این نویسنده باید به ارمنستان نقل مکان کند چون رمان او نه تنها به آذربایجانی‌ها، بلکه به کل ترک‌ها توهین کرده است. آن‌هاپیشنها دادند از «آیلیسلی» تست DNA گرفته شود تا شاید مشخص شود او اصالتی ارمنی دارد. رییس این شورا در این‌باره گفت: در خون هر کسی که از «آیلیسلی» حمایت می‌کند، چیز مشکوکی وجود دارد.

حلقه برای «آیلیسلی» تنگ و تنگ‌تر می‌شد؛ وزارت آموزش و پرورش آذربایجان کتاب‌های این نویسنده را از فهرست کتاب درسی مدرسه‌ها خارج کرد، اقتباس نمایشی از کارهای او نیز ممنوع شد و بسیاری از نویسندگان و هنرمندان آذری او را محکوم و عضویت اتحادیه نویسندگان آذربایجانی را از او سلب کردند.

شیخ «الله شکور یاشارزاده» رئیس هیات مسلمانان قفقازی، او را «مرتد» خواند و رهبر یکی از احزاب اعلام کرد: به هر کسی که گوش «آیلیسلی» را بیاورد، ۱۳ هزار دلار می‌دهد. اما این جایزه پس از اعمال فشار از سوی سفیران خارجی در آذربایجان و وزارت امور خارجه آمریکا برداشته شد.

«آیلیسلی» در واکنش به این اتهامات و هجمه‌‌ها گفت: اگر ذره‌ای شک داشتم که موجب خفت مردمم شده‌‌ام، می‌شکستم. اما آن‌ها فکر می‌کنند وقتی من دو کلمه خوب درباره بعضی ارمنی‌ها به کار می‌برم، باید سه تا در مورد آذربایجانی‌ها بگویم. اما نگه داشتن این تعادل احمقانه وظیفه من نیست! من در داستانم یک شخصیت و دریافتش از واقعیت را توصیف کرده‌ام.

این نویسنده همچنین طی مصاحبه‌ای در دفاع از خود گفت: ارمنی‌ها دشمن من نیستند، چطور می‌توانند باشند؟ من نویسنده‌ای هستم که در قرن بیست‌ویکم زندگی می‌کنم. ‌حل اختلافات در «ناگورنو قره‌باغ» به تعویق می‌افتد و خصومت بین دو ملت آذربایجان و ارمنستان در حال افزایش است. من می‌خواهم در جهت راه‌حل‌هایی صلح‌آمیز قدم بردارم.

او همچنین در پاسخ به این سوال که آیا او وطن‌پرست است، گفت: شما کجا یک نویسنده وطن‌پرست دیده‌اید؟ نویسنده باید هرچه را در ذهنش می‌گذرد و عقلش به او می‌گوید، بنویسد.

اما در این میان بودند افرادی که از «آیلیسلی» حمایت کردند، گروهی از روشنفکران مستقل و جوان که نزدیک مجسمه «میرزا اکبر صابر» تجمع و از او حمایت کردند. «رستم ابراهیم‌بیگف» نویسنده و فیلمنامه‌نویس هم از جمله چهره‌های فرهنگی و سرشناس بود که در حمایت از «آیلیسلی» لب به سخن گشود.

سازمان دیده‌بان حقوق بشر (HRW) از جمله نهادهای بین‌المللی بود که نگرانی خود درباره امنیت جانی «آیلیسلی» را اعلام کرد و از دولت آذربایجان خواست تا به کمپین خصمانه ارعاب او پایان دهد.

مرکز «پن» آذربایجان و نویسندگان روسیه‌ای معروفی همچون «بوریس آکونین»، «آندره بیتوف»، «ویکتور اروفیو» و «لو آنینسکی» نیز حمایت خود را از «آیلیسلی» اعلام کردند.

فوریه ۲۰۱۴ درخواست رسمی با هدف نامزدی این نویسنده آذربایجانی برای جایزه صلح نوبل انجام شد. علت نگارش چنین درخواستی، شجاعتی که «آیلیسلی» در تلاش‌هایش برای آشتی دادن آذربایجانی‌ها و ارمنستانی‌ها از خود نشان داده بود، عنوان شد.

در بخش‌هایی از این نامه نوشته شد: احتمالا «اکرم آیلیسلی» اولین نویسنده ترک است که کتابی درباره قتل‌ عام ارمنی‌ها به نگارش درآورده است. «آیلیسلی» اولین فردی است که این درد را در یک اثر ادبی که بسیار شخصی، عمیق و دردناک است، بیان کرده. اعمال آقای «آیلیسلی» نه تنها برای ارمنی‌ها و آذربایجانی‌ها، بلکه برای تمام کسانی که در سرتاسر اتحادیه جماهیر شوروی زندگی می‌کنند و با تعصبات قومیتی کور شده‌اند، اهمیت دارد.

اراده او برای فدا کردن همه چیز به خاطر حقیقت، محرکی برای انگیزش شجاعت در همه ماست. آقای «آیلیسلی» یکی از افراد نادری است که مثل «مارتین لوترکینگ» و «آندره ساخاروف» دلیری درونی و انگیزه‌‌های اخلاقی آن‌ها، سرنوشت یک ملت را دستخوش تغییر می‌کند و دیوار‌های جداکننده ملت‌ را از میان برمی‌دارد.

آخرین اخبار حول محور این نویسنده آذری مربوط می‌شود به آخرین روز ماه مارس سال جاری میلادی که پلیس فرودگاه بین‌المللی باکو او را به اتهام «چاقوکشی» و ضرب و شتم مسئول شیفت از سفر به ایتالیا بازداشت.

«آیلیسلی» قرار بود به همراه پسرش به فرانکفورت و سپس به ونیز سفر کند تا به عنوان میهمان افتخاری در یک فستیوال ادبی سخنرانی کند. اما وقتی به فرودگاه «حیدر علی‌اف» باکو می‌رسد، از خروج وی از کشور جلوگیری می‌شود و نیروهای حفاظتی فرودگاه اقدام به بازداشت، حبس چندساعته و جست‌وجوی وسایل و ساک‌های او می‌کنند.

پس از این‌که هواپیمای «آیلیسلی» پرواز می‌کند، او را به پلیس فرودگاه می‌سپارند و جرم او را ایجاد مزاحمت برای کارکنان فرودگاه و دیگر مسافران اعلام ‌می‌کنند. او در این‌باره می‌گوید: من بیش از ۱۰ ساعت بازداشت بودم و مورد بازجویی قرار می‌گرفتم. بعد عصر همان روز مسئول شیفت نیروهای مرزی پلیس که جوانی تنومند بود، مدعی شد، من، یک نویسنده پیر ۷۸ ساله که به خاطر مشکل قلبم شرایط جسمانی خوبی ندارم، با چنان شدتی به سینه او مشت کوبیده‌ام که نفسش بند آمده است.

او در ادامه گفت: بعد از این اتهام بی‌معنی و بی‌اساس به من گفتند پلیس فرودگاه من را به «چاقوکشی» متهم کرده و علیه من پرونده تشکیل داده است. این اتفاق ساختگی و غیرقانونی بعد از پریدن هواپیمای من رخ داد و بعدها به عنوان دلیل ممانعت از سفر من مطرح شد. من ساعت هشت شب از بازداشت درآمدم و پاسپورتم تا فردای آن روز نزد پلیس باقی ماند.

دیدگاه تان را بنویسید