صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان حکومت پهلوی، حکومت سرنیزه ـ قراردادهای غیر قانونی
  • محل تهران، مدرسۀ علوی
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع حکومت پهلوی، حکومت سرنیزه ـ قراردادهای غیر قانونی
  • حضار حضار: نمایندگان مستعفی مجلس شورای ملی

[بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحیم]

شاه نصیحت را نشنید

[شاه را]نصیحت کردیم لکن او غرورش مانع شد از اینکه نصیحت ما را بشنود؛ و امر منتهی شد به اینکه دارید می‏بینید. نصیحت ما را نشنید و امرش منتهی شد به اینجا که می‏بینید. این الآن رفته است و مملکتی را خراب کرده و رفته؛ یعنی ما مملکتی که یک جایش یک جهتِ آبادی داشته باشد نداریم. زراعتش را ملاحظه می‏کنید که بکلی از بین رفته است، فرهنگش را ملاحظه می‏کنید که فرهنگِ انگل است، ارتشش را ملاحظه می‏کنید که مستشارهای امریکا و اسرائیل اداره‏اش می‏کنند؛ هر جایش را که دست بگذارید همان است.

مجالس امریکایی یا شاهنشاهی

ما در طول مدت پنجاه سال یک مجلس قانونی نداشتیم. مجالس ما به ملت مربوط نبوده، این ملت به حساب نمی‏آمد. در زمان رضاخان ـ که من یادم است و هرکس همسن من است، و شماها بیشترتان یادتان نیست ـ که ما مجلس نداشتیم. هر چی داشتیم سرنیزه بود! در زمان محمدرضاخان هم که همه‏تان مطلعید که خودش هم گفت لیست را از سفارتخانه‏ها می‏آورند؛ منتها می‏گفت «می‏آوردند» یعنی زمان من نمی‏آورند! یعنی همین سالی که ایشان می‏گوید «انقلاب» را درست کرده بود دیگر نمی‏آورند. لیکن مطلب اینطور بود که اگر راست می‏گفت که لیست می‏آوردند ـ که راست می‏گفت ـ ما مجالسمان «مجالس امریکایی» بود و اگر این را دروغ می‏گفت و لیست نمی‏آوردند،
مجالسمان «مجالس شاهنشاه» بود! مجلس ملت نبود. بنابراین، ما این اشخاصی که ناشی شدند، دولتهایی که ناشی شدند از مجلس و از رژیم محمدرضا و رژیم شاهنشاهی، اینها از جهات زیاد
[غیر قانونی‏اند]مجلس قانونی نیست، شاه قانونی نیست، برای اینکه همه می‏دانیم که تحمیل کردند به ما این شاه را. پدرش را انگلیسها تحمیل کردند و من خودم از رادیو دهلی، که آن وقت دست انگلیسها بود، شنیدم که گفت ما این را آوردیم سرِ کار گذاشتیم، خیانت کرد ردش کردیم! ایشان ملی نیست و تحمیل کردند به ما متفقین. خود ایشان در کتابش نوشت که متفقین صلاح دیدند که ما باشیم! منتها بعدش این را مثل اینکه از کتابها درآوردند. ما نه یک سلطان قانونی داشتیم تا حالا و نه یک مجلس مؤسسان. زمان رضاشاه هم که مجلس مؤسسانِ سرنیزه‏ای بود. بنابراین تأسیس سلسلۀ پهلوی تأسیس سرنیزه‏ای بود، نه تأسیس با مجلس مؤسسان. و بنابراین مجلس از باب اینکه شاه غیرقانونی است، و از باب اینکه دولت ناشی از مجلس و شاهِ غیرقانونی است، همۀ اینها را ما قبول نداریم؛ تمام این اوضاعی که تا حالا شده[بر خلاف قانون بوده است].

قراردادهای غیرقانونی، و هشدار به بختیار

ما اگر یک قدری هم جدیت کنیم، تمام قراردادهایی که در این پنجاه سال شده است، تمام این قراردادها برخلاف قانون بوده؛ یعنی از مجلس که گذشته مجلسِ ملی نبوده گذشته؛ دولت که پیشنهاد کرده دولتی نبوده است که متکی بر ملت باشد. همه‏اش سرنیزه بوده؛ یعنی ما پنجاه سال با سرنیزه زندگی کردیم؛ و دو ـ سه سال است که با سرنیزه و سرنیزه و خون زندگی کردیم؛ با خون، ما زندگی کردیم. بچه‏های ما را همه را یا در حبسها یا در ـ عرض می‏کنم که ـ تبعیدها، یا کشتند یا زجر کردند یا[سوزاندند]. آقا در زندانهای اینها یک طبقی را می‏گذاشتند و می‏خواباندند زندانی را رویش، برق را متصل می‏کردند و می‏سوزاندند آدم را! یک همچو وضعی ما داریم؛ یک همچو وضعی را، این وضعی را که ما داریم.

دولت این آقا،[1]که ناشی از این مجلس و ناشی از آن شاه و ـ نمی‏دانم ـ ناشی از[سرنیزه]است... این دولت نیست تا اینکه ما بگوییم بیاید استعفا بکند! دولت اصلاً نیست، استعفا می‏خواهد چه کند. استعفا مال این است که دولتی[قانونی]باشد. منتها هرکس که تنبه پیدا کرد، توبه کرد برگشت، توبه‏اش البته قبول است؛ خدا قبول می‏کند، ملت هم قبول می‏کند. اینهایی که مانده‏اند سر جای خودشان، در معصیت هستند؛ در زندگی دارند معصیت می‏کنند. اینهایی که بیرون آمده‏اند، از معصیتگاه بیرون آمدند؛ و خدا هم توبه را قبول می‏کند. و من از خدا می‏خواهم که همۀ شما را موفق کند به اینکه از این به بعد ملی باشید. آقا با ملت باشید و این مرد را نصیحت کنید که با ملت باشد. اگر می‏توانید، با ایشان ملاقات کنید که یک بساط در نیاورد؛ نرساند به آنجایی که ما[این مردم]را بگوییم بریزند سرش، از بین ببرندش. ما نمی‏خواهیم اینطور بشود. ما میل داریم که مطالب عقلایی باشد. و ما او را از باب اینکه نخست‏وزیر نمی‏دانیم، ما نخست‏وزیر تعیین کردیم به ولایت شرعی و ولایت...

1 ـ شاپور بختیار.