به هر طریقی بود خودم رو ساعت 16:30 روز دوشنبه 8 خرداد به برج میلاد رساندم. آن‌قدر که دیدن برج میلاد از دور راحت است پیدا کردن دری برای ورود به آن کار راحتی نیست و این از عجایب شهر تهران است. برج میلاد پیکره ای غول آسا که گنجینه ای یادگاران امام را در سر داشت . با پرس و جو از نگهبانان و مسئولین برج وارد نمایشگاه «مهمان علی» شدم نمایشگاهی که در آن اسناد و تصاویری از امام بود در آن زمانی که در نجف به سر می بردند . نمایشگاه در ساعت قبل افتتاحیه نه شلوغ بود و نه خلوت . هرکس مشغول کاری بود . عده ای مشغول به اتمام رساندن نصب تابلو ها بر دیوار ، عده ای مشغول مرتب کردن غرفه ها ، عده ای مشغول رفع مشکلات فنی ، عده ای هم فقط نشسته بودند و یا راحتی بعد از کار بود برایشان یا آرامش قبل توفان ! و کارگران خدماتی برج که در حال رفت و روب بودند تا پذیرای خوبی برای مهمانان نمایشگاه و از همه مهمتر یادگار امام «علی خمینی» باشند . در میان این عده ای که نشسته بودند یک نفر بود که نحوه نشستنشون هم راحتی بعد از کار بود هم آرامش قبل توفان . خسته روی زمین نشسته بود و حال صحبت هم با کسی نداشت . آقای «علی محمدی» از مسئولین برگزاری این مراسم بزرگ بود که من فقط به خودم اجازه دادم بعد از سلام کردن تنها از شرایط رفت و آمدم برای تهیه گزارش سوال کنم چون بسیار خسته بودند و تصور کردم که حوصله ی صحبت با من رو ندارند . ساعت 16:55 دقیقه بود که برای وارد شدن به سالن مشغول سر و کله زدن با نگهبان ورودی سالن همایش های برج میلاد بودم که بعد کاشف به عمل آمد که اصلا مراسم اونجا نبود و من بیخودی وقت نگهبان عزیز رو گرفته بودم . وارد سالن مولوی شدم . سالنی که برای مراسم افتتاحیه ی نمایشگاه میزبان مهمانان برنامه بود به شکل خاصی چیده شده بود که انتقاد تعدادی از مهمانان و خبرنگاران را از جمله خود من به همراه داشت . مراسم با تلاوت کلمات گوش نواز قرآن کریم آغاز شد. پذیرایی از مهمانان توسط برج میلاد رضایت بخش بود. مجری برنامه خانوم کریمی بود در طول برنامه مسئولیت سنگین سخن گفتن پیوسته میان آیتم های گسسته را داشت و انصافا مسئولیت سنگینیست . بعد از سخنرانی مجری و آقای سید جواد شوشتری مدیر عامل برج میلاد و معاونت زیبا سازی شهرداری تهران ، شعر خوانی سهرابی نژاد را شنیدیم که شامل دو قطعه کوتاه و یک قطعه بلند بود . خواسته یا نا خواسته لذت بردیم . نوه امام ، یادگار امام حاج سید علی خمینی که در مراسم نشسته بود به دعوت مجری برنامه پشت تریبون قرار گرفت . یادگار امام با همان جسور بودن امام در کلام با مهمانان و گاهی هم با اهالی هنر که یه جورایی میزبان جشنواره هم بودند سخن می گفت . یادگار امام در پایان سخنرانیش نقل قولی از امام آورد که ذهن من رو خیلی درگیر خودش کرد . گفتند که امام روزی فرمود:«خمینی هم می‌میرد من عمرم به آخر رسیده چند روزی بیش از عمرم باقی نیست. شما ای طلاب و فضلا که جوان هستید کوشش کنید من می‌میرم و دیگری می‌آید و دیگری می‌رود و دیگری می‌آید. شما کوشش کنید اسلام محفوظ بماند؛ دست‌بوسیدن و عکس و تقدم و تاخر اسم معنا ندارد؛ من از بعضی تعصبات بیجا رنج می‌برم گاهی بعضی از مطالب را از طلبه‌های جوان می‌شنوم سرم درد می‌گیرد. عکس یعنی چه؟ اینها موهومات است. خمینی هم اگر برای خدا کار نکند مردم از بین‌اش می‌برند؛ نابودش می‌کنند؛ باید برای رضای خدا و دین مردم کار کرد نه برای دنیا؛ به خدا قسم آنها که ساکت شدند که دنیا را هم از آنها می‌گیرند بیچاره می‌شوند؛ مردم دین می‌خواهند، علما و روحانیت خدمتگزاران دین هستند؛ لذا آنها را دوست دارند والا اگر فهمیدند برای دنیاست و برای حب ریاست است هیچ اعتنایی به آنها نمی‌کنند؛ من نمی‌توانم پول را بگیرم و به طلاب بدهم ولی مردم گرسنه و بیچاره بمانند و دین از بین برود؛ اما اگر چنین کنم باید نابودم کنند؛...» . در لابه لای بخش های مختلف برنامه کلیپ هایی هم از امام مهربان پخش شد ولی متاسفانه به خاطر نحوه جایگری اصحاب رسانه به دوربین های غول پیکرشون مانند عدم توانایی در دیدن مراسم، موفق با دیدن کلیپ ها هم نشدیم . بعد از سخنرانی یادگار امام ، ایشان و کاروان همراهشان و رسانه ها و خبرنگاران همگی به سمت نمایشگاه حرکت کردند . ما هم سعی کردیم خودمان را برسانیم که بعضا ناکام ماندیم چون سرعت حرکت کاروان زیاد بود و هماهنگی میان تیم خبری ما که شامل دو عکاس و دو خبرنگار بود هم پایین بود و سبب شد که ما در بعضی زمان ها از کاروان جا بمانیم و باعث این شد که من تیم خبری رو مرخص کنم و خودم با یک دوربین عکاسی به گردن و یک دفتر و خودکار در دستم به دنبال کاروان بروم . یادگار امام بعد از بازدید از نمایشگاه «مهمان علی » از غرفه های کتاب و غرفه پرتال امام خمینی (س) هم دیدن کردند و سپس رهسپار بلندترین نقطه تهران جایی که آثار نفیس نقاشی هایی از امام را در دل خود داشت شدند . اصحاب رسانه را به یک آسانسور فرستادند و یادگار امام و دیگران در آسانسور دیگر . به بالا که رسیدیم بخشی از کاروان مانده بودند که از زیبایی های برج دیدن کنند یا همراه کاروان حرکت کنند که گرچه اگر مورد دوم را انجام می دادند به اولی هم می رسیدند . در بزرگترین سالن بازدید برج میلاد میز هایی قرار داشت که بر سر هر کدام هنرمندی نشسته بود و با دقت کامل مشغول به پرداختن هنر خودش بود. نقاشی، ماکت سازی، منبت کاری، پیکر تراشی، طراحی فرش، نقاشی چهره، سیاه قلم، تذهیب، نگار گری، خوشنویسی، گچبری، آینه کاری، خاتم کاری، نقش برجسته سفالی، مجسمه سازی و... از جمله هنرهایی بود که من در آنجا در کنار هم دیدم و نقاشی هایی با موضوع امام . تابلو های نفیسی که بعضی از آن ها برایم آشنا بود چون یا در تصاویر رسانه ای دیده بودم یا از خود رسانه ملی و هیچ وقت از نزدیک آن ها را مشاهده نکرده بودم . افتتاحیه نمایشگاه با اتمام تمامی آیتم ها و بازدید یادگار امام از تمامی غرفه ها پایان یافت و ما تا چند دقیقه بعد در همان بالا ماندیم و کاروان رفتند تا یادگار امام را بدرقه کنند .

امیرحسین کاکایی
 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.