پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در نشست «نگاهی به مصباح الهدایه امام خمینی (س)»؛

با خواندن کتاب «مصباح الهدایه» بسیاری از اسرار ولایت حل می شود

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) قم پیش از ظهر پنج شنیه (6 آبان 95) میزبان نشستی با عنوان «نگاهی به مصباح الهدایه امام خمینی (س)» و رونمایی از شرحی از این کتاب به نام «فروغ معرفت»، کار مشترکی از حجج اسلام سید یدالله یزدان پناه و سعید هلالیان بود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران متن سخنرانی حجج اسلام سید یدالله یزدان پناه و محمدرضا غفوریان در این نشست به این شرح است:

حجت الاسلام و المسلمین سید ید الله یزدان پناه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

طبق یک روایت امروز روز شهادت سید الساجدین امام العارفین امام سجاد علیه الصلاة والسلام هست واقعیتش آنچه که افتخار شیعه هست این است که امامانی دارد که از بطنان هستی و از حقایق و عوالم بسیار برتر که گاهی دست همه کوتاست خبرهایی می‌دهد و اوصافی را برای خداوند سبحان مطرح می‌کند که از دست احدی بر نمی‌آید. خدا را شاکریم امامان ما، بزرگان دین ما، اولیای دین ما، همچون امام سجاد هست. صحیفه سجادیه ایشان، دعای سحر ایشان، زیارت امین الله ایشان و بسیاری از آثاری که از این امام همام به دست ما رسیده جای تاملات فراوان عرفانی را طلب می‌کند. به توفیق الهی این سنت حوزوی که فراهم آمده در باب عرفان و وجود داشت سر این سفره ها که می‌نشیند تازه می‌فهمه که حقیقت عرفان چیست. تسلیت می‌گویم این روز شهادت را به همه عزیزان و سروران.

من واقعیتش به ذهنم آمد آنچه که ما قبلا می‌خواستیم بگوییم در آن مقدمه عرض کردیم در باب حضرت امام و نوآوریهاش می‌خواستم از یک منظر دیگری به بحث حضرت امام و به این کتاب مصباح الهدایه. که مشخص بشود اهمیت کار حضرت امام و اهمیت این رساله. هر کس این کتاب را بخواند کتاب مصباح الهدایه را بخواند اهل کار باشد می‌داند یک مجتهد در عرفان نظری دست به قلم برده. من برای مجتهد در عرفان نظری یک معیارهایی قائلم یعنی به همین شکل عادی هر کس نمی‌شود مجتهد. هر کسی که بتواند تقریر نو از بحثهای عرفان نظری داشته باشد. از صدر تا ساقة آنچه که در عرفان وجود دارد عرفان نظری، بتواند تقریر داشته باشد. ما گاهی می‌گوییم عین عبارت کسی را می‌آید توضیح می‌دهد می‌گوید ایشان همین را گفته است. گاهی عین عبارت را بدون هیچ حتی تقلید. در عین اینکه خوب است من انکار نمی‌کنم، ولی این سطح اجتهاد نیست، سطح اجتهاد این است وقتی می‌گوید اسم الله خود تحقیق داشته باشد وقتی می‌گوید فیض اقدس تحلیل داشته باشد وقتی می‌گوید فیض مقدس تحلیل داشته باشد وقتی صحبت از خلافت می‌کند تحلیل داشته باشد از هر بحثی باید تحلیل داشت تا فضای اجتهادی باشد. باز هم این مقدار کافی نیست هر جا یک تقدیر نو من به نظرم اجتهاد وقتی بخواهد به ساحت عالیش برسد احتیاج دارد یک دستگاه نظام مندی هم داشته باشد برای کل این فضایی که دارد ازش گزارش می‌شود. تقدیرهای نو همه باید به هم گره بخورد این دستگاه کامل یک علم را بتواند پوشش بدهد مثل عرفان نظری دستگاه نظام مند هستی شناختی عرفانی است خب این رو باید یک نحوه پوشش بدهد چیزی که ما به عنوان مجتهد می‌شناسیم این است بتواند افزون بر تقریرهای ما تمام تقریرهای ما در این دستگاه نظام مند خودش جایگاه بدهد هر کدام از اینها را.

تا اینجا که می‌رسد فضای اجتهادی مطرح است به ویژه بعد از آن اگر اجتهاد قوی باشد به صورت فروعاتی در می‌آید تفریعاتی در می‌آید خودش را در این دستگاه نظام مند تقریرهای نو بعد به صورت فروعات تقریرات در می‌آید که گاهی نو اصلاً وجود ندارد.

چنین چیزی را ما به عنوان مجتهد در یک فن می‌شناسیم. چیزی که برای من خیلی شگفت آور است در باب حضرت امام این رساله را ایشان در 28 سالگی نوشتند و حتی ما می‌توانیم حدس بزنیم ایشان از کی شروع کردند فلسفه را و چه زمانی عرفان را خواندند. این که دارند این را می‌نگارند دو سال است که خدمت مرحوم آقای شاه آبادی هست دقت می‌کنید این حدودها است. سرمایه قبلیشان هم منظومه ای است که خواندند و بعد اندکی از اسفار که خدمت آقای رفیعی قزوینی خواندند. این مقدار. برای من اینی که شگفت آور است این است. تمام آن معیارهای اجتهادی که می‌گوییم در همین رساله ما می‌توانیم پیدا کنیم. برام خیلی خیلی تعجب آور است که در 28 سالگی که ایشان الان وقتی شما نگاه کنید در باب فیض اقدس تحلیل خاصش را دارد. بنده تا آخر بحث‌های ایشان بودم همه کتابها تا این اواخر کار که داشتند و هر جایی تقریر که هست کتابها نگاه کردم دیدم همان که بعدها به صورت تقریرات گفته می‌شود در همین کتاب وجود دارد. تقریرهای نوی ایشان در مورد فیض اقدس مخصوص خودشان است. کسانی که کار قیصری را دیده باشند می‌دانند فیض اقدس اصلاً این تحلیل در آنجا به این شکل وجود ندارد. در باب مشیت مطلقه گرچه از سفرة اندیشه‌های صدرایی استفاده شده ولی می‌توانیم باز بگوییم چیز عجیبی دارد اینجا روی می‌دهد حالا من نمی‌خواهم وارد جزئیات بشوم. از این جهت هم تقریرهای نو، هم آن نظام منسجمی که عرض کردم لذا منسجم و ما می‌توانیم در همین کتاب ببینیم. یعنی از اول دست بر قضا یکی از این کتابهایی که حضرت امام تمام دیدگاه هایش را به شکل نظام مند گفته همین کتاب است یعنی این کتاب مصباح الهدایه از مقام ذات شروع می‌کند و احدیت و فیض اقدس و به یک لحاظ مطرح می‌کند و می‌رسد به اسم الله و اعیان ثابته و مشیت مطلقه و عقل اول و به همین شکل می‌آید تا پایینترین ساحت است. این کتاب از این جهت خیلی مغتنم است. یعنی یک دستگاه نظام مند اندیشه حضرت امام می‌توانید شما پیدا کنید. بعدها حضرت امام همین را در جاهای دیگر گزارش کرده یعنی چند جای دیگر هم هست. در چهل حدیث هست تو جاهای دیگر هم دیده ام حتی در کتاب به اصطلاح تعلیقات و مصباح و فصوص هم هست. آنجا لابلایش می‌توانیم پیدا کنیم و اینجا مفصل تر است.

عرضم این است این نگاه اجتهادی که بتواند هم تقریر نو باشد هم دستگاه نظام مند باشد و هم تفریعات باشد چنین چیزی برای من شگفت آور است. در کار ایشان می‌بینم در همین مصباح الهدایه در 28 سالگی یعنی مجتهد در عرفان نظری به معنای دقیقش در 28 سالگی هستند. هر چند شرح دیگر را افزود. من خیلی از بزرگواران را می‌بینم در عینی که در عرفان نظری قوی هستند قلمشان قلم ساحت عرفان نظری نیست. ولی در مورد حضرت امام این را همیشه گفت و خیلی هم شگفت آور است اصلاً هیچ کوتاه نیامدند قلم همان قلم عرفان نظری است که می‌تواند داشته باشد. یعنی هیچ جا حتی از بحث‌های فلسفی سوم و دوم از فضای عرفان نظری در نیامدند و قلم عرفان نظری، این هم یکی از ویژگی‌های حضرت امام است.

این یک نکته، یک نکتة دیگر در باب این کتاب که می‌شود به آن اشاره کرد یک مسئله ای بود ما در دوره دوم عرفان نظری با آن روبرو شدیم. دوره دوم عرفان نظری از ابن عربی شروع می‌شود تا جامی تقریباً. یعنی تقریباً از قرن هفتم تا نهم. این سه قرن بزرگانی آمدند و مطالبی دارند. آنجا یک چیز روی داد برای خیلی‌ها سوال شد این از کجاست چی است این وسط پیدا شد؟ چیزی است به اسم مباحث ولایت در عمیق‌ترین ساحت‌هایش. آنجا پیدا شد یعنی بحث توحید دارد بحث موحد دارد، آن موحد را که بحث می‌کنند و انسان کامل را یک ظرفیتی وجود دارد ظرفیت سنگینی است آنجا وجود دارد. آن ظرفیت سنگین برای کسانی که می‌روند در کار کتابها را می‌خوانند می‌فهمند. من خیلی ها را دیدم وقتی آن کتابها را می‌خوانند به راحتی مسئله ولایت شیعه با عمیق ترین ساحت ها برایشان معنادار است، خیلی راحت، نور اهل بیت همه جا را گرفته. مثلاً همین تعبیر حضرت امام در تعلیقات مصباح الهدایه، مصباح الانس و فصوص آنجا یک تعبیر دارد این بیانی که از زیارت جامعه نفوسهم فی النفوس وارواحکم فی الارواح خب واقعاً حل این مسئله تمام ارواح را جمع کند اهل بیت در دل همه ارواح هست. تمام نفوس در دل همه اینها هست. ابدانهم فی الابدان اینها خیلی حلش سخت است. کسانی که با ظرفیت عرفان نظری دور دوم داشته باشند یک بحث ولایت عمیقی آنجا وجود دارد و برخیها اخیرا این سوال را مطرح می‌کنند. چرا این ظرفیت بعداً آمد در حوزه‌های شیعی یعنی بعداً تدریس این کتابها مثل فصوص می‌آید در حوزة شیعی قرار می‌گیرد. برخیها این سؤال را دارند. چطور شد آمد اینها در حوزه‌های شیعی قرار گرفت خب برخی از اینها را ما می‌گوییم که در بستر اهل سنت هستند. چی باعث شده اینجا آمد. یکی از دلایلش همین ظرفیت امامتی است که آنجا وجود دارد ظرفیت ولایتی است که آنجا وجود دارد ظرفیت اندیشه عمیق ولایی است که آنجا وجود دارد. توضیح دارد برای خودش وقت نیست که در این جلسه مطرح کنیم.

این ظرفیت که آنجا وجود داشت بعد از اینکه در بستر شیعی قرار گرفت در همین کتاب هم گفته شد در دورة سوم عرفان نظری کلاً بعد از صدرا دیگر آمد در فضای شیعی قرار گرفته تدریس می‌شده این کتاب به اصطلاح فصوص و اینها. این ظرفیت شناخته شد و کنارش حواشی خورد. نکته‌هایی گفته شد. روایات اهل بیت را از این به بعد بهتر فهمیدند. بگذارید من یک مثالی بزنم واضح بشوید. این کتاب الحجه کافی که دست ما هست، از اول دست ما بود دیگر. شروحی هم بر آن زده‌اند. بر این کتاب الحجه کافی. ببینید کتاب الحجه از قبل هم شرح داده شد. شما نگاه کنید بعد از اینکه عرفان نظری دور دوم آمد به صحنه و این تحلیل‌ها را داشت از آن به بعد شما نگاه کنید اصلاً می‌بینید بحث‌های ما در فهم روایات تغییر کرده. الان یکی از آنها شرح صدراست. شرح اصول کافی صدرا نگاه کنید اندکی از بحثهای کتاب الحجه را ایشان توضیح دادند بعدش که به رحمت خدا رفتند. نگاه کنید، این ظرفیت خیلی عمیق شده. شرح همه روایات. روایات هم قبلاً بود. چطور قبلاً معنا نمی‌کردند. ولی بعد از صدرا دارد شروع می‌شود. این حواشی و این نکته ها گفته می‌شوند و واقعیتش این است که ما در روایات شیعی در مورد اهل بیت یک دسته مقامات عالی نورانی داریم که در روایات آمده، حل و فصلش واقعاً سخت است. واقعاً سخت است. یعنی جزو معضلات برخی‌ها بخواهند با این سطح اندیشه‌های اولیه بتوانند حلش کنند. که گاه حمل بر غلو هم می‌شد ولی این روایات در همین کافی هم هست یعنی نمی‌خواهد هیچ جای دیگر بگردد. در خیلی از کتابها اصلاً کتابها چیست؟ تمام آنچه که حتی صدوق نقل کرده شما نگاه کنید گاهی می‌بینید همین مسائل در باب اهل بیت گفته شده با آن طول و تفسیر گفته شده خب، این جور که هست این سرمایه با این شکل احتیاج داشت کسی بیاید بسیاری از اینها را شرح دهد. یکی از کارهای مهم حضرت امام در این کتاب مصباح الهدایه همین است. چه کار کرده؟ ایشان آمده بسیاری از روایات سخت اهل بیت که سعل و مستصعب است که واقعاً حلش هم سخت است. من تعجب می‌کنم در 28 سالگی بتواند با این مهارت این را شرح کند که الان ما نگاه می‌کنیم کسانی که معمولاً پنجاه سال در عرفان نظری کار می‌کنند گهگاهی برخی از جاها می‌توانند بگویند که بله احتمال دارد اینجوری معنا بشود حضرت امام خیلی خوب معنا کرده است، خیلی عالی، من عرضم این است آن ظرفیتی که در دوره دوم پدید آمد و دلیل دارد برای خودش اگر کسی بخواهد برود مناشئش را می‌تواند در همان دور دوم پیدا کند. بی دلیل نیست چه چیزی که این عارفان در بستر اهل سنت دارند کاری می‌کنند از آن به بعد بدانید که بسیاری از عارفان به سمت شیعه کشیده شده‌‌اند. بسیاری از عرفا به سمت شیعه کشیده‌اند. حالا برای خودش دلیلی دارد و باید در جای خودش بحث کرد. این ظرفیت در کار حضرت امام به فعلیت تبدیل شد. یعنی شما کتاب مصباح الهدایه را می‌خوانید می‌بینید بسیاری از اسرار ولایت حل می‌شود در باطنی ترین ساحت ببینید ما در روایات اهل بیت گاهی می‌گوییم حجت خدا باید باشد تا مردم را هدایت کند این سخن درستی است حقی است در روایات هم آمده است ولی گاهی صحبت بکند حجت خدا نباشد عالم نیست. لو للحجة لساحت الارض واهلها دیگر اینجا سطحش به تعبیر ملاصدرا دیگر سطح هدایت مردم نیست کل عالم نسبت به ملائکه می‌شود امام تمام ملائکه می‌شوند خاضع و از این دست مسائل اینجا که می‌رسیم می‌بینیم یک بحث عمیق تری است بویژه یک دسته بحث هاست بهتون عرض بکنم همین الانش هم وقتی گفته می‌شود همه را برخی ها بر صعود معنا می‌کنند ولی این جوری نیست در روایات اهل بیت نور اهل بیت از ازل گفته شده و وجود دارد حلش واقعاً سخت است از یک جهات ولی الحمدلله حضرت امام در این کتاب توانسته به راحتی بسیاری از اسرار را بیاورد حل کند و برخی از جاها حرفهای ابتکاری حتی در فهم روایات در کار ایشان هست انصافاً جای شگفتی دارد برای بنده در 28 سالگی حالا اگر می‌شد مثلاً هفتاد سالگی هشتاد سالگی می‌گفتیم خب بالاخره بعد از اینکه ورزیده شد انقدر با اینها بوده ولی حضرت امام از همان اول این را داشت و خیلی هم برای من جذاب است این حرکت حضرت امام این نگارش حضرت امام جالب است. خوبی این مسئله این است که توانسته نشان بدهد در روایات اهل بیت بحث ولایت از سطح بسته نشده از عمق شروع می‌شود که حضرت امام هم شروع کرد. از فیض اقدس شروع کرد ولایت اصلیه را از آنجا شروع می‌کند و کم کم آورد تا این ساحت و حتی نشان داد که اهل بیت برخی از بیاناتشان صحبت مشیت مطلقه است و فیض مقدس و برخی از بیانات ناظر است به فیض اقدس. برخی از بیانات ناظر است به این نشیه عنصری و این کاری که حضرت امام کرد روایات ما الان معنادار می‌شود در باب ولایت به یکی از آرزوهای ما در حوزه‌های شیعه این است که ما حقیقت ولایت که تقریباً افتخار ما این است که در این زمینه حرکت کنیم باید برای ما معنا بشود حضرت امام الحمد لله این کار را انجام دادند و این توفیقی است که انجام شده است. یک نکته دیگر هم من عرض کنم حضرت امام کارش به این مقدار ختم نشد من چون حالا فرصت نیست نمی‌خواهم دیگر بعضی از این بحث‌ها را در مورد مصباح الهدایه بگویم چند تا کار دیگر حضرت امام کردند من می‌خواهم تاکید کنم در این کتاب هم اشاره کردم اینها را تاکید کردم اینها را باید توجه بکند.

یک کاری حضرت امام کرده در اخلاق عرفانی برای خودش یک بحثی دارد من به سرعت تذکر می‌دهم. دیگر وقت نیست نمی‌دانم چقدر وقت داریم. یکی اخلاق عرفانی است. حضرت امام افزون بر اینکه خودشان یک دوره‌هایی تدریس منازل داشتند بعد خودشان گزارش کردند خواستم این را برای مردم بگویند. وقتی آمد برای مردم این را بگوید تبدیلش کرد به اخلاق عرفانی یعنی سیر و سلوک را در آن حال و هوای خالص منازلیش درآورد آورد در فضای اخلاقی و این به نظرم بسیار مفید است یعنی یک چیز دیگری داریم به اسم اخلاق عرفانی الان فرصت نیست من توضیح بدهم که اخلاق عرفانی با سیر و سلوک چقدر تقارب دارد و چقدر اختلاف دارد. ولی این کاری است که حضرت امام کرده ما لمحه‌ای از این را در بیانات حضرت امام بعد از انقلاب در نوع مطالبی که از حضرت امام می‌شنیدیم در این سخنرانی ها می‌دیدیم این حالت هست ولی قبلاً این گزارش‌ها را داشت تبدیل شد به چهل حدیث و دیگر موارد که می‌توانید رجوع کنید. یک نکته که من به نظرم دارای اهمیت است اسرار عبادات ما زیاد داشتیم نوشتند اسرار صلاة نوشتند. ولی اسرار صلاة هر دو حضرت امام به نظرم برای خودش اندیشه‌های نو نوآوریها و به نظرم بسط فراوان گهگاهی که در جای دیگر که می‌شود پیدا کرد در کار حضرت امام می‌بینیم. در سر الصلاة انماج دارد در آداب الصلاة مفصل است. هر که یک دور بخواند می‌بیند. ایشان سر سفره برخی از بزرگان نشسته است مثل آقا میرزا جواد ملکی در کارهایی که در باب نماز انجام داده و اینها واضح است ولی در عین حال بقیه بسطی که حضرت امام می‌دهد و این بسطی که با آن قوت فقهی ایشان تمام ابعاد نماز هر آنچه که در نماز گفته شده از نظر فقهی برای خودش یک تحلیل عرفانی خورده این به نظرم ارزشمند است فرصت نیست که بیشتر از این توضیح بدهم.

یک کار دیگر حضرت امام بگذارید من مطرح کنم پایان بخش عرایض بنده باشد و آن چیزی است به اسم بسط عرفان در ساحت اجتماعی و تمدنی. ما این مسئله را در حضرت امام می‌دیدیم یعنی عملاً دیدیم همین عارف آمده سر صحنه حکومت و آمده یک نهضتی را برپا کرده بر اساس آن حکومتی را تشکیل داده ما اینها را که دیدیم و برخی از اندیشه‌های حضرت امام من فی الجمله می‌گویم ولی واقعیتش یک نکته دیگر است که من معتقدم. آیا صرفاً عرفانی بود که امام را در کارش استفاده کرد ولی بسطش نداد در فضای انقلاب یا بسطش نداد در فضای اجتماعی یا آن کار را کرد. من معتقدم حضرت امام این کار را کرد. برای نمونه این مقدمه را اگر نگاه کنید سعی کردیم اینجا از جناب هلالی هم خواستم بیشتر بحث ها را موارد و شواهد و اینها چند نمونه را حذف کردم ایشان زحمتش را کشیدند. تا می‌توانید اندیشه‌های حضرت امام را بیاورید. که چگونه در علوم و در بحث دانشگاه این را پیاده کرد چگونه در بحث به اصطلاح سیاست و حاکمیت پیاده کرد. چگونه در تمدن مطرح کرد. هر جایی که امام، البته حرف امام من معتقدم بیش از اینهاست. ولی به عنوان نمونه آوردیم باور کنند. چگونه مسئله توحید را حضرت امام با آن حالت نابش ما همه هیچیم هیچ فقط خداست. این تعابیرهایی که این شکلی دارد. آن بیانات حضرت امام چگونه آمد سر حاکمیت. در اخلاق سیاست حاضر شد. در مسئله دانشگاه اندیشه امام حاضر شد در بحث تمدن حاضر شد این مسئله ای که ما همیشه شنیدیم ما موظف به نتیجه نیستیم موظف به وظیفه‌ایم. فضای وظیفه حضرت امام آنقدر ناب است نه آن حرفی که برخی ها می‌گویند وظیفه خشکی که نمی‌دانیم اینجوری اصلاً در کار حضرت امام نیست. نگاه کنید مشخص است. به نظرم اینها را اگر کسی بیاید بسط بدهد و اگر بشود در این موسسه فکری به حالش شود یعنی بزرگانی بیایند سرورانی بیایند این را امتداد اجتماعی حرکت که انصافاً این کار را کرد من معتقدم امام این کار را انجام داد به پایان برده از منظر خودش کار را انجام داده این را بسط بدهند اندیشه حضرت امام را و این فضا را نشان بدهند. چون اخیراً برخی‌ها من دیده‌ام این شکلی می‌گویند حضرت انقلاب کرد به دلیل فقاهتش. ولاغیر. من به این قائل نیستم. فقاهت حضرت امام حاضر است یقیناً. عقلانیت امام حضرت امام حاضر است یقیناً. معنویت حضرت امام حاضر است یقیناً. ولی باید سهم هر یک من معتقدم حضرت امام سهم عرفان را در مغز تمدن می‌داند در آن به اصطلاح اصل تمدن می‌داند به تعبیر دیگر لایه‌های تمدنی اگر درست کنیم باطنی‌ترین لایه که خود را باید باز کند را امام عرفان می‌داند و احوال معنوی می‌داند تمدن اسلامی را با این معنا می‌کند که اگر اینها فکر می‌کنم روش کار بشود می‌تواند مفید باشد به نظرم پیشنهاد می‌خواهم بدهم حالا که یک جمعی است هم رو اخلاق عرفانی امام کار بشود هم روی اسرار صلاة حضرت امام کار بشود هم روی عرفان و بسط عرفان در فضای اجتماعی حضرت امام کار بشود. کار عالمانه ای که بشود نشان داد و تبیین‌های دقیقی ازش ارائه داده بشود. من تشکر می‌کنم از سرورانی که فرصت را برای من تهیه کردند از همه سرورانی که محبت کردند تشریف آوردید زحمت کشیدید از اظهار محبت‌هایی که فرمودید بسیار ممنونم خداوند سبحان ان شاء الله همه ما را از پیروان حقیقی حضرت امام قرار بدهد.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.


سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا غفوریان

بسم الله الرحمن الرحیم

کاش خود حاج آقای یزدانپناه تشریف داشتند من یکی دو نکته راجع به شرح بسیار ارزشمندی که ایشان تالیف فرمودند می‌خواستم عرض کنم و یکی دو نکته راجع به کتاب شریف مصباح الهدایه و بعد یک پیشنهاد. راجع به شرحی که امروز رونمایی شده من بدون اغراق عرض می‌کنم اولی که این کتاب به دستم رسید چند تا بحث در مصباح الهدایه وجود دارد حداقل به تشخیص ناقص خودم عرض می‌کنم که هم عبارتهای مرحوم امام و هم خود محتوای مطلب پیچیده است و مشکل هست گرچه سرتاسر این کتاب و اساسا رشته عرفان نظری یک علم آسان و راحتی نیست متونی هم که هست معمولا مشکل است در همین بستر پیچیدگی این علم و اغلاق و مشکل بودن متون بعضی جاها در مصباح الهدایه مشکل تر هست من وقتی این کتاب شرح به دستم رسید اول رفتم سراغ یکی دو مورد از همین جور بحث ها واقعا هم دیدم خیلی خوب مولف محترم اینها را توضیح داده من فقط به دو موردش می‌خواهم اشاره کنم و در یک موردش یک مثال کمکی برای بحث بگویم. یکی در بحث تحلیل بداع با تکیه بر یک روایت شریفه ای حضرت امام نکته ای می‌فرمایند در مصباح الهدایه فرصت و موقعیت نیست بخواهم عبارت و مطلب را بخوانم. می‌خواهم به این اشاره کنم که مرحوم امام با تکیه بر روایت، نظری و حرفی را در باب بداع می‌فرمایند و با دیدگاه مرحوم صدر المتاللهین هم مخالف می‌کند این را من همان اول کتاب که به دستم رسید نگاه کردم و دیدم شرح و توضیح این مطلب کار آسانی هم نبود. دیدم در این شرح خیلی خوب بهش پرداخت شده این یک مورد که در مصباح سی و ششم در همین کتاب هست. این را عزیزان بعدا می‌توانند مراجعه بکنند هم در متن و هم در شرح ببینند. مورد دیگه مطلبی است که تا آنجایی که من گشتم این نکته را اختصاصاً در مصباح الهدایه و یک جای دیگه ای هم به اشاره از حضرت امام دیدم به نظرم می‌رسد که توضیحش هم آسان نیست و آن مطلبی است که حضرت امام یک بخشی از آن را نقل می‌کنند و بعد خودشان تکمیل می‌کنند و می‌فرمایند نوع ارتباط و نسبت ساحت روحانی و غیبی وجود و ساحت ناسوتی و شهودی و سافلتر وجود به گونه ای است که هر یک از این عرصه ها استداره ای است خوب از قدیم در نجوم می‌گفتند که دایره شکل بسیطی است، کره بسیط هست، زاویه ندارد اضلاع ندارد، اینها این را آوردند در تبیین نظری در عرفان، حضرت امام هم این را می‌فرمایند که آن هسته مرکزی و آن لبّ و مغز اصل هستی که تجلیاتش بعدا بروز کرده و حتی به عالم جسمانی و ناسوت و اینها ارتباطش مثل کرات مسمت هست، کره توپر، منتها تا اینجاش را دیگران هم گفتند فرمودند به این که کرات روحانی غیر از کرات جسمانی هستند. در کره جسمانی، مثل یک توپ فرض کنید محیطش احاطه دارد بر مرکز اما در کره روحانی به عکس است مرکز بر محیط احاطه دارد این واقعا یعنی چه این را ما چطور تصور کنیم تا تصدیق کنیم تا بفهیم من قبل از بحث بداع اولی که این شرح به دستم رسید رفتم سراغ همین که ببینم این نسبتهای کرات روحانی و جسمانی که حضرت امام می‌فرمایند ایشان در شرح چگونه به آن پرداختند دیدم خیلی خوب توضیح دادند که اصلاً آن چیزی که در عالم شهود و در عوالم جسمانی ما می‌بینیم چیزی جز تجلی مرکز نیست من می‌خواهم یک مثالی عرض کنم برای توضیح این، ببینید ما حتی مثال جسمانی هم می‌توانیم پیدا کنیم مثال شهودی به معنای علم حضوری نه، یعنی از عالم شهود از عالم پایینی که به طور محسوس قابل مشاهده حسی هم باشه منتها نه مثال به توپ. ببینید ما یک کره جسمانی مثل توپ اگر در نظر بگیریم محیط بر مرکز احاطه دارد ولی مرکز بر محیط احاطه ندارد اما اگر شما نور این نور حسی را عرض می‌کنم نه نور معنوی یا وجود نه. نور شیخ اشراق نه. همین نور خورشید، یا عرض کنم چراغ و امثال اینها. می‌دانید در فیزیک هم می‌گویند نور انتشارش بسته به شکل منبع انتشار نور است اگر ما یک منبع کره ای داشته باشیم یعنی اگر شما یک لامپی در نظر بگیرید یا خورشید، که کره است خود منبع انتشار نور کره است البته هر مثالی از یک جهت مقرب است از یک جهت مبعر، خورشید کره است ولی جلوه گری نور خورشید همه جا یک نواخت نیست بعضی جاهاش تشعشعات درش بیشتر است بعضی جاها کمتر است حالا این جور نباشد همه جا هم یک نواخت انتشار نور ازش اتفاق بیفتد این نور منتشر هم به شکل کره منتشر می‌شود. اما آنچه که منتشر می‌شود همان نور لامپ و خورشید است هیچ چیز دیگری نیست هر وقت و هر جا از این منبع اگر انتشارش متوقف بشود آن نوری هم که دارد منتشر می‌شود همانجا متوقف می‌شود. اصلا آن نور منتشر محیطی هم اگر داشته باشد آن محیط کاملاً وابسته به همین مرکز است. یعنی در واقع آن مرکز هست که نور منتشر شده را ساخته است و جلوه نور همین است که منتشر شده است. ولذا این مرکز است که مسلط بر محیط است این مرکز است که آن محیط را انتشار داده و جلوه داده آن محیط بر مرکز سلطه و احاطه و چیرگی ندارد برعکس در همین نور حسی هم می‌شود این مثال را زد. منظورم این است. دو تا مسئله مشکل تری که خود حضرت امام در عبارتش توضیح نداده است. شارح آن کسی نیست که توضیح واضحات یا مرجع ضمیر را در یک عبارتی صرفا بیاید بیان کند. آن محتوا و مطلبی که در بطن ذهن مولف بوده آن را بتواند خوب توضیح بدهد. من در این شرح هر کجایش را که نگاه کردم با این حجم و این مدت کوتاهی که منتشر شده همه را نگاه نکردم، هر جایش را نگاه کردم دیدم همین جور است، خیلی خوب توضیح داده است. به علاوة مقدمة سیصد و چند صفحه ای که خودش هم محتوای بعضی مسائل است عرفان را خوب بیان فرموده شارح محترم و هم تاریخ پخته و بسیار حساب شده و دسته بندیهای خیلی خیلی استادانه ای که از آثار عرفان، از بزرگان عرفان، ارائه فرموده شارح محترم در این کتاب خیلی مغتنمه. این یک بخش از عرض من است، بخش دیگری از عرض من. یک نکته ای در مورد مصباح الهدایه می‌خواهم عرض کنم و بعد یک پیشنهادی به دنبالش. امروز هم که صحبت‌ها و افاضات سرور بزرگوار جناب یزدانپناه را در اینجا شنیدم در دل واقعاً انقدر خوشحال شدم که در این دورة، این را خیلی صادقانه و دوستانه و راحت هم عرض می‌کنم در این قربت علوم عقلی در حوزه‌های علمیه، که متأسفانه بعد از یک عوجی دوباره انگار عفول کرده ما همچنان می‌بینیم که کسانی دل در این عرصه سپرده‌اند و تلاش کرده‌اند و زحمت کشیده‌اند و همچنان دارند با تلاش و پختگی و دلسوزی یک همچین آثاری را عرضه می‌کنند و تحویل می‌دهند باز در آنچه که در این مقدمه نوشته شده بود در همین صحبت‌های کوتاه امروز چیزهای اضافه و افزوده‌های خیلی سودمندی در همین صحبت ایشان هم بود من خیلی استفاده کردم. به خاطر همین بود من دوست داشتم این پیشنهاد را حضوری به خود ایشان بگویم. به هر حال یا صحبت ما به ایشان می‌رسد یا خودم در یک فرصت دیگه‌ای به ایشان عرض می‌کنم.

این پیشنهاد من مقدمه ای دارد، مقدمه‌اش این است ببینید کتاب مصباح الهدایه کتابی است که امام مستقلا نوشته‌اند. حالا در 28 سالگی که 28 سال 29 سال که خیلی شگفت هست که ایشان هم فرمودند آن به جای خودش. مستقل منظورم این است. حضرت امام در شرح دعای سحر تابع دعای سحر است. یعنی فقرات این دعا را شرح کرده.

نگارش این و کر و فر در بحث و فراز و فرود در بحث دست خودش نیست. می‌خواهد این دعا را شرح کند بعد از دعای سحر در تعلیقات بر کتاب شریف قاضی سعید تعلیقات بر فوائد الرضویه، آنجا باز همین جور ایشان تعلیقه ای نوشته‌اند که تابع متن قاضی سعید است. در تعلیقات فصوص و مصباح الانس حضرت امام تعلیقه ای نوشته‌اند که تابع فصوص و مصباح الانس است. در چهل حدیث، در سر الصلوة، همه جا یک اصل دیگری وجود دارد. ایشان دارد شرح می‌نویسد دارد تعلیقه می‌زند دارد عرض کنم خدمت شما توضیحی می‌دهد. ولی مصباح الهدایه کتاب مستقلی است که خودش شروع کرده دسته‌بندی‌ها، فراز و نشیب بحث و مطالب برای خودش است و به اختیار خودش بحث را تنظیم کرده حضرت امام. من در یک نوشته ناچیزی که خدمت موسسه دادم و چاپ هم شده است. در درسنامه عرفان نظری امام در بخش اولش این نکته را آنجا خیلی بیشتر توضیح دادم، این مطلب را که متون اصلی عرفان نظری ما غالبا منظم و آن چیزی که آقای یزدانپناه هم فرمودند دستگاه و نظام فکری منسجمی داشته باشد ندارد. شما آثار محی الدین را ببینید، فصوص بر حسب انبیای مختلف معارفی را ایشان گنجانده‌اند. فتوحات که خیلی گسترده و از این جهت نامنظم است. شاید در آثار عرفان نظری محی الدینی کسی که زودتر از بقیه شروع کرده و منظم خواسته عرضه کند، قیصری و قونوی هستند. قونوی در متن مفتاح الغیب و قیصری در مقدمه شرح فصوص و باز در آن رسالة التوحید و النبوة والولایة که حالا آن رساله توحید و نوبت و ولایت من همچین می‌خواهم تشبیه کنم برای خودم در ذهن خودم مثل تهذیب المنطق تفتازانی است، این آنقدر تلگرافی و خلاصه است که خود آن باید یک عده ای بنشینند و شرحی بر آن بنویسند.

مرحوم سید حیدر آملی باز در کتاب‌هایش خیلی تلاش کرده نظمی به مباحث عرفان نظری بدهد و من تشخیص ناقص خودم را می‌گویم مصباح الهدایه کاری است که امام کرده در تنقیح و تنظیم مباحث عرفان نظری که کارستان است. خیلی ویژه است. ایشان از غیب و ذات شروع کرده به احدیت و واحدیت رسانده است. خودش داستان دیگری است. خود اینکه این را آنقدر منسجم توانسته منظم کنه منقح کند که شما ترتیب مباحث را بتوانید درست جاهایش را ببینید. این کتاب شریف مصباح الهدایه است، که شایستة شروحی است، شایستة تعلیقاتی است که خیلی باید روش کار بشود. باز من این پیشنهادی که می‌خواهم بدهم در این عرصه نیست، می‌خواهم این را بگویم ما در عرفان نظری متونی داریم که اینها متون رسمی درسی هستند. از تمهید القواعد ابن ترکه که متن از پدر بزرگ است و شرح از نواده تا شرح فصوص قیصری یا مصباح الانس که متن و شرح قونوی و ابن فناری. من به نظرم می‌خواهم تشبیه کنم به متون درسی فلسفه که خب شرح منظومه مرحوم سبزواری بوده، اسفار مرحوم صدر المتألهین بوده، در همین دورة معاصر ما یعنی در اواخر دهه 40 و 50 قلم توانا و تیزبینی و تسلط ویژه مرحوم علامه بزرگوار مرحوم علامه طباطبایی بدایه و نهایه را که تدوین کردند و نوشتند و عرضه کردند به عنوان متن درسی بدایه و نهایه این ویژگی منظم بودن و منقح بودن در عرضه حکمت و متن درسی فلسفه انقدر استحکام داشته و انقدر پخته و حساب شده بوده که جا افتاده در حوزه ها ما در عرفان نظری نیاز به یک همچین متنی داریم من به نظرم مصباح الهدایه از جهات مختلف یکی از بهترین متنهایی است که ما تابحال در عرصه عرفان نظری دیدیم که پیدا شده و نگارش شده و نوشته شده. منتها این برای آغاز کار مناسب نیست، یعنی سنگین است. مصباح الهدایه نه فهمش، نه تقریر و توضیحش، کار ساده ای نیست، متن مشکلی است، اما ویژگیهای یک متن درسی حساب شده منظم و پخته همه را دارد حالا یک فواید جانبی هم دارد، اصلا متنی هم اگر متن درسی باشد نام مؤلف همچنان مستدام و زنده می‌ماند و ما به دلایل مختلف خیلی فراتر از عرصة عرفان. همه ما همه ما، حضرت امام بر ما حق حیات علمی و فکری و معنوی و همه جوره برای ما حق حیات دارد. باید تلاش کنیم که نام او و یاد او و نوشته‌های او و معارفی که او عرضه کرده است زنده بماند. یکی از راه هایش هم همین است که نوشته او بشود متن درسی و در حوزه ها خوانده بشود و گفته بشود.

اما من پیشنهاد اصلیم این است که این متن یک بدایه‌ای هم می‌خواهد یعنی ما در عرفان نظری ای کاش، یک قلم توانا یک ذهن تیز و یک فهم عمیقی بیاید، با همین سیاق، با همین ترتیب و تبویب و تنظیم، یک متن یک مقدار آسانتر که در تدریس قابلیت تدوینش یک مقدار راحت‌تر باشد، من به نظرم چون بعضی از نوشته‌های دیگر عربی جناب آقای یزدانپناه را هم ملاحظه کردم، نوشته‌های فارسی دیگر را هم. من معتقدم به افراد مختلف آدم بگوید. خدمت اساتید بزرگوار دیگر. چه اساتیدی که حق استادی دارند و بحمد الله هنوز ما در محضرشان هستیم، مثل حضرت آیت الله بزرگوار حضرت آیت الله جوادی و آیت الله حسن زاده از آن بزرگواران تا رده بعدی شاگردان این بزرگواران که ما برای عرفان نظری نیاز به یک متن دیگری هم داریم غیر از مصباح الهدایه مصباح الهدایه سطحش بالاتر است. منتها حضرت امام در همان 28 و 29 سالگی که 1308 و 1309 بوده، الان سال 95 است، یعنی چیزی نزدیک به هشتاد و هفت هشت سال پیش، نود سال پیش، الگوی کار را برای نگارش یک بدایه‌ای در عرفان نظری آن موقع ایشان فراهم فرموده و به ما داده. الان ما این کار را بکنیم، ای کاش حضرت آیت الله آقای حاج حسن آقا می‌بودند، حالا ان شاء الله حاج خانم به ایشان بفرمایند. خودم اگر فرصت شد خدمتشان عرض کنم، بگویم این در تاریخ عرفان سابقه دارد، مرحوم ابن ترکه پدر بزرگ متن نوشته، نوه شرح نوشته. شما هم بیایید همین کار را بکنید. شما بدایة عرفان نظری را شما بنویسید. هر استادی، هر بزرگواری در این راه تلاش بکند، کار لازمی است، آنی که بهتر، منقح‌تر و نافذتر در این عرصه بشود، در حوزه‌های ما رواج پیدا بکند جا دارد. این هم پیشنهادی بود که در پایان عرض خودم خواستم به اطلاع عزیزان و دوستان برسانم و بگویم. دیگر بیشتر از این مزاحمت نمی‌کنم فقط می‌خواستم همین را عرض بکنم، آن شگفتی و اعجابی که آقای یزدانپناه می‌فرمود، خیلی بیشتر از آنچه که آدم بتواند ابراز بکند، هست. در مباحث مختلف در این مصباح الهدایه شما ببینید از خود محی الدین تا صدر المتألهین تا قاضی سعید تا آقا محمدرضا قمشه ای، حضرت امام، در آن سن و سال با این قلم و با آن نگاه تیزبینِ پخته به درگیری علمی و نقد و اشکال و ایراد و اظهار نظر در مقابل همة این بزرگواران رفته با این سن، این مصباح الهدایه است. یک همچین متنی حیف است که ما در گوشه کتابخانه‌ها یا در حاشیه بحث‌ها بماند. این آنا اللیل واطراف النهار باید درس بشود و متن درسی بشود بیاید در حوزه‌های ما، بیاید در کارهای درسی روزمرة حوزه‌های ما انشاء الله. آن سال که تعلیقات فصوص و مصباح الانس حضرت امام منتشر شد، سال‌های 63 و 64 بود، حضرت آیت الله جوادی فصوص تدریس می‌فرمودند، اولی که شروع کردند این کتاب هنوز در نیامده بود. ایشان الان دقیق یادم نیست من یادداشت کردم، ولی الان یادم نیست، فصل شیسی بود شاید، آنجا را که می‌خواندند این کتاب درآمد. از همانجا به بعد در هر فصلی در درس پایان فصل تعمد داشتند تعلیقات امام را مطرح می‌کردند، جمع بندی می‌کردند، توضیح می‌دادند، گاهی هم اشکال می‌کردند این یک سنتی است که ما باید در حوزه‌ها این را پی بگیریم و ادامه بدهیم انشاء الله.

از خداوند بزرگ می‌خواهم به قداست و حرمت امام سجادA، که امروز به نام آن بزرگوار هست و به قداست و حرمت نفسهای پاک و قلم مقدس حضرت امام که از برکاتش هنوز ما بهره مند هستیم و آیندگان هم همین جور به همه ما توفیق این را خداوند عنایت بفرماید و موفق باشیم انشاء الله از این خان پربار و پر برکت هر چه بیشتر استفاده بکنیم.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.