اشاره : امام سجاد(ع) نگران آسیب به شرافت انسانهاست ، از یک سو به تمامی انسانها درس اخلاق در حفظ شرافت وعدم اظهار حاجت میدهد، و از سوی دیگر دستگاه ظلم را ریشه آسیب به شرافتها دانسته و به یکی علماء سوء که خوش خدمتی های فراوانی به دستگاه ظلم داشت و بر شرافت مردم چوب حراج زد ، نوشت؛* *"این تو بودی که مردم را در فقر و بلا و فتنه درافکندی و از کار و زندگی بازداشتی." و روشن است که ظالم با بدست گرفتنِ نبضِ شرافت و شخصیت اطرافیان خود، بر امکان بی آبرویی آنان مسلط میشودتا مبادا روزی برایش شاخ شوند!

شرافت ذاتی انسان است

 

شرافت از نعمتهای بزرگ خدادادی است و هر انسانی بصورت فردی و یا جمعی از شرافت بهرمند است و موظف است از آن محافظت کند چرا که خدای متعال اجازه حق تضییع و به قربانگان بردنِ آن را در هیچ شرائطی و به هیچ کسی داده نداده است.

 

 

هابیل درس حفظ شرافت داد

اولین کسی که بر شرافت خود آگاهی داشت و آن را قربانی خواسته های نفسانی خود و یا دیگران نکرد جناب هابیل است . وقتی قابیل شرافت خود را به حراج گذارد و به او گفت: من تو را خواهم کشت ! او با حراست از شرافت خود گفت: "لَئِنْ بَسَطْتَ الَی یدَک لِتَقْتُلَنی ما انا بِباسطٍ یدِی الَیک لِاقْتُلَک" (مائده/۲۸) یعنی ؛ اگر تو مرا بکشی ، ولی من چنین تصمیمی ندارم، من نمی‌خواهم دست به روی تو دراز کنم.

این منطق منطق یک آدمی‌است که شرافت در ذات اوست و آن شرافت ذاتی در اخلاق و منش او چنین زیبا ظهور میکند و نمی‌خواهد بی‌‌جهت انسانی را بکشد، در حالیکه قابیل شرافت را مسلخ برد و با کمال جسارت حرف از آدم کشی میزند.

این یک واقعیت است که محدود به زمان هابیل و قابیل  نیست و تا ابد هم چنین است.

در بحث شرافت ، از شرافت ذاتی تا شرافت اخلاقی دامنه بحث بسیار وسیع است.

 

استعداد افزایش شرافت در آدمی

معتقدم به پیروی از بزرگان "حکمت و معرفت" که انسان دارای یک شرافت ذاتی است با این توضیح که ؛ "انسان در متن آفرینشِ خودش علاوه بر ابعاد حیوانی، استعدادِ یک بعد عالیتری را نیز داراست و آن شرافت است، و آدمی هرچه که  ارتقاء روحی و به تعبیرِ حکیمان ؛ اشتداد وجودی پیدا کند علوّش و در نتیجه شرافتش بیشتر است."

استادمطهری به زیبایی شرافت را دروازه خیلی از خوبیها و حتا دینداریِ واقعی معرفی کرده و مینویسد؛

"شرافت اخلاقی در وجود انسان ، یکی از دروازه های معنویت است ، یعنی شرافت دروازه ای است که انسان را با عالم معنی آشنا می‌کند و به عالم مذهب معتقد می‌نماید."

 

نشانه ها و بایدهای شرافت

انسان دارای شرافت ، موجودی است حُرّ و آزاد ، انتخابگر و مختار ، و نیز متعهد و مسؤول ، کسی نمیتواند شخصیتِ شرافتی او را ، یعنی ؛ اراده و اختیار او را که  منشأ شرافت و کرامت انسان است بگیرد.

همین شرافت است که به عنوانِ یک نیروی فکر و ارادی میتواند جهان و اجتماع را به دست انسان سامان دهد.

 

امام سجاد و تاکید بر حفظ شرافت آدمی

شگفت آور است امام سجاد (ع) بقدری که روی شرافت انسان در کلماتش پافشاری دارد ، کمتر روی موضوع دیگر تاکید نموده است.

نامه های مانند نامه به شیعیان ، نامه به عالِم درباری به نام زهری و نیز رساله "حقوق" ایشان جملگی توجه آن امام همام به شرافت ذاتی و شرافت اخلاقی آدمی است.

نمونه های از بیانات حضرت سجاد (ع) خواندنی است.

 

بر حفظ شرافت خویش جدی باشیم

عمر بن عبدالعزیز یک خلیفه بالنسبه عادل و زاهدی بود و کوشش کرد که ضعفهای بنی‌امیه را جبران کند و از آنها تبرّی جست. حکام ظالم را معزول می‌کرد، از آن جمله والی مدینه بود که عزل کرد و بعد دستور داد که او را در سر چهارراهی قرار دهند تا مردم از او انتقام بگیرند. مردم می‌آمدند هر چه به دهانشان می‌آمد میگفتند و میزندند تا اینکه روزی امام سجاد با عده‌ای آمدند از آنجا بگذرند. او تا چشمش به امام سجاد افتاد بیش از پیش بر خودش لرزید چون از همه بیشتر به بنی‌هاشم ظلم کرده بود. امام سجاد که آمدند جلو، خیلی با محبت و ملاطفت گفتند: حالا اگر تشنه‌ای، آب می‌خواهی، نان می‌خواهی، گرسنه هستی، کمکی از ما ساخته است به تو کمک کنیم. همراهان گفتند: آقا این مردکِ به این بدی، شما چرا این جور به او محبت می‌کنید؟ فرمود: تا وقتی که این روی کار بود زمانی بود که باید با او مبارزه کرد، حالا که این مردک از کار افتاده، مرده است، ما به مرده لگد نمی‌زنیم.

این بیان امام سجاد دلیل بر حرمت آن ظالم دستگاه بنی امیه نیست ، بلکه حراست از شرافت خویش است .

 

شرافت اخلاقی جامعه

با بررسی بیانات مکرر امام سجاد (ع) به این حقیقت دست می یابیم که شرائط اخلاقی جامعه آنچنان رو به وخامت رفته که آن حضرت همواره توصیه به "حفظ شرافت" دارد.

تردیدی نیست فقر و احتیاج و اظهارحاجت به افراد میتواند بر شرافتِ آدمی تاثیر منفی جدی بگذارد و وقتی انسانها در معرض ذلت باشند ، جامعه شرافت خود را از دست خواهد داد.

نمونه ای از بیانات حضرت زین العابدین(ع) را که از کتاب تحف العقول تقدیم میشود، ملاحظه کنید؛

امام سجاد فرمود:  "دست حاجت نزد مردم دراز کردن، زندگی را پست و خوار می‌کند و حیا و شرم را از بین می‌برد، وقار و سنگینی را کم می‌کند و همین خود فقر است؛ - اظهار این نیازها هم عین فقر است. طَلَبُ الْحَوائِجِ الَی النّاسِ مَذَلَّةٌ لِلْحَیاةِ وَ مُذْهِبَةٌ لِلْحَیاءِ وَ اسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ وَ هُوَ الْفَقْرُ الْحاضِرُ."

پس فقر منحصر به بی پولی نیست ، چه بسا انسان در ظاهر دارا ، فقیر باشد یعنی نیازمند باشد و عرضه نیازمندی با روح شرافت سازگار نیست.

درحدیث دیگر؛ از امام سجاد سؤال شد: از همه مردم مهم‌تر و باشخصیت‌تر کیست؟ قالَ: مَنْ لَمْ یرَ الدُّنْیا خَطَراً لِنَفْسِهِ  ؛ - آن کسی که تمام دنیا را با نفس خود برابر نمی‌بیند.

یعنی برای نفس خود عزت و شرافتی قائل است که اگر تمام دنیا را در یک کفّه ترازو بگذارند و شرافت و کرامت نفس را در کفّه دیگر، حاضر به معامله نیست.

 

تملق و دوری از نقد ، شرافت جامعه را آسیب پذیر میکند

در علت یابی آسیب به شرافت اخلاقیِ جامعه؛ امام سجاد به رواج روحیه تملق گویی وچاپلوسی اشاره دارد که میتواند شرافت جامعه را نابود سازد.

امام زین العابدین فرمود :

"بسیاری از مردم از بس خوبشان را و مدحشان را گفتند فاسد شدند، بسیاری از مردم چون از عیبشان چشم‌پوشی شد و مورد انتقاد قرار نگرفتند مغرور شدند، بسیاری از مردم هم چون به آنها احسان شد و از راه احسان زندگی و کارشان اداره شد متدرّجاً در غفلت فرو رفتند.

کمْ مِنْ مَفْتونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فیهِ، وَ کمْ مِنْ مَغْرورٍ بِحُسْنِ السَّتْرِ عَلَیهِ، وَ کمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالاِْحْسانِ اِلَیهِ."

 

نابودیِ شرافت در نزدیکی به طاغوت و سیاست بازان

از عوامل مهم در مسخِ روحیه شرافت در انسان ؛ نزدیکی به دستگاه های ظلم و استبداد است.

در این مقوله از دو طوفان بی اخلاقی نباید غفلت داشت ؛ اول اینکه آدمی در کنار ظالم ، هویت و اراده خود را از دست میدهد! و دوم اینکه ظالم با بدست گرفتنِ نبضِ شرافت و شخصیت اطرافیان خود ،بربی آبرویی او مسلط میشودتا مبادا روزی برایش شاخ شوند!

امام سجاد(ع) فرمود: «طاغوت ها و پیروان دنیاپرست آنها، شما را فریب ندهند. این حوادثی که در زندگی شب و روز برای شما پیش می آید، دلها را از نیت و اراده ای که دارند باز می دارد و از آن انگیزه و نشاط لازم برای مبارزه می کاهد و قدرتها هدایت را از یاد می برند و شناخت اهل حق را به فراموشی می سپارند ؛ - لایفتننکم الطواغیت و اتباعهم من اهل الرغبة فی الدنیا المائلون الیها المفتونون بها المقبلون علیها ... هیبة السلطان و وسوسة الشیطان لتشبط القلوب عن نیتها ...»

و سپس حضرت سجادهمگان را از نزدیکی به طاغوت و دستگاه استبدادی بر حذر میدارد و توصیه قطع ارتباط و عدم فرمانبری از منویات آنان نموده و میفرماید: «اطاعت طاغوت ها را بر اطاعت خدا و اطاعت رسول خدا و اطاعت اولوا الامر واقعی مقدم نکنید؛ - و لا تقدموا الامور الواردة علیکم من طاعة الطواغیت و فتنة زهرة الدنیا بین یدی امرالله و طاعته و طاعة اولی الامر منکم و اعلموا انکم عبیدالله و نحن معکم یحکم علینا و علیکم سید حاکم غدا ...»

 

نقش علماء سوء در سلب شرافت از جامعه

یکی از عوامل موثر در بقاءوشدتِ استبداد؛ حضور علماء و دانشمندان در کنار مستبدان است. چرا که از یک سو مردم را به دستگاه ظلم خوشبین میکند ، و از سوی دیگر ظالمان با وجود علماء در کنارشان؛ ظلمهایشان را مُوجّه جلوه میدهند، و صد البته وجود علماء درکنار قدرتها و سکوت آنان بر مظالم ؛ باعث بدنامی دین وگریز از دین میشوند!

تمام این سه فاجعه ،بمعنایِ تباهیِ شرافت انسان و جامعه انسانی است.

امام سجاد(ع) با توجه به همه این آسیبهای ، عالم مشهور آن عصر بنام زهری را که درخواست نامه موعظه داشت، سخت مورد عتاب قرار داد و به او نوشت ؛

"آری، این تو بودی که ظالم ازتنهایی در آوردی! و تو هستی که مردم را در بلا وفتنه قرارداده ای! جامعه را از کار و زندگی بازداشته ای! چرا که تو را در آن موقعیت می بینند، شیفته میشوند و سقوط در دریای بدبختی میکنند.. ؛ - ماالناس فیه من البلاوالفتنه قدابتلیتهم وفتنتهم بالشغُل عن مکاسبهم مما راوا فتاقت نفوسهم .. فوقعوا منک فی بحر لایدرک عمقه وفی بلا لایقدر قَدره.."

این نامه مهم را درمقاله ای دیگر، پی گیریم. ان شاءالله

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
10 نفر این پست را پسندیده اند
کلمات کلیدی هادی سروش

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.