زندگی نامه امام خمینی(س)

امام خمینی و استمرار مبارزه(1356 ـ 1350):

نیمه دوم سال 1350 اختلافات رژیم بعثی عراق و شاه بالا گرفت و به اخراج و آواره شدن بسیاری از ایرانیان مقیم عراق انجامید. امام خمینی طی تلگرافی به رئیس جمهور عراق، شدیداً اقدامات این رژیم را محکوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیش‏آمده تصمیم به خروج از عراق گرفت اما حکام بغداد با آگاهی از پیامدهای هجرت امام در آن شرایط، اجازه خروج ندادند.

از سوی دیگر همزمان با افزایش تولید و بهای نفت از سال 1350 به بعد، شاه احساس قدرت بیشتری می‏کرد و به موازات آن قلع و قمع مخالفین شدت یافت و رژیم ایران در مسابقه‏ای جنون‏آمیز خرید تجهیزات نظامی و کالاهای مصرفی امریکا و ایجاد پایگاههای نظامی متعدد برای امریکاییان در کشور و افزایش روابط تجاری و نظامی با اسرائیل را سرعت بخشید. جشنهای افسانه‏ای و بی‏سابقه‏ای تحت عنوان دو هزار و پانصدمین سال سلطنت شاهان ایران با حضور سران بسیاری از ممالک جهان با هزینه‏های گزاف بر ملت ایران تحمیل شد. این جشنها نمایشی برای نشان دادن قدرت و ثبات رژیم شاه بود.

امام خمینی طی پیامهای متعدد، جشنهای تحمیلی را محکوم کرد و پرده از عقب‏ماندگی کشور و واقعیتهای تلخ حاکم بر جامعه ایران برداشت.

در جریان جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در حالی که شاه به‏عنوان حامی مقتدر اسرائیل شناخته می‏شد، امام خمینی طی پیامی (آبان 1352) از ملت ایران خواست تا در مقابل تجاوز رژیم صهیونیستی بپاخیزند. در همین پیام بر وجوب حمایت مادی و معنوی ملل اسلامی از مبارزین فلسطینی و ارسال خون، دارو، اسلحه و آذوقه برای مجاهدین

مسلمان فتوا داده شده بود.[1]در پیام دیگری امام خمینی تأکید کرد:

ملت اسلام تا این جرثومۀ فساد را از بن نکنند روی خوش نمی‏بینند، و ایران تا گرفتار این دودمان ننگین است روی آزادی نخواهد دید.[2]

اواسط اسفند سال 1353، شاه با تشکیل حزب درباری «رستاخیز» و ایجاد سیستم تک‌حزبی، خودکامگی را به حدّ اعلی رساند و طیّ یک نطق تلویزیونی اعلام کرد که تمام ملت ایران باید عضو این حزب شوند و کسانی که مخالفند بایست گذرنامه خود را گرفته و از کشور خارج شوند.[3]امام خمینی بلافاصله طی فتوایی اعلام کرد:

نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است؛ و مخالفت با آن از روشن‏ترین موارد نهی از منکر است.[4]

فتوای امام خمینی و برخی دیگر از علمای اسلام کارساز و مؤثر افتاد. رژیم شاه علی‏رغم تبلیغات گسترده پس از چند سال رسماً شکست حزب رستاخیز را اعلام و آن را منحل کرد. امام خمینی در همان پیام نوشته بود:

اینجانب در این کنج غربت از وضع اسفبار ملت ایران رنج می‏برم، و چقدر خوب بود که در این شرایط حساس در میان آنها بودم و در این مبارزات مقدس، جهت نجات اسلام و ایران، از نزدیک با آنان همکاری می‏کردم.[5]

سال 1354 در سالگرد قیام 15 خرداد، مدرسه فیضیه قم بار دیگر شاهد قیام طلاب انقلابی بود. فریادهای درود بر خمینی و مرگ بر سلسله پهلوی به مدت دو روز ادامه داشت. پیش از این سازمانهای چریکی متلاشی شده و شخصیتهای مذهبی و سیاسی مبارز گرفتار زندانهای رژیم بودند. این حرکت انقلابی بر شاه و ساواک بسیار گران می‏آمد. مأمورین پلیس مدرسه را محاصره و در جریان یک یورش بی‏رحمانه و ضرب و شتم طلاب، کلیه معترضین را دستگیر و به زندان افکندند. امام خمینی در پیامی به همین مناسبت نوید داد:

با همۀ مصیبتها، بیداری ملت مایۀ امید است. مخالفت دانشگاههای سرتاسر ایران ـ به حَسَب اعتراف شاه ـ و مخالفت علمای اعلام و طبقۀ محصلین و طبقات مختلف ملت با همۀ فشارها و قلدریها، طلیعۀ به دست آوردن آزادی و رهایی از قید استعمار است.[6]

حضرت امام در پیام 2 مهر 54 به کنگره سالیانه انجمنهای اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا نوشت:

نقطۀ روشنی که در این آخر عمر برای من امیدبخش است، همین آگاهی و بیداری نسل جوان و نهضت روشنفکران است که با سرعت در حال رشد است؛ و با خواست خداوند تعالی به نتیجۀ

قطعی که قطع ایادی اجانب و بسط عدالت اسلامی است خواهد رسید.[7]

شاه در ادامه سیاستهای مذهب‏ستیز خود در اسفند 1354 وقیحانه تاریخ رسمی کشور را از مبدأ هجرت پیامبر اسلام به مبدأ سلطنت شاهان هخامنشی تغییر داد. امام خمینی در واکنشی سخت، فتوا به حرمت استفاده از تاریخ بی‏پایۀ شاهنشاهی داد. تحریم استفاده از این مبدأ موهوم تاریخی همانند تحریم حزب رستاخیز از سوی مردم ایران استقبال شد و هر دو مورد، افتضاحی برای رژیم شاه شده و رژیم در سال 1357 ناگزیر از عقب‏نشینی و لغو تاریخ شاهنشاهی شد.

شاه و صدام حسین

امضای موافقت‏نامه 1975 در الجزایر بین شاه و صدام حسین (معاون وقت رئیس جمهور عراق) موقتاً به خصومتهای دو رژیم پایان داد. ادامه تنشها میان بغداد و تهران در آن زمان به زیانِ ثبات مورد نظر امریکا در خلیج فارس ارزیابی می‏شد، از این رو این توافق با پا در میانی رئیس‌جمهور الجزایر و دوست صمیمی شاه، انور سادات رئیس جمهور مصر، عملی گردید. الفت بین حکام بغداد و تهران شرایطی به مراتب دشوارتر از گذشته در مسیر مبارزات امام خمینی پدید می‏آورد؛ اما این موانع نمی‏توانستند امام را از ادامه جهادی که آغاز کرده است منصرف سازند. در همین زمان سفیر ایران در عراق طی گزارشی خطاب به سران رژیم شاه نوشته بود:

آیت‏اللّه‏ خمینی در عراق ساکت ننشسته و شدیداً علیه رژیم فعالیت می‏کند. خواهشمند است دستوری در این زمینه صادر تا تکلیف روشن شود.

شاه در پاسخ به این گزارش با خشم نوشته بود:

برای چندمین بار گفتم این صدا را خفه کنید.[8]

شاه غافل از این بود که تقدیر خداوند رسالت و سرنوشتی دیگر برای امام خمینی رقم زده است ـیریدون لیطفؤا نوراللّه‏ بافواههم واللّه‏ متمّ نوره.

دموکراتها در سال 1355 به کاخ سفید راه یافتند. کمکهای مالی گسترده شاه به جمهوریخواهان در جریان انتخابات ریاست جمهوری امریکا نتیجه‏ای نبخشیده بود. جیمی کارتر با شعار حقوق بشر و محدودیت در صدور اسلحه به خارج کشور، پیروز شده بود. این شعارها به‏منظور جلوگیری از رشد احساسات ضدامریکایی در کشورهایی نظیر ایران و پوشش دادن به بحران اقتصادی داخل امریکا و وارد آوردن فشار بیشتر بر شوروی (سابق) برای گرفتن امتیازات در جریان مذاکرات کنترل سلاحهای هسته‏ای (سالت) مطرح شده بود. متعاقب سیاستهای حزب دموکرات امریکا،شاه درایران سیاست «فضای باز سیاسی»را اعلام و دست به تغییرات ظاهری وجابه‏جایی مهره‏ها زد.

خط‏مشیهای امریکا در مورد ایران که به‏وسیله وزارت خارجه امریکا و سازمان سیا ترسیم و به سفارت این کشور در تهران ارسالشاه و جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت امریکا

می‏شد و بعدها در مجموعه اسناد لانه جاسوسی منتشر گردید نشان می‏دهد که هیچ‏گونه تغییری در روند حمایتی همه‏جانبه امریکا از شاه بروز نکرده بود و دموکراتها نیز همچون گذشته شاه را عاملی اساسی برای حفظ منافع امریکا در منطقه خلیج فارس می‏دانستند و به همین دلیل نیز ایران از طرح محدودیت صدور

اسلحه مستثنا گردید. سفر کارتر و همسرش به تهران و سخنان او در پشتیبانی بدون شرط کاخ سفید از شاه بیانگر این بود که فضای باز سیاسی حرکتی نمایشی و زودگذر می‏باشد.

اوجگیریانقلاب اسلامی در سال 1356 و قیام مردم:

امام خمینی که به دقت تحولات جاری جهان و ایران را زیر نظر داشت، از فرصت به‌دست‌آمده نهایت بهره‏برداری را کرد. او در مرداد 1356 طی پیامی اعلام کرد:

اکنون به واسطۀ اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهای اسلامی در هر جا است بی‏درنگ از آن استفاده کنند و بی‏پرده به پا خیزند.[9]

در همین پیام آمده بود:

نادیده گرفتن حقوق صدها میلیون مسلم و مسلط نمودن مشتی اوباش بر مقدرات آنها و مجال دادن به رژیم غیر قانونی ایران و دولت پوشالی اسرائیل برای غصب حقوق مسلمین و سلب آزادی و معاملۀ قرون وسطایی نمودن، جنایاتی است که در پروندۀ رؤسای جمهور امریکا ثبت می‏شود.[10]

شهادت آیت‏اللّه‏ حاج آقا مصطفی خمینی در اوّل آبان 1356 و مراسم پرشکوهی که در ایران برگزار شد نقطۀ آغازی بر خیزش دوبارۀ حوزه‏های علمیه و قیام جامعه مذهبی ایران بود. امام خمینی در همان زمان به گونه‏ای شگفت این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیده بود. رژیم شاه با درج مقاله‏ای توهین‏آمیز علیه امام در روزنامهاطلاعاتانتقام گرفت.

اعتراض به این مقاله، به قیام 19 دی ماه قم در سال 56 منجر شد که طی آن جمعی از طلاب انقلابی به خاک و خون کشیده شدند. بار دیگر قیام از قم آغاز شد و در مدت زمانی اندک و در شرایطی کاملاً متفاوت با 15 خرداد سال 42 در سراسر کشور همگانی شد. برگزاری مراسم سوم، هفتم و چهلمهای پیاپی در بزرگداشت خاطره شهیدان قیام اخیر در تبریز، یزد، جهرم، شیراز، اصفهان و تهران قیامهایی مکرر پدید آورد. در تمام این مدت پیامهای مستمر و متعدد امام خمینی و نوار

به‏ترتیب از چپ به راست وبالا به پایین: 1ـ جمشیدآموزگار، 2ـ امیرعباس هویدا،3ـ جعفر شریف‏امامی،4ـ ارتشبد غلامرضا ازهاری و‌5 شاپور بختیار.

سخنرانیهای ایشان که در آنها مردم را به استقامت و ادامه قیام تا سرنگونی اساس سلطنت و تشکیل حکومت اسلامی دعوت کرده بود، به‏وسیله هواداران ایشان تکثیر و در سطحی وسیع در ایران توزیع می‏شد.[11]شاه علی‏رغم دست زدن به کشتارهای جمعی نتوانست شعله‏های افروخته‏شده را خاموش کند. مانورها و ترفندهای سیاسی و نظامی شاه پیش از آنکه اندک تأثیری در فروکش کردن خشم مردم بگذارد با صدور بیانیه‏های افشاگرانه امام خمینی و دستورالعملهای مبارزاتی ایشان خنثی می‏شدند. جایگزینی یک تکنوکرات غربزده به نام جمشید آموزگار به جای هویدا، نخست‏وزیر سیزده سالۀ شاه، کمکی به حل بحران رژیم نکرد. جعفر شریف امامی که یکی از پیشکسوتان جریان استعماری فراماسونری در ایران بود، با شعار «دولت آشتی ملی» روی کار آمد. فریبکاریهای وی و مذاکرات او با آقای شریعتمداری در قم که در تحولات اخیر ایران مجدداً نامش به‏عنوان یکی از رهبران دینی مطرح و از سوی رژیم حمایت می‏شد، نیز نتوانست مبارزات مردم را متوقف سازد. در زمان دولت او (شریف امامی) بود که کشتار بی‏رحمانۀ مردم به‏وسیله نیروهای نظامی در میدان شهدای (ژاله) تهران در روز 17 شهریور اتفاق افتاد. رسماً حکومت نظامی در تهران و یازده شهر بزرگ

ایران برای مدتی نامحدود برقرار شد؛ اما با رسیدن پیامهای امام خمینی مردم به حکومت نظامی اعتنا نکرده و تظاهرات شبانه‏روزی خود را

گسترش دادند. فریادهای «اللّه‏ اکبر»، «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» در تمام ساعات به گوش می‏رسید و همراه با آن صدای رگبار مسلسلها از هر کوی و برزن شنیده می‏شد.

امام خمینی نهضت خویش را از آغاز براساس آیۀ شریفۀان‏اللّه‏ لایغیّر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم[12]رهبری می‏کرد و برتقدم انقلاب فرهنگی، و آنگاه دست زدن به انقلاب و تحول اجتماعی به‏وسیله خود مردم تأکید داشت و معتقد به‏بی‏نتیجه بودن مبارزات حزبی و پارلمانی و همچنین بی‏ثمری مبارزات مسلحانه بدون پشتوانه مردمی در شرایط آن روز ایران بود. او بسیج نظامی و جهاد مسلحانه عمومی را به‏عنوان تنها راه باقیمانده، در شرایط دست‏زدن امریکا به کودتای نظامی ارزیابی می‏کرد.

در انقلاب اسلامی ایران، مساجد و مراکز مذهبی پایگاه اصلی حرکت و تجمع مردم بود. شعارهای مردم عموماً برگرفته از آموخته‏های دینی و رهنمودهای امام خمینی بود. احزاب و جمعیتهای سیاسی ایرانی که در جریان اوج گرفتن نهضت اسلامی، در سالهای 56 و 57 مجدداً احیا شدند، آنقدر متعدد و از لحاظ گرایشها و ایدئولوژیها متنوع و ازنظر جمعیت هوادار و عضو آنقدر محدود و در تنگنا بودند که هیچ‏گاه به‏عنوان یک جریان مؤثر در تعیین و تغییر مسیر مبارزات ملت ایران شناخته نمی‏شدند و ناگزیر از دنباله‏روی حرکت وسیع و بسیار شتابان مردم بودند. در همین زمان نیز گروههای مسلح و متشکل مردمی با هدفهای اسلامی و معتقد به راه امام فعال بودند که اقدامات مسلحانه آنان نه به‏عنوان یک روش مستقل مبارزاتی بلکه به صورت یک حرکت حمایتی و تقویتی از قیام اخیر ملت شناخته می‏شد.

از روشهای موفق امام خمینی در پیشبرد مبارزه علیه رژیم شاه دعوت مردم به اعتصاب و گسترش آن بود. اعتصابهای سراسری در ماههای پایانی رژیم شاه به ارکان رژیم و وزارتخانه‏ها و ادارات و مراکز نظامی کشیده شد و ضربه نهایی را اعتصاب کارکنان شرکت نفت و بانکها و مراکز حساس دولتی وارد ساخت.

1 .صحیفه امام؛ ج 3، ص 7.
2 .همان؛ ص 7.
3 .همان؛ ص 71.
4 .همان‏جا.
5 .همان؛ ص 75.
6 .همان؛ ص 101.
7 .همان؛ ص 114.
8 . ن.ک.به:کوثر: مجموعه سخنرانیهاى حضرت امام خمینى(س)؛ ج1‌، ص 273 و همچنین روزنامهکیهان8/12/1357.
9 .صحیفه امام؛ ج 3، ص 209.
10 .همان؛ ص 210.
11 . سیر وقایع نهضت از 19 دیماه 1356 تا سرنگونى سلطنت شاه در 22 بهمن 1357 و همچنین مواضع و رهبرى امام خمینى در این مدت را در کتابکوثر: مجموعه سخنرانیهاى حضرت امام خمینى(س)؛ مجلدات اوّل تا سوم ببینید.
12 . رعد / 11.