روایتی از بیرون آوردن اجساد معدنچیان «یورت»
گریه رسول بند نمیآید. سکوتهای چند ثانیهای را، هق هق فروخوردهای پاره میکند. رسول هنوز از آوار درهم پیچیده خاطرات ٦ روزی که رفت برای بیرون آوردن جنازههای معدنچیان زغال سنگ «زمستان یورت»، خلاص نشده. بغض و گریه، توالی جملهها و کلمات را میشکافد. رسول، کارگر امداد و نجات معدن زغال سنگ «طزره» بود که ٣ ساعت بعد از انفجار یورت، خودش را به معدن فرو ریخته رساند.