صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان آشوبگریهای گروهکهای وابسته ـ هوشیاری ملت در مقابل توطئه‏ها و شرارتها
  • محل تهران، حسینیۀ جماران
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع آشوبگریهای گروهکهای وابسته ـ هوشیاری ملت در مقابل توطئه‏ها و شرارتها
  • حضار حضار: اعضای شوراهای اسلامی کارگران ایران، پرسنل بهداری ارتش

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

اگر به من خدمتگزار بگویند بهتر از این است که رهبر

از آقایانی که زحمت کشیده‏اند و آمده‏اند اینجا با من مواجه باشند، چه آن آقایان کارگران و چه آن آقایان ارتشیان و چه اشخاص متفرقه، تشکر می‏کنم.

اگر به من خدمتگزار بگویند، بهتر از این است که رهبر. من امیدوارم که همۀ ما، چه شما آقایان کارگر و سایر رفقایتان و چه آن آقایان ارتشی و سایر رفقایشان و چه سایر قشرهای این ملت، توجه به یک مسئلۀ قابل اهمیت داشته باشید و آن اینکه شما می‏دانید و خصوصاً شما کارگرها، می‏دانید که از اول انقلاب تا حالا چه اشخاصی و چه قشرهایی بوده‏اند که مبارزه با انقلاب کرده‏اند با شکلهای مختلف و مرامهای مختلف که روی هم رفته، همۀ شکلها و مرامها بر ضد این انقلاب و ضد اسلام بوده است. این گروههایی که بعد از انقلاب هی جوشیدند و بیرون آمدند و گاهی ادعای اسلامیت می‏کنند و از شما مسلمانتر می‏شوند و گاهی ادعای انقلابی بودن می‏کنند و از شما انقلابی‏تر می‏شوند و گاهی خودشان را مؤسّس انقلاب می‏دانند و انقلاب را که این تودۀ محروم ملت ما از کارگر و کشاورز و دانشجو و شما، همه انقلاب را به پایان رساندید ـ یعنی، تا اینجا ـ و آنها یا در خارج بودند و تماشاگر و یا در داخل بودند و تماشا می‏کردند که ببینند کی غالب می‏شود، اگر شاه ـ شاه مخلوع ـ و آن تیپ غالب شدند، اینها بروند آنجا و از آنها طلبکاری کنند و اگر شما غالب شدید و ملت، اینها بیایند و با اسمهای مختلف طلبکار بشوند و بخواهند خودشان همه چیزها را داشته باشند، حتی با اسم شما، با اسم کارگر.
کارگر را به حساب نیاورند، با اسمهای مختلف مشغول بشوند به اینکه نگذارند این انقلاب به ثمر برسد؛ یعنی، این ثمر آخری که اسلام می‏خواهد و پیغمبر اسلام می‏خواسته است. اینها چون از اسلام لطمه دیده‏اند و اربابهای اینها از اسلام سیلی خورده‏اند، با اسلام اگر سابق کم مخالف بودند، حالا دیگر صددرصد مخالفند.

ایجاد اغتشاش و آشوب توسط گروهکهای وابسته

این گروههای مختلفی که مثل قارچ از زمین جوشیدند و آمدند و از اطراف کشورهای دیگری که متفرق در آنجا بودند و منتظر فرصت بودند، حالا آمدند به ایران و می‏خواهند نگذارند این انقلاب تحقق پیدا بکند.

این یک خطری است از برای انقلاب ما. نه به آن معنا که اینها عُرضۀ این را داشته باشند که یک کار مثبتی بکنند و این انقلاب را برگردانند، لکن به آن معنا که ایجاد زحمت بکنند. شما ملاحظه کردید که در کردستان ایجاد زحمت کردند، نه اینکه توانستند غلبه بکنند، لکن مدتها ایجاد زحمت کردند. در تهران ایجاد زحمت کردند. نمی‏توانند کاری بکنند، لکن غائله می‏توانند درست بکنند. در هر موقعی که یک اساسی می‏خواهد روی کار بیاید، این جمعیتهای مختلفی که الآن در ایران هستند، در همان موقع، یک غائله‏ای درست می‏کنند.

از اولی که جمهوری اسلامی را بنا بود که شماها و ملت ما رأی به آن بدهند، آن وقت یک غائله‏هایی در اطراف درست کردند. این قدم که برداشته شد، در هر مرحله‏ای که شما یک قدم پیش رفتید، آنها هم در همان جا باز غائله درست کردند. در همان وقتی که مجلس شورای اسلامی تأسیس شد و مشغول به کار شدند، باز غائله درست کردند. غائله درست می‏کنند، خودشان غائله درست می‏کنند و فریاد می‏زنند. خودشان دیگران را کتک می‏زنند، باز خودشان فریاد می‏کنند. این یک جهتی است که در اینها هست؛ یعنی، روی این ترتیب، اینها عمل می‏کنند که نگذارند شما کار بکنید، نگذارند خرمنهای کشاورزها درست جمع بشود و در عین حال، فریاد بزنند که ما برای ملت داریم فداکاری
می‏کنیم.

مخالفت گروهکهای وابسته با اصلاح امور فرهنگی

اینهایی که در کنار جمهوری اسلامی هستند و می‏خواهند به اسم جمهوری اسلامی، به اسم اسلام، به اسم خلق، به اسم ملت کار بکنند، اینها را ببینید چه می‏کنند. ممکن است من هی بگویم «اسلام» و هی بگویم «فدایی اسلام» و «فدایی خلق» و هی بگویم «مجاهد اسلام» و «مجاهد خلق»، این حرفها را بزنم، لکن وقتی به اعمال من شما ملاحظه کنید، ببینید که از اول، من مخالفت کرده‏ام. در هرجا تفنگ کشیده‏ام و مخالفت کرده‏ام؛ هرجا بنا بود که یک اصلاحی بشود، شما دیدید که من آمدم و مقابلش ایستادم و مشتم را گره کردم و تفنگم را هم کشیدم. می‏خواستند که دانشگاههایی که در خدمت استعمار بود ـ و جزء مهمّات این مملکت است که باید دانشگاهش اصلاح بشود ـ همچو که طرح اصلاح دانشگاه شد، سنگربندی شد در دانشگاه که نگذارند این کار بشود. حالا هم باز پشت همان سنگرها، نه آنجا در دانشگاه، اما در خارج دنبال اینند که نگذارند این اصلاح فرهنگی بشود؛ انقلاب فرهنگی بشود. اینها می‏خواهند که فرهنگ، همان فرهنگ باشد که از تویش امثال این اشخاصی که وزیر و وکیل سابق بودند، از تویش اینها درآیند و همینها این کشور ما را به باد فنا بدهند، چنانکه دادند همان وکلایی که در سابق بودند و همان وزرایی که در سابق بودند و همان سردمدارهای سابق؛ همان تحصیلکرده‏ها و روشنفکرهای دانشگاه داخل و خارج بودند و همان مصیبتهایی که به این ملت وارد شد، به دست همین اشخاصی[بود]که با اسم «ملت» و با اسم «مجاهدت» و با اسم «فدایی» و با اسم چه وارد شدند و نگذاشتند که این ملت به حال خودش باشد و هر چه شما داشتید به جیب دیگران کردند و یک قدری‏اش[را]هم خوردند دار و دستۀ شاه مخلوع. همین جمعیتها بودند که الآن برخلاف این نهضت دارند فعالیت می‏کنند.

هر روزی که بخواهد این نهضت یک قدم بردارد، مجلس شورا می‏خواهد مفتوح بشود، می‏بینیم که یک بساطی در امجدیه پیش می‏آید؛ یک غائله درست می‏شود و مع‏الأسف، جوانهای ما مطلع نیستند که اینها چه دارند می‏کنند؛ این اشخاص چه دارند
می‏کنند و بعضی از اشخاصی که با من هم مربوط هستند، اینها هم ملتفت نیستند که مسائل عمقش چی هست. خیال می‏کنند که مسئلۀ چماقدار است و تظاهر کننده، مسئله این است؟ نه، مسئله این نیست. این یک ظاهری است برای آشوب درست کردن. مسئله عمق دارد. مسئله امریکاست. مسئله این است که باید امریکا بیاید اینجا و مقدّرات کشور ما را به دست بگیرد. نه مسئله، مسئله این است که یکی می‏خواهد تظاهر کند، یکی می‏خواهد ضد تظاهر. اینها مسئله نیست، اینها غائله ایجاد کردن است برای اینکه نگذارند این مملکت به حال خودش باشد و روی میزانی که دارد حرکت می‏کند، حرکت بکند.

ایجاد بحران با تحریک کارگران و کشاورزان

شما آقایان کارگر، که عضو مؤثر این کشور هستید، برای اینکه دست دیگران را از آن کوتاه بکنید، دیدید که در این یک سال و چند ماه آمدند هی در بین شماها هی یا نطق کردند یا وسوسه کردند، یا یک دسته‏ای را وادار کردند به اعتصاب و امثال ذلک، به اسم اینکه ما طرفدار شما هستیم. اگر کارگر در یک کشوری کار نکند و اعتصاب کند، این کشور به هلاکت می‏رسد. اینها که با اسم اینکه ما با شما موافقیم و مثلاً،[می‏گویند]شما چه جور و آنها چه جور، نمی‏خواهند برای شما دلسوزی ـ به حسب ـ واقع داشته باشند. با اسم دلسوزی می‏آیند و فلج می‏کنند کارخانه‏های مملکت را و با اسم دلسوزی می‏روند و فلج می‏کنند کشاورزی را. همینها هستند که وقتی کشاورزها خرمنهایشان را جمع می‏کنند، آتش می‏زنند. الآن هم باز دارند آتش می‏زنند و اگر محافظت نشود، محافظت صحیح نشود، همه‏اش را آتش می‏زنند.

ما دشمن نهضت و انقلاب را از این می‏فهمیم که آنهایی که با این انقلاب راه دارند می‏روند، با این ملت راه دارند می‏روند، با این کشاورز و کارگر دارند راه می‏روند و می‏خواهند کشور را از قیدوبند خارجیها آزاد کنند. آزاد کردن هم به کار کردن است و کشاورزی کردن است و کار در کارخانه‏ها کردن است و کار در سایر جاها کردن. کشور ما
اگر بخواهد آزاد باشد، اگر بخواهد مستقل باشد، وابسته به خارج نباشد، باید خودش کار کند. آنهایی که می‏آیند در بین شماها و مانع از کارتان می‏شوند یا یک دسته‏ای درست می‏کنند مانع از کارتان می‏شود یا اینکه پولها را از خارج به ایشان می‏دهند که بیایند بدهند به بعضی از این کارگرهای غافل تا اعتصاب بکنند و آنهایی که در کشاورزی می‏روند ایجاد زحمت می‏کنند یا آنهایی که می‏افتند در کشور، سر تا ته کشور و شلوغ می‏کنند کشور را به اسم اینکه مثلاً، این آدم خانه دارد، این آدم مِلک دارد، بدون یک میزان شرعی الهی می‏ریزند و خانه‏اش را غارت می‏کنند و خانه‏اش را از او می‏گیرند، اینها ریشۀ همان رژیم سابق است و ما غافل هستیم از آن. آنها نمی‏توانند به این زودی دست از ما بردارند. آنها منافعشان، منافع عظیمشان، چه منافع مادی‏شان و چه منافع
[غیر مادی‏شان، به دلیل]اینکه کشور ما در یک حالی است و در یک جایی هست که همه محتاج به آن هستند. کشور ما آن است که پل پیروزی شد برای اشرار، برای اجانب. اینها به این زودی دست از ما برنمی‏دارند.

آشوبگری عوامل وابسته با شعارهای فریبنده

ما نباید غافل بشویم حالایی که آزاد شدیم خودمان هم کمک کنیم برای شلوغ کردن، برای اعتصاب کردن، برای مخالفت کردنها. ما باید متوجه باشیم به اینکه یک مملکتی که انقلاب در آن پیدا می‏شود، دنبال انقلاب خیلی آشفتگیها هست. شما آقایان متوجه هستید که لااقل، در این پنجاه سال و پنجاه و چند سال که همه‏اش را من یادم است و کمی از شماست که تمامش را یادتان باشد و این کارهای اخیر شاه مخلوع را هم شماها یادتان است که با اسم تمدن بزرگ، با اسم اینکه من می‏خواهم این مملکت را در دو سال، سه سال دیگر، مثل ژاپن، بلکه مثل امریکا کنم، با این اسم، تمام حیثیت این مملکت را از دست داد و تقدیم آنهایی که باید بخورند، کرد.

البته آنکه می‏خواهد خرابکاری کند، نمی‏آید اعلام کند که من خرابکارم. او می‏آید اعلام می‏کند که من دوست شما هستم. ما فدایی شما هستیم و این آخوندها ارتجاعی
هستند و اینها حرفهای بی‏خودی می‏زنند و اینها طرفدار ـ مثلاً ـ سرمایه‏داری هستند. اگر یک کسی واقع مطلب را بیاید به ایشان بگوید که کارش پیش نمی‏رود. اینها باید بگویند که آخوندها مرتجعند و آخوندها چه‏اند و ماییم که برای شما می‏خواهیم خدمت کنیم. همان حالی که دارند می‏گویند: ماییم که می‏خواهیم که خدمت کنیم. کردستان را درست می‏کنند. یکوقت می‏بینید که از همۀ اطراف، این گروهها، همۀ این گروههایی که این مفسده‏ها و این میتینگ‏ها را درست می‏کنند، جمع می‏شوند در کردستان و آنجا فساد می‏کنند. همچو که کردستان یک قدری رو به آرامش می‏شود و می‏بینند آنجا نمی‏توانند، از آنجا جمع می‏شوند و می‏روند به بلوچستان، آنجا را خراب می‏کنند. اگر بلوچستان هم درست بشود، می‏آیند مرکز. مرکز، بهتر مرکز فعالیت است؛ برای اینکه یک جای بزرگی است. در مرکز می‏آیند با اسم اسلام و با اسم قرآن و با اسم کذا و کذا غائله ایجاد می‏کنند که نگذارند این مملکت یک آرامشی پیدا کند.

قانونی شدن امور در کوتاه‏ترین مدت

این یک سالی که، یک سال و چند ماهی که انقلاب اسلامی شما با دست توانای شما ملت اسلام به پیش رفت و تمام چیزهایی که مربوط به دستگاه دولتی و جریان امور مملکتی است درست کردید، از جمهوری اسلامی‏اش تا مجلس شورایش، چندین دفعه رفتید به صندوقها و رأی دادید و آزاد، آزاد رأی دادید، این یک تیری است در چشم این اشخاصی که اسلام را نمی‏خواهند ببینند، اینها می‏دانند که اگر این نهضت اسلامی نبود، نمی‏شد به این زودی این کارها انجام بگیرد. این کارها را قدرت اسلام است که پیش می‏برد.

شما می‏بینید که بیشتر از بیست سال است که در عراق، که نزدیک ماست ـ به اصطلاح خودشان ـ انقلاب کردند و حالا امسال برای تقلید از ایران، برای اینکه بگویند ما هم بله، آدمی هستیم، امسال شروع کردند به انتخابات. آن هم بلااشکال، بدانید که آن انتخابات بدتر از انتخابات زمان شاه است. نه این است که مردم می‏روند آنجا رأی می‏دهند؛ همان
طوری که زمان شاه مخلوع یک دسته‏ای را راه می‏انداختند یک جایی و فشار می‏آوردند یا با زور یا با تطمیع می‏بردند پای صندوقها برای خودشان رأی درست می‏کردند آنها بدتر از اینهایند. اینها می‏بینند که در ایران، در ظرف یک سال و چند ماه، تمام اصولی که باید در یک کشوری برای جریان امور باشد، تحقق پیدا کرد و خودشان بعد از بیست و چند سال نتوانستند یکی از این کارها را بکنند، حتی با سرنیزه و با زحمت و با کتک زدن، با حبس و با کشتار.

اسلامیت انقلاب هدف اصلی حمله دشمن

اینها نمی‏توانند ببینند این انقلاب اسلامی شما را. وقتی تحلیل می‏کنند که خوب، چه شد، آدمِ اینجا با آدمِ جاهای دیگر که هر دو آدمند، همه جا هم یکی دعوی رهبری می‏کند و می‏گوید من رهبر، همه جا هم یک حزبی پیدا می‏شود و می‏گوید من حزب، لکن ایران چه چیز بود که به این سرعت، به این سرعت معجزه‏آسا پیشبرد کرد؟ وقتی تحلیل می‏کنند، همه چیزها را می‏بینند که مکتب بود که این کار را کرد. این مکتب اسلام است که این کار را[کرد.]مردم برای خدا این کار را کردند. وقتی خدا آمد در بین مردم؛ یعنی، مردم شدند دست خدا، وقتی برای خدا کار کردند و مشتها گره شد برای خدا و الآن هم همین طور ان‏شاءاللّه‏، هست و تا آخر باشد، خوب، آن[را]که باید هدف قرار بدهند، باید اسلام باشد و آنهایی که به اسلام نزدیکترند، آنهایی که احکام اسلام را می‏خواهند برای مردم بگویند، آنها را باید هدف قرار بدهند تا کم کم این محتوایی که انقلاب دارد، از آن بگیرند. وقتی محتوا از آن گرفتند و یک ظاهری بی‏محتوا شد، ضربۀ آخر را بزنند. ضربۀ آخر اینکه برگردانند مطلب را به همان مسائل اول، با یک صورت دیگری. البته با برگشت ـ مثلاً ـ شاه و اینها نیست؛ این مطرح نیست پیش آنها. مطرح این است که اسلام نباشد، هر چه می‏خواهد باشد.

الآن هم همین قشرهای بعض از این روشنفکرها می‏گویند این مجلس، ملّی باشد، مجلس شورای ملّی؛ چون اسمش توی قانون، «ملّی» بوده. از اسلام می‏ترسند. مجلس
اسلامی نباشد، شورای اسلامی نباشد. اینها نه اینکه ملّی‏اش را می‏خواهند، اسلامی‏اش را می‏خواهند نباشد، در صورتی که در قانون همچو ماده‏ای ندارد که «مجلس شورای ملّی»، همچو چیزی هیچ در قانون نیست. بله، گفته‏اند ازباب اینکه اسم باید ببرند یک چیزی را، «مجلس شورای ملّی» گفته‏اند. اما نه اینکه قرار دادند که اسم این «مجلس شورای ملّی»
[باشد.]در ضمن مَثَل، اینکه بگویند ـ مثلاً ـ در مجلس شورا بگویند که در «کاخ سنا» چطور شده، این معنایش این نیست که الآن قانون اسلامی ما «کاخ سنا» خواسته درست کند. این اسمی بوده آن وقت گفتند، حالا باید مجلس شورای اسلامی باشد. اینها حتی از اسم «اسلام» هم می‏ترسند؛ هی نق می‏زنند که نه، ملّی، ملّی.

اینها نه این است که مِن باب اتفاق، این جور شده است،[بلکه]هر وقت شما خواستید یک مطلبی را درست کنید، یک اجتماعی درست کردند و به هم ریختند همه چیز را. اذهان را از یک جایی برده‏اند به یک جای دیگری. اینها می‏خواهند اذهان ملت را از این مسیری که خودش دارد، برگردانند به یک مسیر دیگری، به یک راه دیگری. هر جا، هر راهی می‏خواهد باشد. یک غائله یک جایی درست می‏کنند که مردم متوجه بشوند، ولو حالا یک ماه متوجه بشوند. یک غائله‏ای درست می‏کنند که ولو یک ماه مردم متوجه به آن غائله بشوند، لعَلّ بشود در این یک ماه، یک کاری کرد.

شناسایی دشمنان اسلام از طریق عملکرد آنان

باید متوجه باشید. باید شما دشمنتان را بشناسید. اگر نشناسید، نمی‏توانید دفعش بکنید. دشمن شما آنهایند که از روز اوّلی که جمهوری اسلامی آمد توی کار یا تحریم کردند رأی دادن را یا رفتند صندوقها را آتش زدند؛ بعضی از صندوقها را که توانستند، آتش زدند یا شکستند. آنهایی که تحریم کردند جمهوری اسلامی را، حالا آمده‏اند جمهوری اسلامی شده‏اند. آنهایی که آتش می‏زدند صندوقهای آرای مردم را، برای جمهوری اسلامی حالا آمده‏اند طرفدار شده‏اند. این طرفداری نیست، این یک حقه‏بازی است به صورت طرفداری. اگر بخواهند بگویند من به اسلام کار ندارم و من
ضد اسلامم، خوب، می‏دانند که مملکت ایران اسلام است و نمی‏گذارد که اینها یک کاری بکنند. چاره ندارند، جز اینکه بگویند که ما هم اسلامی هستیم. لکن ما اعمالشان را باید ببینیم چطوری است. غائله‏هایی که بپا می‏کنند باید ببینیم چه جوری است. از اول تا حالا غائله بپاکردند، این گروههای مخالفی که هر کدام یک اسمی برای خودشان درست کرده‏اند هی غائله بپا کردند که نگذارند شما آن مسیری را که باید، بروید، آن صراط مستقیمی را که باید، بروید، آن چیزی را که خدای تبارک و تعالی پیش پای شما گذاشته است، باید، بروید؛ نگذارند این کار بشود.

آنهایی که وقتی محمدرضا در اینجا بود در دربارش خدمتگزار بودند، حالا ضد محمدرضا شده‏اند. این ضدیت نیست، این ضدیت برای این است که شما خیال کنید، بازی بدهند من و شما را که ما خیال کنیم اینها اسلامی هستند و یا بی‏طرف بشویم نسبت به آنها یا طرفدار بشویم. توانستند که جوانهای پاک وصاف و صحیح ما را گول بزنند با تبلیغاتی که بلدند و خوب هم بلدند. باید توجه داشته باشد این ملت که گول نخورد از اینهایی که برای اسلام دارند سینه می‏زنند. ببینند اعمالشان چیست. ببینند اینهایی که می‏گویند «اسلام»، آیا در عمل هم اینطوری هستند یا یک سنگربندهایی هستند که با اسم «اسلام» می‏خواهند از بین ببرند اسلام را. و لعلّ دزدهای سرگردنه هم اسم اسلام روی خودشان می‏گذارند، لکن دزدی می‏کنند.

باید ما با اسم گول نخوریم، ببینیم چه می‏کند، ببینیم سابقۀ این چیست، ببینیم کتابهایی که اینها می‏نویسند محتوایش چیست، ببینیم تبلیغاتی که اینها می‏کنند چه تبلیغ می‏کنند. مجرّد اینکه بگوید من مسلمم که فایده ندارد با ادعا. الآن همه می‏گویند ما مسلمیم، همه می‏گویند ما انقلابی‏ایم، کسی نیست که بگوید من انقلابی نیستم، هر که می‏گوید من انقلاب را درست کرده‏ام. این ملت بیچاره، این ملت بزرگ ما، این ملتی که با دست خالی رفت توی میدانها و توی خیابانها و مشتش را پر کرد و مخالفت کرد با رژیم سابق و با همۀ ابرقدرتها و مطلب را به اینجا رساند، حالا من آمده‏ام، می‏نشینم می‏گویم من رهبر شما[هستم]. تو غلط می‏کنی که هستی. یا آن می‏گوید که نه، ما این کار را کردیم. آخر کجا
این کار را کردید؟ اگر یک دزدی را یک جایی کشتند، از طایفۀ شما بود، آن وقت شما می‏شوید انقلابی؟!

باید ببینید چکاره‏اند این جمعیتهایی که افتاده‏اند توی این مملکت و دارند خرابکاری می‏کنند و مع‏الأسف، بعض اشخاص هم که متوجه این مسائل نیستند، یکوقت آدم می‏بیند که طرفداری از اینها کردند یا یک چیزی گفتند، آنها از آن استفادۀ طرفداری کردند. اینها گول می‏زنند، همه را گول می‏زنند. اینها می‏خواستند من را گول بزنند. من نجف بودم، اینها آمده بودند که من را گول بزنند. بیست و چند روز ـ بعضیها می‏گفتند 24 روز من حالا عددش را نمی‏دانم ـ بعضی از این آقایانی که ادعای اسلامی می‏کنند، آمدند در نجف،[یکی]شان بیست و چند روز آمد در یک جایی، من فرصت دادم به او حرفهایش را بزند. آن به خیال خودش که حالا من را می‏خواهد اغفال کند. مع‏الأسف، از ایران هم بعضی از آقایان که تحت تأثیر آنها واقع شده بودند ـ خداوند رحمتشان کند آنها هم اغفال کرده بودند آنها را ـ آنها هم به من کاغذ سفارش نوشته بودند. بعضی از آقایان محترم، بعضی از علما، آنها هم به من کاغذ نوشته بودند که اینهااِنَّهم فِتْیَةٌ؛[1]قضیۀ اصحاب کهف. من گوش کردم به حرفهای اینها که ببینم اینها چه می‏گویند. تمام حرفهایشان هم از قرآن بود و از نهج‏البلاغه، تمام حرفها.

من یاد یک قصه‏ای افتادم که در همدان اتفاق افتاده بود. ظاهراً زمان مرحوم آسید عبدالمجید همدانی، یک یهودی آمده بود مسلمان شده بود خدمت ایشان. ایشان دیده بود که بعد از چند وقت این یهودی خیلی مسلمان است و اینقدر اظهار اسلام می‏کند که ایشان تردید واقع شده بود برایش که این شاید قضیه‏ای باشد. یک وقت خواسته بودش. گفته بود که تو مرا می‏شناسی؟ گفته بود که بلی، شما از علمای اسلام هستید و چطور[هستید]. می‏دانید پدرهای من کی‏اند؟ بلی، پیغمبر از اجداد شماست. خودت را می‏شناسی؟ بلی، من پدرانم یهودی بودند و حالا خودم مسلمان شدم. گفته بود: سرّ این
را به من بگو که چرا تو مسلمانتر از من شدی؟ مردک فهمیده بود که این آن چیزی را که می‏خواهد بازی کند، فهمیده است. فرار کرده بود.

این که آمد بیست و چند روز آنجا و تمامش از نهج‏البلاغه و تمامش از قرآن‏صحبت می‏کرد، من در ذهنم آمد که نه، این آقا هم همان است! والاّ خوب، تو اعتقاد به خدا و اعتقاد به چیزهایی که داری، چرا می‏آیی پیش من؟ من که نه خدا هستم، نه پیغمبر، نه امام، من یک طلبه‏ام در نجف. این آمده بود که من را بازی بدهد؛ من همراهی کنم با آنها. من هیچ راجع به اینها حرف نزدم، همه‏اش را گوش کردم. فقط یک کلمه را که گفت «ما می‏خواهیم قیام مسلّحانه بکنیم»، گفتم: نه، شما نمی‏توانید قیام مسلّحانه بکنید. بی‏خود خودتان را به باد ندهید.

اینها با خود قرآن، با خود نهج البلاغه می‏خواهند ما را از بین ببرند و قرآن و نهج‏البلاغه را از بین ببرند. همان قضیۀ زمان حضرت امیر و قرآن را سرنیزه کردن که این قرآن حَکَم ما باشد. حضرت امیر مظلوم بود واقعاً. هر چه به این بدبخت‏ها گفت: اینها حیله دارند می‏کنند، بگذارید[بجنگند،]گذشت مطلب.[گفتند:]الآن آن مرکز را می‏گیرند. جمع شدند دورش، شمشیر کشیدند، گفتند: می‏کُشیمت اگر نگویی برگردند، قرآن اینطور نوشته. مجبور شد حضرت امیر که امر کند که لشکری که الآن فتح می‏کردند، یک ساعت دیگر اگر مانده بود فتح می‏کردند، برگردند. برگشتند و شکست همان شد که خوردند و بعد از اینکه آن مسائل واقع شد. همین عده‏ای که آنجا شمشیر کشیده بودند، باز شمشیر کشیدند برضد حضرت امیر: باید ما ببینیم که عمل اینها چی هست، آنها در پیشانی‏شان هم آثار سجده بود؛ ابن‏ملجم در پیشانی‏اش آثار سجده بود، ببینیم چه کرد؟ با این آثار سجده چه آمده بکند؟

نابود کردن اسلام با اسم «اسلام»

اسلام همیشه گرفتار یک همچو مردمی بوده است که با اسم «اسلام»، می‏خواستند اسلام را بکوبند. مگر محمدرضا قرآن طبع نمی‏کرد؟ مگر سالی یک دفعه نمی‏رفت به
مشهد؟ مگر دائماً صحبت از عدالت اسلامی و عدالت چه نمی‏کرد؟ مگر نمی‏گفت حضرت عباس مرا در یک قضیه‏ای نجات داد؟ می‏گفت اینها را. اینها یکی از قدرتهای
[آنهاست]. واقعاً قدرت است. قدرتهای بزرگی که دارند این است که همچو با جدّی، بدون اینکه هیچ پردۀ حیایی در کار باشد، جدّاً می‏گویند که این کار را خدا کرده است این کار را. دنبال خدا هستیم. ما هم دنبال چه هستیم که شاید شماها هم اگر یک وقتی ببینید، باورتان بیاید. خیلی‏ها باورشان آمده بود: خوب، یک شاهی است که دارد می‏گوید «قرآن» و دارد می‏گوید «اسلام» و دارد می‏گوید چه. خوب، چه کارش دارید؟ ما مدتی باید زحمت این را بکشیم که آن چهرۀ دوم این را به مردم بفهمانیم. این یک چهره است، یک چهره با اسم قرآن و اسم خدا و اسم نهج‏البلاغه و اسم اینها بیاید توی میدان[که]خطرناک است. ما اگر بتوانیم آن چهرۀ دوم این جمعیتها را، آن چهرۀ دوم امثال محمدرضا را به مردم معرفی کنیم، آن وقت ما پیروز می‏شویم و این در قضیۀ محمدرضا شد؛ چهرۀ دومش را به قاعده نشان داد.

ما در هر قصه‏ای که واقع می‏شویم، می‏بینیم که روحانیت هدف است. محمدرضا هم در نطقهایی که کرده بود و می‏کرد، اینها را ارتجاع[می‏نامید، می‏گفت:]«اینها عمّال ارتجاعند.» حتی اینها می‏گفتند: «اینها عمّال انگلیسها هستند.» این را من خودم با گوشم، در یک اتومبیلی که در تهران یک وقت نشسته بودم، دیدم که آن یکی به آن می‏گوید ـ ما سه نفر بودیم که معمّم بودیم ـ گفت من مدتهاست این، این هیکلها را ندیده‏ام. اینها را انگلیسها درست کردند در نجف و قم برای اینکه ملت ما را چه بکنند. ما در آن دوره عمّال انگلیس بودیم و ارتجاعی! الآن هم ما ارتجاعی هستیم! الآن هم روحانیین ما ارتجاعی‏اند! روشنفکرها آنهایند!

در تمام مدتی که رضاخان آمد و کودتا را بپا کرد، تا آخر آنکه ایستاد مقابلشان و مشتش را گره کرد، همین، همین مرتجعین بودند، همین آخوندهای مرتجع بودند، همینها قیام کردند بر ضد او، همینها روشنگری کردند برای مردم و مردم را خواستند بفهمانند[واقعیت]چیه. اینها از این جمعیت لطمه خوردند و می‏خواهند مردم را از اینها جدا
بکنند. دانشگاهیها را بیشتر جدا کرده بودند و حالا می‏خواهند همۀ مردم را از این جمعیت جدا بکنند تا هر کاری که می‏خواهند بکنند؛ یک کسی نباشد که بگوید چرا، که یک جمعیتی دنبالش چرا بگوید.

هشدار در مورد عوامل نفوذی و لزوم شناسایی آنان

من یک مطلبی را باید بگویم به همۀ ملت ایران و به همۀ روحانیین ایران: من خوف این را دارم که بعضی از این معمّمینی که در بین روحانیون، خودشان را جا زده‏اند و خرابکاری دارند می‏کنند، در بعض از جاهایی که اینها یک چیزی دستشان آمده است، من خوف این را دارم که اینها چهرۀ اسلام را برگردانند از آن که هست. من به روحانیین ایران می‏گویم به اینکه، این اشخاصی که خودشان را جا زدند یا رفتند در کمیته یا رفتند در کجا، این اشخاص را شما به مردم معرفی کنید که اینها ربطی به ما ندارند. یک وقت ما می‏فهمیم که سر تا ته ایران کمیتۀ امام درست شده. این امام کیست که کمیته[اش]درست شده است؟ چه اطلاعی از این دارد؟ ما بی‏اطلاع بودیم. هر که خودش خواسته یک کاری بکند با اسم فلان.

چند روز پیش از این، در حضرت عبدالعظیم ـ غیر آن کاری که آقای خلخالی کرد، آن مطلب صحیحی بود[2]ـ یک شیخ دیگری ـ کیست، من نمی‏شناسمش ـ به اسم نمایندۀ فلان، نمایندۀ امام ـ به قول خودش ـ رفته یک مقبره‏هایی را خراب کرده و مقبره‏هایی که مال اشخاص بوده، مِلک شخصی‏شان بوده، مقبره‏ای که موقوفه بوده، خانه‏ای که موقوفه بوده، خراب کرده. اینها یک اشخاصی هستند که یا نمی‏فهمند دارند چه می‏کنند و اگر ـ خدای نخواسته بفهمند ـ اشخاصی هستند که می‏خواهند نهضت را به تباهی بکشند.

من به سرتاسر کشور ایران، به سرتاسر روحانیون ایران، این خطر را، که برای اسلام پیش آمده و برای روحانیت پیش آمده، می‏گویم به شما و حجّت را بر همه تمام می‏کنم:
این آخوندهایی که خودشان را جا زدند و می‏روند و مردم را آزار می‏دهند و اذیت می‏کنند، بدون یک مجوّز شرعی الهی، اینها را از خودشان برانند. اینها نمایندۀ من نیستند. اینها با اسم نمایندۀ فلان، می‏خواهند کار را شلوغ بکنند تا اینکه ملت بگویند که خوب، این هم این به اصطلاح این اشخاص!

و باز باید بگویم که این پاسدارهایی که انصافاً در این کشور خدمت کردند و دارند خدمت می‏کنند و وجودشان مغتنم است برای این ملت ـ زحماتشان پیش خدا مغتنم است ـ گاهی وقتها در بینشان یک کسی جا می‏زند و آبروی اینها را از بین می‏برد. یک کسی می‏آید به اسم اینکه من پاسبان هستم یا اینکه خیر، یک مقدس‏مآبی هم می‏کند، او را به عنوان پاسبان می‏شناسند، می‏آید بعد می‏رود، یک دفعه ما دیدیم که خانۀ کی را غارت کردند، پاسبانها کردند. بابا، این پاسبان نیست. پاسبان، اسلامی است. آدم مسلمان که نمی‏رود خانۀ مردم را غارت کند. آدم مسلمان که نمی‏رود مِلک دیگری را مصادره کند. اینها یک دستۀ دیگری‏اند که آمده‏اند این کارها را دارند می‏کنند.

باید ما بفهمیم که ما این کاری را که تا اینجا آوردیم چطور به آخرش برسانیم، به هرج و مرج نکشد. البته که دولت اسلامی این زمینخوارهای بی‏انصاف را و این مفتخورهای بزرگ را سر جایش خواهد نشاند و محاسبه از آن[ها]باید بکند، حسابشان را می‏کشد. اما این معنایش این نیست که پاسبانها بریزند هر کاری دلشان می‏خواهد بکنند؛ یک جا بحق باشد، ده جا هم بی‏حق، صدای مردم را درآورند. اینها متوجه نیستند که یک اشخاصی توی اینها آمده است و خودش را جا زده؛ مثل اینکه توی روحانیون آمده و خودش را جازده، توی اینها هم آمده و خودش را جا زده و دارد خرابکاری می‏کند تا به اسم «اسلام» خرابکاری بکند و اسلام را بکوبد.

باید توجه داشته باشید، باید متوجه باشید که آنهایی که خرابکاری می‏کنند و آنهایی که به جان مردم می‏افتند و این کارهایی که می‏گویند، دارند می‏کنند. خوب، یک دسته‏ای جهاد سازندگی است. بسیار خوب، بسیار خوب است و از اول هم همین معنا بود و خیلی هم زحمت می‏کشند و خیلی هم اجر می‏برند. اما در بین همین جهاد سازندگی، یک
افرادی پیدا می‏شوند که برخلاف موازین قانونی اسلامی، برخلاف مقررات دولتی و اسلامی، یک کارهایی انجام می‏دهند که مردم صدایشان بلند شود که این جهاد سازندگی دارد پدر ما را درمی‏آورد. همین امروز هم یکی از علمای مشهد به من این را می‏گفت. بشناسید صالح و فاسد را. بشناسید مفسد و مصلح را. بشناسید.

لزوم هوشیاری ملت در مقابل نفوذی‏ها و منافقین

توجه داشته باشید کی دارد خلاف می‏کند به اسم اسلام، کی دارد خرابکاری می‏کند به اسم اسلام؛ اگر عمامه سرش است بزنیدش کنار، خود معمّمین بزنندشان کنار؛ اگر توی پاسدارهاست، پاسدارهای مسلّح مسلم ـ اسلامی ـ که همۀ زحمت را به عهده دارند بزنندشان کنار؛ اگر در ارتش است، ارتشیها بزنندشان کنار؛ ژاندارمری است، آنها بزنند؛ توی بازار است، بازاریها بزنندشان کنار؛ توی کارخانه‏هاست، آنها بزنندشان کنار.

اینها در هر جایی می‏خواهند یک نفوذی بکنند و یک افسادی بکنند به اسم اسلام و این خطر است برای نهضت شما. با اسم «اسلام» می‏خواهند این اسلام را در بین مردم خود مملکت، مشوّه نمایش بدهند، بد صورتش نمایش بدهند. این یک جرم بزرگی است که آنها مرتکب می‏شوند. ما هم اگر ساکت باشیم جرم است برای ما. باید بگوییم. باید شماها عمل کنید.

کسانی که با اسم اسلام می‏آیند و می‏خواهند خرابکاری بکنند و مثلاً، یک کارهای زشتی بکنند و خلاف اسلام بکنند، بدانید اینها اسلامی نیستند، اینها ضد اسلام هستند، ضد انقلاب هستند، نفوذ کرده‏اند در بین جمعیتها. همه جا هست ملت ما باید هوشیار باشد. الآن هوشیاری بیشتر لازم است از اول. اول آن کسی که مخالف با اسلام بود می‏شناختندش مردم. سازمان امنیت را همۀ مردم می‏گفتند: اینها برخلاف ملت و اسلام هستند؛ می‏شناختند این را. این سردمدارها هم مردم می‏شناختندشان. چون می‏شناختندشان، با آنها مبارزه می‏کردند. مبارزه با آنها آسان بود. منافقها هستند که بدتر از کفارند. آن که می‏گوید مسلمان هستم و به ضد اسلام عمل می‏کند و می‏خواهد به ضد
اسلام عمل بکند، آن است که در قرآن بیشتر از آنها تکذیب شده تا دیگران. ما سورۀ منافقین داریم، اما سورۀ کفار نداریم. سوره منافقین داریم که برای منافقین، از اول شروع می‏کند اوصافشان را می‏گوید.

اسلام همیشه گرفتار یک همچو جمعیتهایی بوده است. در صدر اسلام زیاد[بودند.]در زمان حکومت امیرالمؤمنین ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ زیاد اینها بودند. در زمان خود پیغمبراکرم ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله ـ زیاد بودند و همین‏طور در طول تاریخ. اسلام گرفتار یک همچون مصایبی بوده است و گرفتار اینکه اشخاصی هم از خود مسلمانها[منافق بوده‏اند.]مردم خوب، مردم اسلامی گول می‏خوردند از اینها، از این اشخاصی که با صورت اسلامی می‏آمدند و[تظاهر به اسلام]می‏کردند، گول می‏خوردند.

یکی از این ثروتمندها در یک زمانی آمد نجف پیش من. من که راجع به قضیۀ ایران صحبت می‏کردم، می‏گفت: می‏ترسیم بدتر بشود. نه آقا، شما نمی‏ترسید بدتر بشود. شما از خوبش می‏ترسید. آن وقتی که رضاخان عمامه‏های معمّمین را برمی‏داشت، بعد هم یک حوزۀ امتحانیه گذاشته بود ـ به اصطلاح خودش ـ یکی از علمای قم ـ خداوند رحمتش کند ـ به من فرمود که خوب، می‏خواهند بدها را از خوبها جدا کنند، چه اشکال دارد. من به ایشان عرض کردم که اینها با خوبهایش بدند، نمی‏خواهند بدها را بشناسند، می‏خواهند خوبها را بشناسند، کمر خوبها را بشکنند. حیله همیشه بوده است، از اول اسلام تا حالا، از اوّلی که بشر بوده تا حالا. یک اشخاص حیله‏باز، چهره‏های مختلف، بوده است در این ممالک اسلامی. چهره، چهرۀ اسلامی، بسیار خوب و نماز هم می‏آیند می‏خوانند و روزه هم می‏گیرند در ظاهر. چهره، چهرۀ اسلامی است،[ولی]باطنش ضد اسلام. شناخت اینها مشکل است. شناختن اینها مشکل است و لهذا، جوانهای ما از اینها گول می‏خورند.

شما کارگرها ـ که خداوند ان‏شاءاللّه‏، شما را حفظ کند برای مملکت ما ـ و شما ارتشیها ـ که خداوند شما را هم حفظ کند برای ما ـ توجه داشته باشید که امروز اسلام یک امانتی است دست من و شما. در زمان محمدرضا، ما معذور بودیم اکثرمان. می‏گفتند: سرنیزه
است، ما چه بکنیم؟ با زور نمی‏توانیم، خوب، سرنیزه است، ما چه بکنیم؟ خیلی‏ها همین عذرها را داشتند، واقعاً بعضی‏شان. اما امروز سرنیزه در کار نیست. امروز اسلام به دست ما سپرده شده است و از ما امانتداریَش را می‏خواهند. اگر ما امروز به این گروههایی که مخالف با اسلام هستند و با اسم اسلام پیش شما نفوذ دارند می‏کنند، اگر امروز ما گول بخوریم از اینها یا ـ خدای نخواسته ـ دنبال اینها برویم، این امانتی که دست ما بوده است به آن خیانت کرده‏ایم. به این امانت ما نباید خیانت بکنیم. ما باید امانتدار باشیم و اسلام را حفظ بکنیم.

خداوند شماها را حفظ کند و موفق[بدارد.]و شما اسلامی هستید و با همین خط اسلام پیش بروید و این نهضت را به پیش ببرید.

و السلام علیکم و رحمة اللّه‏

1 - «اینها جوانمردانی هستند». اشاره به آیۀ 13 از سورۀ کهف. 
2 - اشاره به تخریب آرامگاه رضاخان در بین راه تهران ـ شهر ری به دستور آقای صادق خلخالی.