شهید همت و دلیلی که بسیجیها عاشقش میشدند
خالص بود، عطر خلوصش از ده فرسخی شامه ها را می نواخت و دل ها را می ربود. بسیجی ها عاشقش بودند و او هم عاشق آنها. تا عمل نمی کرد، حرفی نمی زد. می گفتند فرمانده ای است که قول و عملش یکی است.
خالص بود، عطر خلوصش از ده فرسخی شامه ها را می نواخت و دل ها را می ربود. بسیجی ها عاشقش بودند و او هم عاشق آنها. تا عمل نمی کرد، حرفی نمی زد. می گفتند فرمانده ای است که قول و عملش یکی است.
محمد مهدی همت فرزند شهید همت نوشت: خانواده ما با حق قانونی خود اجازه ساخت فیلم پدر را به هیچ شخص، نهاد یا سازمانی نداده و این یعنی بی اجازه ما هیچ فیلمی ساخته نخواهد شد.
حاج محمد ابراهیم همت، فرمانده رشید لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در هفدهم اسفند ماه سال 62 در عملیات خیبر و در جزیره مجنون به شهادت رسید.
هفدهم اسفند سال ۶۲ و در بحبوحه عملیات خیبر بود که خبر شهادتش مانند پتکی بر سر رزمندگان فرود آمد. او حاج ابراهیم همت، فرمانده لشکر ۲۷حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود.
پیرمرد مدام بهانه می گرفت و می خواست حتما حاج همت را ببیند و هر چه می گفتند بگو چه کاری دارید ما انجام دهیم فایده ای نداشت که نداشت.
چهل و پنج تن از رزمندگان به مدت چهار روز در حالی که در کانالی مملو از لجن قرار داشتند، مقابل نیروهای بعثی چنان مقاومتی از خود نشان دادند که امام آنها را ستود. این ماجرا را شهید همت روایت کرده است.
شهید همت عادت داشت وقتی به خانه می آمد مانند پروانه دور زن و بچه اش می گشت اما آن دفعه با همیشه فرق داشت.
محمدمهدی همت فرزند شهید همت خطاب به ابراهیم رییسی نوشت: آقای رئیسجمهور منتخب! لطفا بلند شوید، بایستید و به ما تبریک بگویید. به ما که هر چه داشتیم آبرو کردیم و ریختیم در صندوقها تا شاید فرجی بشود و این دیواری که بین ما ایستاده است را برداریم و به هم نزدیکتر بایستیم. ما مردمیم؛ مردمی که انتخاب کردند انتخاب کنند. ما انتخاب کردیم با هم باشیم. لطفا این بار پیش از آنکه به هوادارانتان تبریک بگویید، به طلبکارانتان تبریک بگویید.
عملیات والفجر ۳ در هفتمین روز از مرداد سال ۶۲ با رمز مقدس یا الله به منظور خارج کردن شهر مهران از تیررس دشمن آغاز شد. در آخرین روز عملیات شهید همت به همراه یک گردان وارد عمل شد و... .
هیچ کدوم از فرماندهها، وقتی خبر شهادت همرزماشون رو میشنیدن، جلوی چشم بچهها، جلوی چشم رزمنده، گریه نمیکردن. گریه نمیکردن که روحیه بچهها خراب نشه. ولی وقتی خبر شهادت ابراهیم همت از بیسیم فرماندهها پخش شد، وقتی قایقی که جسد آقا باکری رو از هور برمیگردوند، با گلوله خمپاره ترکید، همه اون فرماندههای بزرگ، زدن زیر گریه....