مهندس حمید باستانی پاریزی فرزند استاد باستانی پاریزی، در خصوص اخلاق حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی نوشت: و این همه، به همت و مرحمت رسول والا قدر، جناب دعایی ممکن شد که تساهل و مردمداری و روی خوش و باقی فضائل را از نسب دو سویه یزدی / کرمانی خود و پیگیری و سماجت در پاسخگیری را حداقل از سوی یزدی خود به نهایت دارند.
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، متن یادداشت به این شرح است:

تا آنجا که اطلاع دارم، سابقه آشنایی مرحوم پدرم با جناب دعایی-محمودی با اخلاق محمود- به زمان شروع سرپرستی ایشان در موسسه اطلاعات برمی گردد.
در آن دوره برای برخی از دوستان قدیمی مرحوم پدر، که همگی از استادان و فرهیختگان دوره خود بودند، مشکلاتی پیش آمده بود. دوره ای که جوانانی امثال بنده، با همان زاویه تند و تیز و ملاکهای دوستی و دشمنی جوانی، درباره جامعه فرهیخته علمی / اقتصادی و هنری آن زمان قضاوت می‌کردند و شاید نمی اندیشیدند که روزی خود در همان گوشه گیر می‌کنند و گردش روزگار همان داوری را درباره آنان می‌کند.
مرحوم پدر که همواره دعای خیر پدرشان را بر قلم داشتند، لازم می‌دانستند که با همان قلم شیرین و احیانا تیز، زاویه دید این دوستان را باز کنند تا خود را کانون دنیا نبینند. اما چنین نوشته هایی میبایست توسط رسولی فهیم، مثبت اندیش و مسئول به آنان که مسئولیتی در اداره کشور داشتند منتقل و مهمتر از آن پیگیری می‌شد. رسولی که شاید بیشتر از جواب پس دادن به مسئولان امر میبایستی پاسخگوی نویسنده نامه باشد.
باید صادقانه عرض کنم تا جاییکه بنده در جریان هستم بسیاری از مشکلات حل شد و اگر مواردی باقی ماند، به عوض، مسئولان امر به وجود اشکال در سیستم خود پی بردند و سعی در رفع مشکل کردند.
و این همه، به همت و مرحمت رسول والا قدر، جناب دعایی ممکن شد که تساهل و مردمداری و روی خوش و باقی فضائل را از نسب دو سویه یزدی / کرمانی خود و پیگیری و سماجت در پاسخگیری را حداقل از سوی یزدی خود به نهایت دارند.
چهار پنج سال قبل و در روزهای پیش از مسافرت سالانه پدر به نزد خواهرم، میهمانانی نیمه ناخوانده به منزل پدر آمدند. اهل خانه اگرچه قدم همه میهمانان را بر چشم می نهند، اما این بار نوعی سنگینی و ناهمخوانی با این مهمانان حس کردند.
یکی دو روز پس از رفتن پدر، گزارش سست و نامتناسبی با اخلاق پدر و خانواده ما در صفحات اصلی روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. همه ما به یکباره ناراحت شدیم. پدر نیز چون دور از منزل و روزنامه بودند بعدها در جریان امر قرار گرفتند.
نوعی عصبانیت و رگ نادرویشی و تندخویی که نمی‌دانم از که به ارث بردم در وجودم قوی شد و یادداشتی تقریباً بی ادبانه و نامتناسب برای روزنامه اطلاعات ارسال کرده و حتی تلفنی از مسئولان دایره اشتراک روزنامه درخواست کردم ارسال روزنامه را برای ما متوقف کنند.
دوستان موسسه اطلات هریک به نوعی و تحت تاثیر اخلاق حسنه و مدارای جناب دعایی تماس گرفتند و سعی کردند عصبیت و تندخویی مرا آرام کنند. البته و خوشبختانه به درخواست من نیز ترتیب اثر ندادند.
نقل این موضوع برای من نوعی عذرخواهی از موسسه اطلات و به خصوص جناب دعایی است که بنده نادانسته گناه دیگران را به پای ایشان گذاشته بودم. شخصیتی والا مقام که در حیات پدر همواره التفات شان در حق ایشان و خانواده باستانی دایر بود و در ممات پدر نیز از هر گونه بزرگواری و مرحمت در حق بازماندگان فروگذار نکردند.
بنده نیز در این فرصت کم، این مختصر را بهانه ای برای تشکر خالصانه از ایشان بدانم. باشد که ما لایق این لطف و بزرگواری باشیم.
با احترام
حمید باستانی پاریزی

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.