فرماندهان لشکر 27 حضرت رسول(ص) چگونه دشمن را فریب دادند؟
یکی در حال شلیک آرپی جی و آن یکی در حال تیراندازی و نمی توانستی درک کنی که یکی فرمانده لشکر و دیگری مسئول اطلاعات عملیات لشکر است.
یکی در حال شلیک آرپی جی و آن یکی در حال تیراندازی و نمی توانستی درک کنی که یکی فرمانده لشکر و دیگری مسئول اطلاعات عملیات لشکر است.
شهید چراغی خطاب به همسر: باور کن وقتی آخرین نامه تو را میخواندم، با گوش دل صدایت را میشنیدم که میگفتی... انگاری رو به رویم نشسته بودی و خودت برایم حرف میزدی.
حاج رضا می گفت: حاج احمد استاد من است. او مرا بار آورده! «مَن عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَیَرَنی عَبدَاً!» حاج احمد حرف به من آموخته، همه چیز را او به من آموخت. این حرف شعار هم نیست. والله، حرف قلب من این است، ولو این که پایبندی به این مطلب، به اخراج من از سپاه منجر بشود.
یکی در حال شلیک آرپی جی و آن یکی در حال تیراندازی و نمی توانستی درک کنی که یکی فرمانده لشکر و دیگری مسئول اطلاعات عملیات لشکر است.
ارتفاع ۱۴۳ فکه بود و شش نفر بسیجی و فرمانده[۱] که طوفان به پا کرده بودند تا جایی که دشمن گمان می کرد با نیروی زیادی روبروست و مدام بر آتش خود می افزود تا اینکه شدند پنج نفر.