کمتر کسی است که نام مسعود امیر سپهر را در آذربایجان نشنیده باشد، طی 30 سال فعالیت هنری خود نشان داده از دست زدن به خلاقیت و نوآوری در موسیقی هراسی ندارد و موسیقی ترکی آذربایجانی را برای مردمان نسل خود می‌خواند و هیچ‌گاه به دنبال تکرار اجراهای شنیده شده نیست.
به گزارش ایسنا، منطقه‌ی آذربایجان شرقی، مسعود امیر سپهر در سال ۱۳۵۰ در تبریز به دنیا آمد و از 14 سالگی به طور جدی شروع به آموختن علم موسیقی کرد. سازهای مختلفی را آزمود تا علاقه‌ی خود را پیدا کند. در آموزشگاه «علی فرشباف» مبانی سلفژ را فراگرفت، با «داوود آزاد» تار ایرانی کار کرد، خود را در تار آذری، پیانو، قارمون، گیتار، ناقارا هم آزمود تا اینکه برایش مسلم شد هنری غیر از آواز اقناع‌اش نمی‌کند.

به علت نبود استاد آواز کلاسیک در تبریز به تهران سفر کرد و مبانی آواز را از «رشید وطن‌دوست» که خواننده‌ی اپرا و ارکستر سمفونیک تهران بود آموخت. دانش تئوری موسیقی و سلفژ خود را نزد دکتر «قره‌باغی» ارتقا داد. 
بعد از قبولی در دانشگاه خواننده‌ی سولیست ارکستر دانشگاه آزاد شد و صدایش به طور جدی شنیده شد. برای اجرا به تلویزیون تبریز دعوت شد و روی صحنه‌های مختلفی به اجرای آواز پرداخت. 
در کشورهای آذربایجان، ترکیه، امارات، آمریکا، گرجستان و تاجیکستان به روی صحنه رفته و در جشنواره‌ها و مسابقات مختلف افتخارات زیادی کسب کرده است. به بهانه‌ی زادروزش گفت‌وگویی در مورد فعالیت‌های هنری‌اش داشتیم.

در مورد اولین اجرایتان با «لطف‌یار ایمانوف» خواننده‌ی اپرای آذربایجان برایمان بگویید و اینکه چگونه تصمیم رفتن به باکو را مسجل ساختید؟
«لطف‌یار ایمانوف» خواننده‌ی اپرای آذربایجان که درجه‌ی بالای هنری‌اش بر کسی پوشیده نیست در اجرای شهر تبریز به دنبال خواننده‌ می‌گشت و به همین منظور از خوانندگان مختلف این شهر تست گرفت. اجرای من را پسندید و به همراهش روی سن رفتم. لطف‌یار خطاب به من گفت:" نحوه‌ی آواز خواندنت من را یاد جوانی‌های خودم می‌اندازد." و از من دعوت کرد تا در شهر باکو از او هنر یاد بگیرم. به همین ترتیب به مدت یک سال و نیم، به طور جدی موسیقی کلاسیک و اپرا کار کردم. با درگذشت ایمانوف وارد آکادمی موسیقی آذربایجان شدم. «آذر زینالوف» و خانم «المیرا» از اساتید موسیقی من بودند و این‌گونه وارد عرصه‌های جدی موسیقی شدم. بعد از این سال‌ها در گرجستان نزد پرفسور «گوگوش‌ویلی» مسترکلاس آواز گذراندم.

علی‌رغم یادگیری اپرا و آواز کلاسیک چرا تصمیم گرفتید در سبک موسیقی خود دست به نوآوری و تغییر بزنید؟ تا چه حد نوآوری و خلاقیت در موسیقی را مهم می‌دانید؟
از نظر من هنر تلفیق دانش، نبوغ ‌فکری و تکنیک است و معتقدم اگر قطعه‌های مشهور را بازخوانی کنم هنری خلق نکرده‌ام. هنرمند باید تبلور وضعیت اجتماعی خود باشد و هنر باید بیانگر دردهای جامعه‌ی خود باشد.‌ 
شایسته است هنرمند چند پله بالاتر از جامعه‌ی خود ایستاده باشد تا بتواند روی مخاطبان خود تأثیر بگذارد و دید فکری آن‌ها را ارتقا بخشد. هنر روزمره که بر اساس سلیقه‌ی بازار و طرفداری مخاطبان عرضه می‌شود هنر تأثیرگذاری نمی‌تواند باشد.
به این نتیجه رسیدم که موسیقی آذری در استان‌های آذری زبان کشورمان مدرن نشده است و نسل جدید نمی‌تواند با فضای توصیفی تصانیف گذشته ارتباطی برقرار کند. علی‌رغم اینکه تمام قطعات و تصنیف‌های گذشتگان باید همانند میراث ارزشمندی حفظ و صیانت شود٬ اما من به عنوان خواننده‌ی امروز باید با استفاده از موسیقی اصیل، حرفی تازه برای گفتن داشته باشم. خواه ناخواه با گسترش رسانه، موسیقی ما تحت تاثیر سایر موسیقی‌های جهان قرار می‌گیرد و من برای اینکه بتوانم با جامعه‌ی خود ارتباط برقرار کنم شیوه‌ی ارائه‌ی موسیقی خود را عوض کردم و از خط‌شکنی‌ها هراسی نداشته‌ام.
موسیقی آذربایجان دارای پتانسیل بسیار بالایی برای خلق نوآوری دارد و اینکه چه میزان از این سرمایه استفاده شود بستگی به هنرمند دارد.

سلیقه‌ی عموم جامعه را در تمیز دادن موسیقی خوب از سایر انواع انواع آن چگونه می‌بینید؟
عده‌ای موسیقی‌ سطح پایین، بی‌معنی و بی‌هویت را به نام موسیقی پاپ ارائه می‌کنند که در حقیقت موسیقی بزمی و عروسی است که راهی جدا از هنر موسیقی دارد و این هنر باید مخاطب را به تفکر وادارد.
متاسفانه چون در کشور ما آموزش موسیقی برای سنین پایین در مدارس وجود ندارد، تشخیص موسیقی خوب از بد برای مخاطب دشوار است. برخی در این جریان فکری اشتباه به دنبال تولید موسیقی نادرست و جلب مخاطب هستند اما برای اثبات نادرستی این سلایق باید اثری درست خلق کرد تا تفاوتی بین آن‌ها ایجاد نمود. شاید اکنون این نوع موسیقی میزان فروش بلیت‌ کنسرت کمتری داشته باشد اما تاریخ قضاوت خواهد کرد چه کسی هنر ماندگاری عرضه کرده است.

با چه موانع و مشکلاتی در اجراهای خارج از کشور دست و پنجه نرم می‌کنید؟
من در ترکیه هشت کنسرت رسمی برگزار کرده‌ام، سه اجرا در فلارمونیای باکو داشتم. از اولین کسانی بودم که در فلارمونیای باکو کنسرت رسمی برگزار کردم. در کشورهای تاجیکستان، گرجستان، امارات و آمریکا به روی صحنه رفته‌ام. مشکلات خاصی در این مورد وجود ندارد اما حمایتی هم از ما نمی‌شود. شهرستان‌ها استاندارهای متفاوتی با پایتخت دارد به طور مثال گروه‌های موسیقی تهران در ایام محرم و صفر در کشورهای اروپایی به اجرای موسیقی پرداختند و اعتراضی هم صورت نگرفت، اما در شهرستان‌ها فضای فعالیت‌های هنری متفاوت است. به خاطر ریشه‌های احساسی خودم در تبریز ماندم و موقعیت‌های دیگر در شهرهای دیگر دنیا را رد کردم؛ پشیمان نیستم اما انتظار حمایت دارم.

سخن آخرتان؟
امیدوارم مردم ما به هنر موسیقی نگاه عمیق‌تری داشته باشند و بتوانند تشخیص دهند کدام هنرمند به دنبال ارائه‌ی هنر است و کدام برای پر کردن جیب خود تلاش می‌کند.
انتهای پیام
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.