زمانی که آخرین شعله های آزادی خواهی و مشروطیت در تهران و شهرهای ایران حتی در بیشتر محلات تبریز به خاموشی گرائیده بود و نیروهای دولتی در پی نابودی کامل ندای آزادی بودند، همه چشمها به یک محله دوخته شده بود؛ «امیره قیز محله سی» محله امیر خیز؛ جائی که سرداران مشروطه، سنگر آزادی ایران را بر پا داشته بودند و با اردوی استبداد رو در رو ایستاده بودند. مشروطه خواهی سرداران ملی به مفهوم نفی استبداد داخلی و دفع و رفع سلطه خارجی بود و نیز کوتاه کردن دست چپاولگران از نوامیس ملت و منابع مالی آن. آنان تلاش داشتند که حق و حقوق شهروندی مردم را اعاده کنند و در برابر فلان الدوله ها و بهمان السلطنه ها، که ایران و
غرور ملی ما را به حراج گذاشته بودند و همه چیز کشور را می فروختند، بایستند.
در واقع این تکان اجتماعی که تا حدودی منبعث از افکار و اندیشه های روشنگران عثمانی، قفقاز و اروپائی و نیز اندیشه وران و بازرگانان آذربایجانی بود، مرحله نوینی در رشد و گسترش موج آزاد اندیشی در ایران به حساب می آمد.
در ایران عصر مشروطه غرور ملی مردم خدشه دار شده بود و هویت انسانی آنان زیر پای استبداد له می شد. حدود پنجاه سال زمامداری ناصر الدین شاه «محیطی مختنق و جوی آزدی کش» ایجاد کرده بود.
خاک ایران جولانگاه بیگانگان و سفرایشان شده بود که در پناه بی کفایتی شاهان با قدرت تمام بر مملکت حاکم شده بودند. به طوری که تمام منافع ایران و امتیازات مالی دست بیگانگان بود. مورخی وضعیت فکری و کیفیت زندگی مردم را در آن دوره چنین تصویر می کند: «انگلیسیها به وسیله بانک انگلیس، که با نام فریبنده «بانک شاهنشاهی ایران» دست به کار زده بودند، و روسها به توسط بانک استقراضی، تقریبا تمام رشته های مالی و حیاتی ایران را به دست گرفته بودند».
از بانک شاهنشاهی ایران فقط لقب شاهنشاه مال ایرانیان بود و گرنه بانک و عملکرد آن در چپاول مالی در خدمت بریتانیا بود. تنها پسوند شاهنشاهی کافی بود تا خاطر شاطر همایونی را راضی نگه دارد.
از بانک روسها هم واژه استقراضی کافی بود تا شاه ایران را برای امضای قرارداد تشویق نماید.
شاه «قوی شوکت» قاجاری تاسیس بریقاد قزاق در ایران را نیز به روسها اجازه داده بود، همان بریقادی که دست پروردگان آن در تبریز و سایر نقاط به کشتار دست یازیدند.
مشروطه خواهی،پاسخی بود به این تباهی ها و غارتها و ندائی بود در استیفای حقوق مردم ایران و برچیدن سفره فساد و چیاول.
هر چند که از آن زمان بیش از یکصد و ده سال می گذرد، اما محله امیر خیز تبریز هنوز زنده است و از آنجا همهمه سردار بزرگ آذربایجان و نماد مشروطیت ایران به گوش می رسد. هر چند هنوز هیکل این سردار ملی در ورودیه این محله بر پh نشده و آرامگاهش در رزمگاه خویش نیست، اما در این محله راز و رمز نسلی از آزادیخواهان نهفته که بر استبداد داخلی و استعمار بیگانه شوریدند و شرف و غرور ملتی را با نثار جان خویش سودا کردند.
آن زمان هیچ کس باور نمی کرد ستارخان در شرایطی که از همه سو در محاصره بود و رحیم خان چلبیانی با قشونهای دولتی، همراه با دبدبه و کبکبه وارد شهر شده و در باغ شمال تبریز اقامت گزیده بود، در برابر تمام توطئه ها، حیله ها، قول و قرارها بایستد و به ترفندهای کنسول روس در تبریز، که خواستار تسلیم ستارخان شده بود پاسخ منفی دهد.
محله امیر خیز مورد حمله شدید قوای دولتی و نیروهای رحیم خان چلبیلانلو قرار گرفت به این امید که از کل کشور ایران، این تنها محله امیرخیز نیز که آورگاه «آزادیخواهان علیه استبدادیان» بود، فوری فرو ریزد، اما ستارخان و همراهانش در محله امیرخیز ماندند، ایستادند، و تاریخ مشروطه را نوشتند. به استبداد نه گفتند و تاریخ را سرافراز کردند. فردای روز حمله دولتیان به مشروطه خواهان، کنسول روس در تبریز؛ به یک حیله جدیدی دست یازید، بلکه ستارخان را مجذوب قدرت روس نماید. از محل کنسول خانه روس بیرق فرستاد و گفت: «بر بالای در خانه خود بزن و در زینهار دولت روس باش» و قول داد که از قره سواران آذربایجان نیروئی برای او تهیه کند، اما از محله امیر خیز، یک پاسخ تاریخی و ماندگار بیرون آمد: «آقای جنرال کنسول! من می خواهم هفت دولت به زیر بیرق ایران بیایند، من زیر بیرق بیگانه نمی روم».
در کنار مردان و جوانان محلات تبریز، زنان آزاده آذربایجان نیز به سنگرهای مشروطه خواهان پیوستند و با به تن کردن لباس مردان از سنگرهای آزادیخواهان قراول می دادند.
ستارخان در گیر ودار رشادتهای خود یکبار در تبریز زخمی می گردد اما برای اینکه خللی در اراده دیگران وارد نشود آن را پنهان نگه می دارد تا پرچم آزادی را در اهتزاز نگه دارد. انجمن تبریز با رشادتهای ستارخان مشهور گشت و قدرت گرفت. تلگرافی تهیه کرد و در یک جمله خواست تاریخی ملتی را با غرور و سربلندی بیان نمود. «از تبریز به همه شهرستانها. شاه موافق قانون مشروطیت ذکر قسم، و حالا نقض عهد؛ ملت آذربایجان او را به جهت این خیانت از سلطنت خلع، و به قناسل(کنسولگریها) و به نجف اطلاع، شما هم او را خلع و به سفارتخانه ها اطلاع دهید.»
فریاد محله امیر خیز تبریز، نهضت مشروطه را تکان داد و این جنبش به فریاد بلند تاریخ ایران تبدیل شد. هر چند ستارخان و مشروطه چی ها به اهداف خود نرسیدند.
3038/518
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.