غزل گونه هاو قطعه هاو اشعار پراکنده غزلیات قصاید رباعیات ترجیع بند مسمط ها

دیوان شعر امام خمینی

صُبح اُمّید

  • عشقت اندر دل ویرانه‌ی‌ ما منزل کرد
  • آشنا آمد و بیگانه مرا زین دل کرد[1]
  • لبِ چون غنچه‌ی‌ گل باز کن و، فاش بگو:
  • سّرِ آن نقطه‌ که کار من و دل مشکل کرد
  • یاد روی‌ تو، غم هر دو جهان از دل برد
  • صُبح اُمّید، همه ظلمت شب باطل کرد
  • جان من! گر تو مرا حاصلی‌ از عمر عزیز؟
  • ثمر عُمر، جز این نیست که دل حاصل کرد
  • آشنا گر تویی‌ از جور رقیبم غم نیست
  • روی‌ نیکوی‌ تو هر غم ز دلم زایل کرد
  • نرود از سر کوی‌ تو چو «هندی‌» هرگز
  • آن مسافر که در این وادی‌ جان منزل کرد.

1322 ش

1 - حافظ نیز فرموده است:بلبلی خون‌دلی خورد و، گلی حاصل کردباد غیرت به صدش خار، پریشان‌دل کرد.